به گزارش پایگاه 598، عباس باصولی در کانال تلگرامی خود نوشت:
این روزها در رسانههای غربی یا همسو با غرب از مقاومت مردم اوکراین در مقابل لشکرکشی روسیه بسیار میشنویم.
قبل از پرداختن به چرائی این خط خبری، لازم است وارسی کنیم که این ادعا چقدر منطبق با واقعیت است:
گزارشهای خبری که از همان رسانهها نیز منتشر میشود جز بهتصویرکشیدن درگیریهای پراکنده و محدود حاوی هیچ مقاومت یا درگیری دندانگیری نیست. از اعزام عظیم نیروهای مردمی به مناطق مرزی و درگیری با دشمن هم خبری نیست؛ بهشکلی که از فرط فقدان تصاویر مربوط، القای این خط خبری، عموماً از طریق نریشنهای نامربوط صورت میپذیرد! در کنار آن، تصاویر دیگر حاکی از حضور تانکها و نفربرهای روسی در تعدادی از شهرهای اوکراین به رغم حضور مردم است که خود حاکی از فقدان مقاومت مردمیست.
از سوی دیگر انتشار تصاویر نمایشی از مسلح شدن برخی چهرههای مشهور یا مقامات دولتی (که ساختگی بودن یا نامربوط بودن برخی از آنها نیز فاش شد.) کمکی به تقویت حس مقاومت و دفاع ملی مردم نکرد!
رئیسجمهور اوکراین میگوید: «به هرکسی که قصد کمک به اوکراین دارد، اسلحه میدهیم.» این عبارت به تنهائی برای اثبات فقدان مقاومت مردمی در اوکراین کافیست: کشوری که "تفنگ" دارد؛ اما «تفنگچی» ندارد!
«مقاومت مردمی» از نوع واقعی آن در صحنهٔ نبرد نیز تأثیر ملموسی دارد. مصادیق متعدد از مقاومت مردمی که در همین منطقه خاورمیانه شاهد آن بودهایم، (از قبیل: مقاومت مردم کشور آشوبزدهٔ ایران در مقابل ارتش آماده و مجهز عراق، مقاومت مردم بیسلاح فلسطین در مقابل ارتش مسلح اسرائیل یا مقاومت مردم پابرهنهٔ یمن در مقابل ارتش پرهزینهٔ آلسعود) همگی نشان میدهد که حضور و مقاومت مردم حتی با وجود نابرابری فاحش در امکانات و تجهیزات، دشمن را زمینگیر یا وادار به عقبنشینی میکند یا دستکم جنگی که بر روی کاغذ باید در کوتاه زمانی با پیروزی دشمن به پایان برسد، به یک جنگ فرسایشی و باتلاقی برای دشمن تبدیل میکند. پیشروی مداوم ارتش روسیه در خاک اوکراین نشان میدهد که جنگ اوکراین از منظر نتیجهپژوهی هم فاقد چنین مؤلفهایست.
بنابراین ادعاها راجع به مقاومت مردمی در اوکراین با واقعیات میدانی نسبتی ندارد و صرفاً یک خط تبلیغاتی از سوی طیفی از رسانههاست.
برای فهم چرائی چنین فضاسازی رسانهای لازم است به چیستی «مقاومت مردمی» بپردازیم:
«مقاومت مردمی» مقولهای فراتر از همراهی و همنظری مردم با دولتهاست. در واقع بین «منتخب مردم بودن» با «برخورداری از پشتوانهٔ مردمی» باید تفکیک قائل شد. مردم یک کشور ممکن است با دولت آن کشور همنظر و همراه باشند اما حاضر به هزینهدادن برای آن همراهی نباشند. یعنی یک عامل و انگیزهٔ سست موجب پیوند مردم و دولت باشد. اینجا در ظاهر همراهی را داریم اما یک همراهی کمجان یا بیجان!
در مقابل وقتی از «پشتوانهٔ مردمی» صحبت میکنیم یعنی یک پیوند وثیق و محکم و یک عامل و انگیزهٔ پرقدرت؛ طوری که مردم حاضر به پرداخت هزینه حتی تا پای جان و موجودیت خود باشند. مثل مقاومت مردم ایران؛ مثل مقاومت مردم فلسطین. مثل مقاومت مردم یمن. مقاومتی که به کلی در اوکراین مفقود است.
نکتهٔ مهم ماجرا این است که غربیها و البته رسانههای همسو با آن بهخوبی از این ضعف مهم آگاهند. بهخوبی میدانند که مردم اوکراین هرگز نظیر پابرهنگان یمن مقاومت نخواهند کرد! بهخوبی میدانند «تمدن اروپائی و رؤیای غربی» لزوماً به مثابه «پشتوانهٔ مردمی و آرمان ملی» نیست. در عین حال آنها ناچارند این واقعیت را کتمان کنند؛ چرا؟! چون افشای این واقعیت تمام آنچه را در قالب انقلابهای مخملی و با سودای آرمانشهر غربی رشته بودند، پنبه خواهد کرد! مردم اوکراین باید خیال کنند که در حال مقاومت در مقابل دشمن هستند! آنها نباید متوجه شوند که اوضاع امروزشان حاصل اعتماد دیروزشان است. این «باگ» در پیش چشم آنها و همینطور ناظران بینالمللی باید پنهان شود.
بر همین اساس نیز اولاً تلاش میکنند با خبرسازی و قلب واقعیت این کاستی را کتمان کنند و ثانیاً طبق سیاق همیشگیشان این نقطهضعف را هم یک نقطهقوت جا بزنند و مقاومتگریزی را -به تعبیر آن خبرنگار- «تمدن اروپائی» و شهروندان مقاومتگریز را «مردم متمدن اروپائی» بنامند!