هر روز که بیشتر از بحران سوریه میگذرد، جنبههای جدیدتری از عمق توطئه علیه سوریه و از سویی دیگر حقیقت آن روشنتر میشود.
رنده قاسم در پایگاه خبری جمل در گزارشی که به نقل از میدست شافل ارائه کرد، به این موضوع پرداخت که حقیقتا چه کسی در تظاهراتهای آرام اول بحران سوریه، به مردم بیدفاع شلیک و حمله کرد.
شارماین ناروانی روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی امور خاورمیانه و مدرس دانشکده انتونی در دانشگاه آکسفورد و کارشناس ارشد امور بینالملل از دانشگاه کلمبیا و کارشناس مطالعات خاورمیانه، نگارنده این گزارش است که به همین موضوع پرداخت.
ناروانی نوشت: در میان دروغهایی که بازتاب واقعی و درست اتفاقات سال گذشته سوریه را با مانع روبهرو کرد، هیچ یک به اندازه این دروغ که گفته شد «دولت سوریه به مردم معترض بیدفاع گلوله جنگی شلیک کرد، پس گروههای معارض تصمیم گرفتند از خود دفاع کنند» وحشیانهتر نبود که برای ساقط کردن نظام سوریه گفته شد.
نویسنده افزود: بهعکس، دلایل روشنی وجود داشت که گروههای مسلح مردم را هدف گرفتند و حتی نیروهای امنیتی و غیرنظامی را هم در خلال چند هفته اول مارس 2011 کشتند. در گزارشی که قبلا درباره فهرست کشتهشدگان سوریه نوشتم به کشته شدن 9 سرباز سوری در بانیاس در دهم آوریل 2011 پرداختم که دلیلی محکم بر خشونت متعمدانه مخالفان بود. نادیده گرفته شدن این اطلاعات از عرصه امنیتی، موجب شد که روایتی ناقض از اتفاقات سوریه شکل بگیرد. علاوه بر این داستانسرایی دروغ، با برانگیختن احساس خشم علیه خشونت یکجانبه ادعایی از طرف دولت سوریه، مستقیما سبب تشدید بحران سوریه و تحریک مخالفان شد تا جایی که قضاوتهایی نادرست کردند که هرگونه مناقشه منطقی را درباره سوریه در نطفه خفه میکرد. اما طولی نکشید که در چند ماه بعد این داستانسراییها روشن شد چرا که تصاویری از افرادی تا بندندان مسلح منتشر شد که به کارهای خود افتخار میکردند.
یاوهگوییها جهادیها در اینترنت درباره گروههای مسلح در سوریه و انفجارهای انتحاری در دمشق و حلب و اکنون ندای القاعده برای دعوت به این درگیری، تحلیلگران سیاسی غرب را مجبور کرد که بر خلاف میل خود اعتراف کنند که بحران سوریه دو طرف دارد. ناگهان در مسیر گفتوگو درباره سوریه تحولی ناخواسته روی داد. اما مخالفان نظام هشیار بودند که تاکید کنند که فضای جدید به وجود آمده اصلا ناقض این فرض اصلی نیست که میگویند دولت تظاهراتکنندگان مسالمتجو را سر بریده است. این یعنی اینکه مخالفت مسلحانه بعد از آغاز اعتراضات و دیر وارد وارد جدول زمانی بحران سوریه شد. بر اساس آنچه گفته شد، فقط در آغاز سال 2012 در رسانهها اشارههایی به حضور شبهنظامیان مسلح شد و دائما در قالب داستانسرایی دروغ، مانند آنچه در روزنامه نیویورکتایمز آمد، گفته میشد که مقاومت مسلحانه در سوریه برای دفاع از خود تازه شروع شده است. [یعنی 10 ماه پس از آغاز حقیقی آن].
شاید استعفای علی هاشم از شبکه الجزیره قطر در ماه گذشته میلادی در شرایط عادی تعجببرانگیز نباشد اما خبرنگار شبکه در بیروت، یکی از کارمندانی بود که پست الکترونیکش هک شد و ناخرسندی شدید روزافزون او از شبکه تلویزیونیاش در پوشش اخبار سوریه و جانبداری آن [از گروهکهای مسلح] را فاش کرد. اما بمب خبری که او منفجر کرد، خروجش از این شرکت رسانهای ناآرام را تحت الشعاع قرار داد زمانیکه گفت الجزیره پخش تصاویری از دهها فرد مسلح را که در حمله به اراضی سوری در می 2011 نقش داشتند، نپذیرفته است.
علی هاشم همچنین گفت که ا و تیم خبریاش همچنین شاهد ورود گروههای مسلحی به سوریه در سه هفته پیش بودهاند یعنی در آوریل 2011 و توانستهاند از آنان تصویربرداری کنند و برخی سلاحهای آنان را که شامل کلاشینکف و آرپیجی بوده است، به تصویر بکشند.
این خبرنگار با پخش این تصاویر در دستگاه رایانه شخصی خود در کافیشاپی در بیروت تشریح کرد: من دو تصویر را دارم. تصویری که الجزیره آن را قبول نکرد پخش کند و آن یکی که زنده پخش کرد و من داشتم گزارش میکردم که افراد مسلحی را دیدهام که با ارتش سوریه درگیر شدهاند. اما آنچه روی صفحه زیرنویس میشد کاملا عکس این بود. آن اتفاق در تلکلخ در مرز سوریه و لبنان و در قسمت خاک سوریه بود که شبهنظامیان شلیک میکردند که اگر شما تصاویر را مقایسه کنید میبینید که آنان در آن منطقه نبودند.
علی هاشم و تیم او اهمیت این بخش خبری را نادیده نگرفتند. برای همین شگفتزده شدند وقتی مسئول خبری الجزیره با تلفن به آنان گفت: فراموش کن که افراد مسلحی در آنجا بودند. هاشم این را رد کرد و برای آرام کردن خود و دفاع از اخلاق حرفهای تاکید کرد که وی میتواند زنده صحبت کند و گزارش بدهد اما الجزیره تصویر را پخش نکرد و تنها صدای هاشم منتشر شد که بعدا شبکه الجزیره اعلام کرد که اشتباه صورت گرفته است.
نویسنده افزود: مهم این است که آیا تصاویر هاشم میتواند نگاه حاکم بر سوریه را تغییر دهد؟ انگیزههای اندکی نزد برخی رسانههای اساسی وجود دارد که داستانپردازی صورت گرفته را تصحیح کنند که با این کلمات تغذیه میشود: دیکتاتور بد است، تظاهراتکنندگان مسالمتجو، تغییر نظام و پایان خوب.
در حقیقت آنچه مایه خشمگین شدن است این است که این رسانهها چگونه به کار خود ادامه میدهند و گروههای حقوق بشری و سازمانهای دولتی و غیردولتی از این داستانپردازی و دروغها حمایت میکنند.
برای نمونه، کشته شدن 9 افسر سوری در بانیاس در آوریل گذشته در شبکههای الجزیره و بیبیسی و روزنامه گاردین و رسانههای دیگر اینگونه منتشر شد «فعالان» سوری گزارش کردند که این افسران چون دستور همکاران خود را برای شلیک به مردم سرپیچی کردهاند، اعدام شدند. اما اگر در پایگاه اینترنتی «یوتوب» جستوجو کنید خواهید دید که اجساد کسانی هست که طرفدار نظام سوریه هستند.
گروههای حقوق بشری وقیحتر از اینها هستند زیرا خشونت گروهکهای مسلح سوریه را نادیده میگیدند. نیل ساموندز یکی از اعضای همین گروهها و کارشناس امور سوریه که در عفو بینالمللی شاغل است، در شبکه بیبیسی هیچ اشارهای به خشونت این گروهکها نکرد.
نویسنده افزود: از شانس بد او من نامهنگاری طولانی او و یک فعال سوری را دارم که به تفصیل از کشتار و شکنجه و خشونت گروهکهای مسلح صحبت میکند و فعال سوری از او خواهش میکند که در این جنایات تحقیق کند و در زمان انتشار گزارش، بدان اشاره کند.
در بیستم مارس سازمان دیدبان حقوق بشر بینالمللی گزارشی غیرقابل انتظار از این موضوع منتشر کرد. این سازمان، اولین مرکزی بود که بر روی خشونت گروهکهای معارض در سوریه متمرکز شد اما همانطور که پیشبینی میشد، داستان او هم متعلق به یک خط زمانی دیگر بود و ادعا کرد که گروهکهای مسلح مدت زمان طولانی پس از آغاز اعتراضات بروز یافت. این سازمان در گزارش خود اعلام کرد: حرکت اعتراضی در سوریه تقریبا تا سپتامبر 2011 مسالمتآمیز بود. از آن زمان به بعد رسانهها و گزارشهای خبری از تعداد زیاد فراریان از ارتش و ساکنان محلی خبر دادند که به سلاح پناه بردند و ادعا کردند که آنان در مقابل حملات نیروهای امنیتی از خود دفاع میکنند یا به ایستهای بازرسی و مراکز امنیتی در شهرها حمله میکنند.
نویسنده گزارش افزود: زمانیکه به اول سولواگ پژوهشگر سازمان دیدبان حقوق بشر درباره این تناقض زمانی صحبت کردم به من گفت: تفاوت در کلمه «غالبا» است. ما نمیگوییم که اصلا خشونتی علیه نیروهای دولتی نبوده است. آنچه ما مشخص کردیم این است که خشونت علیه دولت به صورت سازماندهی شده پس از آن افزایش یافت.
در حقیقت سولواگ اعتراف کرد که دیدبان حقوق بشر نمیتواند به طور قاطع درباره خشونت مخالفان در مراحل اولیه حرکت اعتراضی در سوریه صحبت کند. او گفت: ما وجود خشونت علیه دولت در قبل از ماه سپتامبر (شهریور گذشته) را ثبت کردیم که علیه سربازان و غیرنظامیان به اسارت گرفته شده اعمال شده است. اما او محتاطانه گفت: اما این امر حمله به تظاهراتکنندگان را توجیه نمیکند. سپس با این اعتراف مرا غافلگیر کرد که :حتی اگر میان جمعیت گاهی سلاح بوده و به نیروهای دولتی شلیک کرده باشند.
نوسنده افزود: برای همین اعتقاد دارم که تصویربرداری علی هاشم باید نمایش داده شود. دیگر وقت آن رسیده است که حقایق سوریه درباره بحران این کشور بازخوانی شود. از روز اول و به دور از تصورات قبلی که ناشی از تصور خیر در برابر شر بود. شاید درگیری در سوریه بیش از آنکه به خودش مرتبط باشد به طمعورزیهای ژئوسیاسی دیگران ارتباط دارد. این را بخوبی خواهیم فهمید اگر به آوریل گذشته (2011) بازگردیم و دریابیم که چه کسی به تظاهراتهای صلحآمیز مردم در سوریه حمله کرد. آیا نظام بود یا کسانی که به دنبال تغییر نظام هستند؟ باید از ابتدا بخوبی حقایق را بررسی کنیم که چه کاری در سوریه کورکورانه و گنگ خواهد بود.
منبع: فارس