به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری 598، محمدرضا باهنر فعال سیاسی اصولگرا، پس از سالها عزلت نشینی، با مصاحبهای، تیتر یک خبر آنلاین شد. وی پس از 7 دوره (28 سال) نمایندگی در مجلس شورای اسلامی، در سال 94 از مسند کناره گیری کرد.
باهنر پس از 6 سال گوشه نشینی و سکوت در صحنه سیاسی کشور، حال سخن از جمهور دوم کرده است. این فعال اصولگرا در مصاحبه اخیر خود اذعان داشته که نظام بایستی دست به اصلاحات قانون اساسی بزند. وی علت بسیاری از مشکلات کشور را ساختار غلط کشور دانسته و مدعی شده که راه حل برون رفت از مشکلات فعلی کشور، اصلاح و تغییر قانون اساسی میباشد. این درحالی است که عمده مشکلات کشور ناشی از سوء مدیریتها و خیانتهای برخی مسئولین بوده و همچنین در برخی مواقع، عدم رعایت قانون اساسی در کشور سبب بروز چنین مشکلاتی شده است.
این فعال سیاسی اصولگرا در اظهارات خود بیان میدارد که تاکنون نمایندگانی که در مجلس حضور داشتهاند، منافع ملی را فدای منافع حوزه انتخابیه خود در برهههای زمانی مختلف کردهاند! البته باید در اینجا از جناب باهنر سئوال داست که چرا در مدت 28 سال نمایندگی خود در مجلس شورای اسلامی سکوت اختیار کرده بودند و حالا پس از 7 سال کناره گیری از صحنه سیاست به بیان آن پرداختهاند!
استدلال این فعال اصولگرا این است که بایستی در نظام سیاسی کشور دو مجلس داشته باشیم مثل آمریکا! یکی از مجالس به منافع حوزههای انتخابیه خود بپردازد و دیگری منافع ملی را در نظر بگیرد.
وی همچنین در تکمیل اظهارات خود اذعان میدارد که نمایندگان مجلس باید از درون احزاب رشد پیدا کرده و سپس به عنوان کاندیداتورهای نمایندگی مجلس در انتخابات به مردم معرفی شوند تا سیاستهای احزاب باعث جلوگیری از قربانی شدن منافع ملی توسط نمایندگان در دوره نمایندگی خود شود. این درحالی است که در سالهای اخیر انتقادات بسیاری از عملکرد احزاب وجود داشته است. در حال حاضر بسیاری از مردم معتقدند که احزاب سیاسی کشور، منافع ملی را فدای سیاستهای حزبی خود کردهاند. به عنوان مثال با گذشت سالها از مذاکره با آمریکا و غرب و همچنین امضای برجام توسط ظریف و خسارات ناشی از آن که بر همگان عیان است اما جریانات و احزاب مرتبط با اصلاحات هنوز بر توسل به غرب تاکید دارند. هنوز هم میتوان فشار رسانهای آنان را برای اجبار دولت جدید به منظور توسل به غرب را مشاهده کرد! حل سئوال اصلی اینجاست؛ مجلسی که قرار است به گفته شما نمایندگانش از دل این احزاب بیرون بیایند، از کجا معلوم که دانش هستهای را به یک امضای ظریف نفروشند!
از مشکلات و سیاسی کاریهای احزاب میتوان به گوشه گیری و برون رفت از صحنه مدیریتی احزاب رقیب در زمان مدیریت احزاب دانست بطوریکه هرگاه اصلاحطلبان به حکومت رسیدند اصلوگرایان را به انزوا کشاندند و همچنین هرموقع که اصلوگرایان بر مسند نشستند، اصلاحات را به بیرون از میدان مدیریتی راندند!
در اینجا باید خاطرنشان کرد که اگرچه کاندیداهای انتخابات ملزم به معرفی از وی احزاب نیستند اما آنچه در واقع میتوان دید عکس آن است!
چنین اظهاراتی را میتوان در زمره سیاست اعمال حاکمیت احزاب بر کشور دانست. در واقع درصورت اجرای این چنین رویکردهای حزب گرایانه، باید شاهد حذف مردم از صحنه سیاست باشیم. بدین صورت که تمام افراد بایستی از بدنه جریانات و احزاب سیاسی به بر مسند قدرت بشیند. این رویه میتواند خود به تنهایی، جمهوریت کشور را به خطر بیاندازد!
این نکته را باید خاطر نشان کرد که امروزه بایستی قوانین جاری و عادی کشور پس از دهها سال بروز شوند و نمیشود این مهم را نادیده گرفت. اما اینکه چرا محمدرضا باهنر به یکباره به فکر تغییر قانون اساسی کشور میافتد، جای سئوال است!
بهتر است اهرم فشاری بر اصلاح قوانین عادی و جاری کشور بوده و مراقب پایه گذاری و تقنین قوانینی که روح جمهوریت را به خطر میاندازد نیز باشیم