کد خبر: ۵۰۱۲۴۱
زمان انتشار: ۱۰:۲۲     ۲۱ بهمن ۱۴۰۰
یادداشت
دکتر تقی میرزایی

پایگاه 598: این روزها در ایام الله دهه فجر هستیم و یاد آن روزهای شکوهمند در اذهان زنده شده است.اما من به این مناسبت میخواهم مروری بر یکی از مهمترین شعارهای انقلاب داشته باشم و آن را با رویکرد مساله توحید بازخوانی کنم. بدون شک شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را می­توان از مهمترین راهبردهای انقلاب اسلامی دانست.توحید نیز مهمترین اصل از اصول دین است که اساس و بنای اسلام عزیز بر آن استوار است.توحید صرفا یک بینش فکری نیست بلکه شناختی زندگی ساز و عمل ساز است که بنای زندگی اجتماعی و فردی انسانها باید بر پایه آن نهاده شود. عبودیت و اطاعت انحصارا از آن خداست و عبودیت و اطاعت غیرخدا شرک است؛ چه در فرمانهای شخصی باشد، چه در قوانین عمومی و چه در شکل و محتوای نظامهای اجتماعی. از همین رو است که انقلاب اسلامی شکل گرفت. طاغوت با توحید اجتماعی سازگاری ندارد و اساسا در مقابل آن است.انسان موجودی با دو بعد شخصی و اجتماعی است و لذا توحید نیز دو بعد دارد، یکی توحید فردی و دیگری توحید اجتماعی. اما این شق دوم بدون برقراری حکومت میسر نیست. اساس توحید اجتماعی بر تشکیل حکومت اسلامی است.هدف از انقلاب تلاش برای تحقق توحید اجتماعی و بنای جامعه توحیدی بود، جامعه­ای بدون طبقه، تحت فرمان خدا، دارای مقررات الهی و ... . توحید فردی صرفا یک اضطرار و بینش حداقلی نسبت به دین است و اسلام بدنبال شکلگیری جامعه توحیدی و سازندگی جامعه است.انسانها در همه مسئولیتهایی که دارند اعم از مسئولیتهای فردی و اجتماعی از دایره عبودیت خدا و توحید خارج نیستند؛ چه در شان فرزندی، چه همسری، چه عالمی، چه کارگزار و عامل حکومت بودن و ....

اما استقلال به صورت لغوی به معنای عدم وابستگی است. در نگاه توحیدی استقلال یعنی در کنش­ها نسبت به همه مسائل اعم از مسائل فردی و اجتماعی علی الخصوص مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی از قید و بند هر آنچه غیر از توحید است، رها باشیم. کنشها و واکنشهایی که حاکی از عبودیت و اطاعت غیر خدا باشد، طاغوتی است. به همین علت است که هر رفتاری که منجر به تسلط بر موحدین گردد از اساس با توحید عملی منافات دارد.شاید همواره نیاز به استقلال در همه امور نباشد لکن آنچه مسلم است در یک نگاه حداقلی، استقلال در کنشگری در هر امری ضروری مینماید؛ میخواهد امر سیاسی باشد یا اجتماعی یا اقتصادی، فرهنگی و .... و از این رو است که مثلا آن وابستگی سیاسی یا علمی و ... که با استقلال در کنشگری منافات داشته باشد یا مانع از استقلال در کنشگری گردد با روح توحید و لذا هدف انقلاب ما تناقض دارد. برجام را که امروز نیز مجددا از آن صحبت میشود باید در این چارچوب نیز تحلیل کرد. توافقات دیگر نیز اینچنین میباشند.

اما آزادی شامل مجموعه عواملی است که انسان را در مسیر توحید و بندگی توانا می­کند. بالطبع انسان­ها نیازهایی طبیعی دارند و این توانایی­ها را در مسیر آن­ها بکار می­گیرند. نیازها انگیزه ساز و حرکت آفرین هستند لکناگر نیازی به قیمت مغفول ماندن دیگر نیازها شدت یابد، فاجعه آفرین و تباه کننده هست. کاری که بلاگرها در این عصر با ما می­کنند؛ حتی بلاگرهای کتاب و اندیشه. نیروها و ابزارهای مختلفی که توانایی­های انسانی را متلاشی کرده یا پراکنده می­کنند در واقع در حال سلب آزادی او هستند. امروزه نیازهای بشر برخاسته از طبیعت و فطرت او نیستند بلکه بیشتر آن­ها نیازهایی هستند که توسط رسانه­های وابسته به ابزار تولید بر او تحمیل شده­اند. از این­رو است که باید به رسانه­ها نگاه ویژه­ای داشت. هر روزه نیاز جدید بر انسان تحمیل می­شود و توان و قابلیت او را مستهلک می­کند. این نیازهای ساختگی که انسان امروزی احساس ولع کاذبی نسبت به آن دارد، توانایی­های او را مسخ کرده است.هر آنچه مسیر بشریت به سمت ربوبیت و بندگی را در قید و بند نگاه دارد، باآزادی منافات دارد. هر آنچه توانایی انسان را محدود کند و این توانایی­ها را در مسیر دیگری خرج کند، مطلوب نیست. اصلا آزادی از ارکان توحید اجتماعی است. سلب آزادی منجر به در هم شکستن توانایی­ها است و این سلب آزادی در زمان­های مختلف به طرق مختلفی نمایانگر می­شود: گاهی به صورت استبداد خود را نشان می­دهد، گاه به صورت استعمار و استثمار، گاه به صورت نظام ارباب و رعیتی است، گاه خود را در سرمایه­داری و کاپیتالیسم نشان می­دهد، گاه با ترور اندیشه و خردورزی، گاه با تحمیل مواضع بر مردم و ملت­ها و اتهام به آن­ها در نداشتن قدرت درک و فهم، گاه با فشار اقتصادی، گاه با تهاجم فرهنگی، گاه با محروم نگاه داشتن مردم از امکانات یا خدمات بهداشتی، گاه در سلب فرصت­های پیشرفت و قس علی هذا.

اما مساله استقلال و آزادی در عصر حاضر با مسائل دیگری نیز روبرو است و استقرار نظام بر اساس توحید اجتماعی ضرورت­های دیگری نیز دارد. توانایی های انسان که زمینه ساز استقلال و آزادی او هستند در معرض تحولات تمدن نوین غربی قرار گرفته است. تمدن جدید توانایی های انسان را که قرار بود با آنها عامل به فاستبقوا الخیرات باشند(مائده 48) و سرای آخرت را بجویند و همه­ی کارهایشان رنگ عبودت و بندگی بگیرد که وابتغ فیما آتاک الله الدار الاخره (قصص 71) مسخ کرده است. تشنگی فطری انسان در رسیدن به کمال و اتصال به بی­نهایت در مسیر رفع نیازهای بی انتها و ساختگی قلب شده است زیرا که انسان در تمدن جدید قرار است خدایی کند نه آنکه جانشین او باشد؛ انسان خداگونه! این تمدن یا خدا را در استمرار خدایی اش ناتوان می­انگارد یا از اساس منکر او است (قالت الیهود یدالله مغلوله مائده 64). انسان خداگونه مصلحت اندیش و منفعت­گرا است، نهایتا به راهکارهای رفع تعارض منافع می­پردازد، حقوق طبقات را مشخص می­کند، تابع مصالح است، حق بر گرد او می­چرخد، او نسبی­گرا است. او از خویشتن­ خواهی به خویشتن پرستی رسیده است.این تمدن از اساس با روح تمدن اسلامی تضاد دارد. درست است که نمی­توان مصالح انسان­ها را نادیده گرفت اما انسان معبود ما نیست. ارزش­ها و ایمان به ارزش­ها که انسان را به بی­نهایت مطلق وصل می­کند، برادری، عدالت، حقیقت، محبت، برابری، ایثار، کمال، سعادت، پیروزی، جاودانگی و... در تمدن اسلامی و توحیدی معنای دیگری دارند. به همین علت است که باید به فکر چاره بود. تلاش برای شکلگیری تمدن نوین اسلامی به همین علت است که بتوانیم هیمنه تمدن غرب و اضطرار موجود را در هم بشکنیم. امروزه تحقق توحید اجتماعی منوط به شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی است و انسان موحد نمیتواند نسبت به توحید بی تفاوت باشد. برای همین است که انقلاب زنده و جاری است. شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی آرمان ما جهت تحقق توحید اجتماعی است. آن باید دائما زنده باشد و ما نیز برای رسیدن به آن باید دائما در حال جهاد باشیم. هر بار با اولویتی؛ گاه در جهاد اقتصادی، گاه در جهاد علمی و گاه در جهاد تبیین و قس علی هذا. زیرا که می­خواهیم این انقلاب را با دست پر به دست فریادگر واقعی توحید حضرت ولی عصر (عج) برسانیم.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها