به گزارش پایگاه 598، به نقل از فارس، مریم عرب انصاری: « کاش شلیک می کرد،ای کاش! کاش در آن موقع با خودش ۱۷ ماده قانون حمل سلاح و تیراندازی را مرور نمی کرد.کاش فکر نمی کرد که اگر شلیک کند بعد در دادگاه به وکیل مدافع متهم که مدعی می شد قصد ضربه زدن را نداشته ، چه باید پاسخ دهد؟تصور درگیری قضایی، سوال و جواب، بازخواست و بازجویی همه و همه توانش را گرفته بود...باید فکر می کرد باید اقدام می کرد.
اصلا شاید با خودش فکر کرده بود که متهم جوان است ، نادانی کرده ، شاید با حرف و سخن کوتاه بیاید ، شاید ...
* سرهنگ پلیس: من هم شلیک نکردم؛ آن هم چند بار/ بعد از شلیک باید به هزار سوال پاسخ بدهید!
ادامه داده و می گوید: امان از رأفت و مهربانی که انگار آن موقع جایش نبود! باید شلیک می کرد، باید؛ حداقل الان پسر و دخترش یتیم نمی شد.
مکث می کند؛می پرسم جناب سرهنگ تابحال در این موقعیت بوده اید؟
می گوید: چندین بار...اما من هم شلیک نکردم؛ درست مثل سرهنگ رنجبر!
می پرسم چرا؟ آهی می کشد و می گوید: بعد باید به هزار نفر جواب بدهی؛ فکر می کنید الکی است ؟ برای هر تیری که دست مان می دهند مسوولیم، باید پاسخ بدهیم تا آنجا که اصلا پشیمان می شوی که چرا شلیک کردی؟ اما ای کاش شهید رنجبر شلیک می کرد حداقل زنده مانده بود.
***
سروان پلیس: در ماموریت به پای قاتل شلیک کردم/ چند ماه درگیری قضایی داشتم
سروان است،سابقه کار در استان های مرزی را در کارنامه خود دارد. از شهادت جانشین پاسگاه بیدزرد ناراحت است و می گوید: چند شب است که فکرش رهایم نمی کند...باید دل را به دریا می زد و شلیک می کرد!
خودش می گوید: من هم یک بار قاطعانه شلیک کردم آن هم به پای یک قاتل؛ به هر دو پا تا اینکه زمینگیر شد.
می پرسم بعدش چه شد؟
می گوید: خب این قضیه فرق داشت...در صحنه بقیه افراد هم حضور داشتند، اگرچه بعد از آن همان ریتم قضایی و سوال و پرسش برقرار بود اگرچه فرمانده هم حمایت لازم را داشت و بعد از چندماه اعصاب خردکنی و درگیری قضایی به پایان رسید.
***
سرهنگ پلیس: چند بار دادگاهی شدم/پلیس می ترسد؛ آن هم از قوانین!
سرهنگ است، در یکی از استان های مرکزی مشغول به خدمت است؛ می گوید: چندین بار دادگاهی شدم. همه اش هم به خاطر برخورد با متهم که هرکدام علاوه بر ناراحتی های روحی و روانی و خانوادگی به درج در پرونده و تاخیر در دریافت درجه و رتبه و جایگاه منجر شده است.
می گوید: من هم به جای سرهنگ رنجبر بودم شلیک نمی کردم..چرا باور نمی کنید پلیس نگرانی دارد؛ نه از متهم؛ بلکه از قوانینی که هست و دست و پایت را می بندد.
چند سال پیش موردی از مزاحمت «گستاخانه» دو پسر جوان برای دختران دبیرستانی گزارش شد، به محل اعزام شده و منتظر ماندیم...آمدند و طبق همان تماس های اعلام شده به پلیس، به رفتار شنیع خود ادامه دادند.
وارد صحنه شده و دستگیرشان کردیم.پسرک اینقدر گستاخ بود که مزاحمت نوامیس را انکار کرده و در محل شاخ و شانه می کشید؛ عصبانی شدم؛ همان جا یک سیلی به پسر زدم و گفتم ما همین جا بودیم که با آن دختر چنین رفتاری را کردید....فکر می کنید آخرش چه شد؟ هیچ؛ به خاطر همان یک سیلی گرفتار شدم و سه ماه هم از گرفتن ترفیع جا ماندم..خب این چیزها من پلیس را دلسرد می کند، پایم را سست می کند وقتی در مهمترین مورد که مزاحمت نوامیس است حق به متهم داده می شود دیگر چه انتظاری دارید؟
باور کنید اگر شهید رنجبر شلیک می کرد بعدها وکیل مدافع متهم می گفت اصلا مجرم قصد زدن نداشت؛ می خواست مأمور را بترساند که مأمور صبر نکرده و شلیک کرده است!
تازه آن موقع مجرم میشد بی گناه و پلیس میشد متهم؛ باور ندارید بروید بپرسید چندین مأمور به دلیل شلیک به مجرم، متهم شده و در زندان هستند.
***
وقتی رابط قاچاقچیان، بیگناه تشخیص داده می شود!
با ناراحتی میگوید: رابط قاچاقچیان مواد مخدر بود،چندماه در بیابان و صحرا زیر نظر بود، تمام مراوداتش رصد میشد اما موقع عملیات دستگیری، مقاومت و تیراندازی کرد و در نهایت کشته شد؛ اما وکیل مدافع خانواده متهم گفتند که بیگناه بوده و پلیس اشتباهی گرفته و شلیک کرده!
باور می کنید..مأمور ما به دیه محکوم شد خب مأمور ما از کجا باید پول چند صد میلیونی دیه را بیاورد مگه چقدر حقوق می گیرد... بعد مردم می گویند پلیس در صحنه قاطع عمل نمی کند آخر چه قاطعیتی؛ اگر اقدام کنم متهم می شوم اگر اقدام نکنم مثل سرهنگ رنجبر شهید می شوم؛ یکی آخر باید از ما حمایت کند..حمایت قانونی که به ما دل و جرات بدهد نه اینکه دودوتا چهارتا کنیم که در مواجهه با مجرم چه کنیم؟
***
گشتی ها به جای ۴ نفر شده یکسرباز و یک افسر/ چطور پلیس در درگیری تن به تن مواد قانونی را اجرا کند؟
قبلا گشتی های پلیس 4نفره و ماشین هایمان بنز بودند اما از وقتی که به خاطر حقوق کم، جذب نیرو کم شده و گشتی ها متشکل از یک افسر و سرباز در ماشینهای سمند و پژو شده اند خب اقتدار پلیس شکسته است.
آن موقع سر هر عملیات دستگیری اراذل و اوباش می رفتیم اصلا هیبت خودرو و پیاده شدن ۴ نفر از ماشین، نفس متهمان را می گرفت، فوقش یک نفر با رأفت برخورد می کرد نفر دوم وقتی می دید مجرم گستاخ است شلیک می کرد و فرصت نمیداد.
باور کنید اگر اکیپ گشت پاسگاه بیدزرد چهار نفره بودند هیچ وقت چنین اتفاقی نمی افتاد، الان سرهنگ رنجبر سر خانه و زندگیش بود و مجرم هم تحویل زندان، اما وقتی یک نفر در سر صحنه هستی و در کسری از ثانیه باید موقعیت و شرایط روحی و روانی خودت و متهم و هم شرایط فیزیکی اطراف را بسنجید و بهترین تصمیم را با کمترین هزینه در نظر بگیرید همین می شود؛ تا بیایی طبق قانون هشدار بدهی، چند تیر هوایی بزنی و بعد در این گیر و دار درگیری تن به تن پای متهم را پیدا کنی که خودش یک قرن وقت میخواهد!
***
چرا پلیس سلاح شوک دهنده ندارد/ مجرمان وقیح شدهاند
رئیس یکی از پلیس های تخصصی بوده، می گوید: دو عامل اصلی در وقوع این دسته از جرائم نقش دارد؛ اول عدم وجود امکانات کافی و مناسب برای برخورد با این صحنه ها مثل سلاح شوک دهنده و غیر کُشنده و همچنین ضعف در نیرو و نفرات کافی در مأموریتها. اما عامل دوم و اصلی ترین عامل وقاحت مجرمین، موضوع برخوردهای فوق العاده ضعیف و بی اثر با مجرمان و متهمان است که باعث ایجاد این دسته از وقایع و جرائم می شود.
وقتی سارق، قاچاقچی و اوباش در کمترین مدت ممکن زندانی شده و با سپردن وثیقه آزاد شده، معلوم است که بازدارندگی را ندارد چرا که مجرم در طی همین مدت تا اجرای حکم، دهها جرم دیگر انجام می دهد؛ تازه وقتی به زندان می رود انگار هتل رفته است؛ با رعایت حقوق شهروندی و در بهترین امکانات قرار می گیرد؛ استراحتی کرده و تجربه ای آموخته و آزاد میشود؛ خب دیگر چه خاصیتی برای مجازات می ماند که مجرم بخواهد از آن بترسد.
وقتی اشد مجازات برای تکرار جرم، جزای نقدی و حبس ۱ تا ۶ ماه است معلوم است که بازدارنده نیست؛ پس انتظار چه نتیجهای غیر از قتل انسان های بی گناه را از چنین آدم هایی خواهید داشت؟
***
سلبریتی ها در جریان شهادت پلیس شیراز چه کردند/ از هشتگ ها چه خبر؟
میگوید: «سلبریتی ها کجایند؛ از هشتگ ها چه خبر؟ اگر سرهنگ ما شلیک کرده بود فضای مجازی را پر کرده بودند از عکس و فیلم و ناله و گریه و آه و فغان که پلیس چه کرد و سرکوب کرد و ... حالا چرا دم نمی زنند.
با مادر و همسر و خواهر و خانواده متوفی مصاحبه می کردند و «من و تو» و مسیح علینژاد با قهرمان سازی از مجرم ، پلیس را آماج حمله و توهین قرار می دادند که چرا شلیک کرد و جوان پاک و معصوم را کشتند؟»
آهی می کشد و می گوید: نحوه شهادت سرهنگ رنجبر و بریدن گلویش توسط یک مجرم جانی، هر انسان آزاده ای را متأثر کرد اما این خودفروخته ها ککشان نگزید و این هم سندی است از حمایت اینها از جنایتکاران و مجرمان و اراذل و اوباش.
***
سخنگوی پلیس: شروط قانونی و اثبات شرایط بعد از تیراندازی، توان پلیس را میگیرد
سردار مهدی حاجیان معاون اجتماعی و فرهنگی و سخنگوی فرماندهی انتظامی با عرض تسلیت به مناسبت شهادت سرهنگ دوم علی اکبر رنجبر در خصوص قانون به کارگیری سلاح توسط انتظامی کشور اظهار داشت: قانون بکارگیری سلاح در ۱۷ ماده مصوب سال ۱۳۸۰ است؛ اگرچه تهدیدات، روزها و ساعتها و شرایط جغرافیایی و زمانی و مکانی تغییر کرده است؛ این قانون در سال ۱۳۸۰ در خصوص حمل سلاح و به کارگیری سلاح برای نیروهای مسلح و بالاخص انتظامی اختیاراتی را لحاظ کرده است.
وی گفت: در ماده ۲ شرایطی گذاشته که اولاً باید مامور آموزش دیده باشد و از لحاظ روانی سالم باشد؛ در ماده ۳ هم ۱۰ شرط و در ماده ششم هم ۶ شرط گذاشته اند یعنی مامور در موقع درگیری و در صحنه جرم در کسری از زمان اتفاق میافتد و باید بلافاصله تصمیم گرفته و از سلاحش در راه دفاع از مردم استفاده کند باید ۱۶ یا ۱۸ مورد شرط را در ذهن خود مرور کند که آیا این شرایط وجود دارد یا نه.
سخنگوی پلیس تصریح کرد: همین موارد توان را از پلیس می گیرد ؛ توان عملیاتی پلیس را کاهش داده و این فقط در خود ماهیت قانون است، حالا در ترتیبات رسیدگی اگر اتفاقی افتاد و پلیس در صحنه از سلاح استفاده کرد شرایط دیگری را باید دوباره سپری کند که آنهم بحث شرایط اثبات این وضعیت است.
سردار حاجیان ادامه داد: پلیس باید خودش اثبات کند که در چنین شرایط و وضعیتی وجود داشته و از اسلحه استفاده کرده است؛ قاعدتاً یک پلیس بعد از عملیات باید یک پروسه قضایی، درگیری قضایی، سوال و جواب، بازخواست و بازجویی بشود که چرا و چگونه از اسلحه استفاده کرده؛ آیا چنین شرایطی وجود داشته است؟ از آن طرف هم بعضا وکیل مدافع میگوید نه تو آن شرایط را نداشتی! که این مسائل قاعدتا پلیس را دچار یک درگیری ذهنی، اجتماعی و خانوادگی کرده و توان عملیاتی پلیس را میگیرد.
***
لازم به ذکر است که روز چهارشنبه سرهنگ دوم علی اکبر رنجبر جانشین پاسگاه بیدزرد در درگیری با مجرم چاقو به دست، با اصابت دو ضربه به پهلو و بریدن گلو با چاقو توسط متهم به درجه رفیع شهادت نائل شد.