پایگاه 598: دکتر سید جواد هاشمی فشارکی نوشت: خاطرات انقلاب از شاهد عینی روزهای مبارزه والای دوران انقلاب تا پیروزی شگفتانه انقلاب اسلامی در ادامه میاید:
سال ۱۳۵۶ تنور انقلاب گرم میشود
دوران سخت ستم شاهی، کشور رابه ورطه نابودی کشانده بود واختناق شاهی مانع هر حرکت مثبتی بود، تنها پایگاه روشنگریبرخی از مساجد بود و سپس این مساجد بیشتر و برنامهها نیز با دریافت پیامهای امام خمینی که جرقه مبارزه را در خرداد ۱۳۴۲ رقم زده بود، افزایش یافت و مساجد به محور برنامههای مبارزه و پایگاه ومرکز ثقل انقلاب مبدل شد. مسجد قدسدرخیابان پیروزی تهران محل سخنرانی حجه الاسلام امام کاشانی (امام جمعه فعلی تهران) بود، وی امام جماعت انقلابی مسجد بود. رژیم شاه وی را ممنوع المنبر کرده بود وایشان بر منبر نمینشست ولیایستاده سخنرانی میکرد و در بین نماز بسرعت اعلامیه امام و. پخش میشد تا ساواک نتواند متوجه شود وبدین سان روشنگریها صورت میگرفت. و.. نسلی که امام در خرداد ۱۳۴۲ گفته بود؛ سربازانش در گهواره اند؛ اینک به سنین ۱۵ الی ۲۰ سالگی رسیده بودند و اماده سربازی بودند. من نیز در این سال ۱۶ سالم بود؛ گرچه بنیش سیاسی و اجتماعی نداشتم، ولی ضمیرم مرا مجذوب انقلابی که در حال شکل گیری بود؛ کرده بود و اندک اندک با صحنههای انقلاب همراه شدم.
در ۱۷ دی ۱۳۵۶ روزنامه اطلاعاتمقاله توهینآمیزی را نسبت به روحانیت که کسوت مقدس پیامبر (ص) را دارد، منتشر کرد و ۱۹ دیمردم قم در اعتراض به این توهین بازار را تعطیل کرده و راهپیمایی طلاب و بازاریان صورت گرفت، که رژیم شاه آنرا به خاک وخون کشید و همین مساله آغاز شعله ور شدن انقلابی که در خرداد ۱۳۴۲ پی ریزی شده بود؛ گردید. این قیامحوادث دیگری را بدنبال خود رقم زد که طی۱۴ ماه بعد قیام قم فراگیر شده و نهایتا به ثمر نشست و پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایرانرا رقم زد.
در اول آبان ۱۳۵۶ شهادت حاج آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد رهبر انقلاب؛ خشم مردم مسلمان ایران را بهمراه داشت و موجانقلابرا گستردهتر وشتاب انرا بیشتر کرد. در بسیاری از شهرهای کشور مراسم بزرگداشت فرزند ارشد امام؛ تبدیل به اعلام حمایت از نهضت اسلامی و مخالفت با رژیمضد اسلامی پهلویمبدل شد؛ و روح تازهای در مبارزه و ضدیت با رژیم پهلوی دمیده شد. با توجه به اینکه حدود چهار ماه قبل از آن در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ دکتر علی شریعتی نیز به طور مشکوکی در هتلی در انگلیس درگذشته بود.
۲۹ بهمن ۱۳۵۶ موعد چهلم شهدای قم که میرسد، مردم انقلابی تبریز تظاهرات کرده و بیشتر نقاط شهر را تسخیر کردند، ولی ساعت ۵ بعد از ظهر نیروهای دولتیبا کشتار مردم شهر را به دست گرفتند وحادثه غمباردیگری رقم خورد.
سال ۱۳۵۷ شعله انقلاب فروزان میشود
سال نو که شد مردم به فرمان امام بعلت داغدار بودن و اعتراض به رژیم عید نگرفتند. چهلم شهدای تبریز فرا میرسد و مراسم چهلم در شهرهای مختلف گرفته میشود ومردم آگاهتر میشوند. امامراسم شهدای تبریز به صحنه تظاهرات گسترده در ۱۰ فروردین ۱۳۵۷ مبدل و سپس شهربانی؛ ژاندارمریوبالگردهای کمکی توپخانه اصفهان به مردم یورش برده و کشتار دیگری را رقم میزنند. کمی بعد دولت آموزگار در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۷ برای مقابله با مردم تظاهرکننده در سراسر کشور، به مأموران نظامی و انتظامی خود، دستور شدت عمل میدهد و وضعیت کشور بحرانیتر میشود.
به مناسبت سالگرد قیام ۱۵ خرداد، بسیاری از شهرها، تعطیل و اعتصاب سراسریصورت میگیرد. تا اینکه در ۲۱ مرداد ۱۳۵۷ در اصفهان درگیری خونینصورت میگیرد و حکومت نظامی در این شهراعلام میشود.
حادثه غمبار فاجعه سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ رخ میدهد و ما در تظاهرات هایمان شعار میدادیم " سینمارکس ابادان را شاه به آتش کشید" و بعدا انرا کامل کرده و این شعار را میدادیم " رکس آبادان را / کتاب قرآن را / مسجد کرمان را / شاه به آتش کشید / شاه به آتش کشید "
سیاست شاه برای مهار انقلاب تغییر میکند و در ۵ شهریور ۱۳۵۷ دولت جمشید آموزگار برکنار و دولت شریف امامی تشکیل میشود و ما در شعارهایمان میگفتیم:" مامیگیم شاه نمیخواهیم پالان عوض میشه ". در ۱۳ شهریور ۱۳۵۷ بعد از نماز عید فطر در تپههای قیطریه تهران راه پیماییباشکوهی رخ میدهد.
در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، درخیابانمجاهدین اسلام (ژاله سابق) و میدانشهدا (ژاله سابق)، تظاهرات گستردهای صورت میگیرد؛ که توسطنیروهای نظامی ارتش شاهنشاهیو با هدایت ژنرالهای امریکایی کشتارخونینصورت گرفت و شهدای زیادی در قطعه ۱۷ بهشت زهرا به خاک سپرده شدند؛ و فاجعه جمعه سیاه نامیده شد. ما در سفر در اصفهان بودیم و توفیق حضور نداشتیم و آخرشب در حال بازگشت به تهران بودیم؛ که نظامیان شاه بشدت جاده ورود به تهران را بازدید وکنترل میکردند.
در ۲ مهر ۱۳۵۷ خبر آمد که منزل امام در تبعید در عراق توسط پلیسبعث عراق محاصره گردیده وخشم ملت را بهمراه داشت. بعد از این اقدام؛ امام ناچارا در ۱۰ مهر ۱۳۵۷ از عراق به کویتهجرت کرده و سه روز بعد نیز مجددا مجبور میشوند از عراق به پاریس مهاجرت کنند. وچهار روز بعد نیز از پاریس به دهکده نوفل لوشاتو رفته و دیگر اخبار انقلاب را از انجا دریافت میکردیم.
یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت
در ۱۹ مهر ۱۳۵۷ اعتصاب کارکنان مطبوعات در سراسر کشورشروع میشود و ده روز بعد (۲۹ مهر) نیز اعتصاب کارکنان صنعت نفت شکل گرفته و شیر نفت بسته میشود. اما دوازده روز بعد (۱۰ آبان) ارتش، کنترل تأسیسات نفتی کشور را در دست میگیرد؛ و وضعیت ظاهری کشور دگرگون میشود و تاثیر انقلاب نمود عینی پیدا میکند.
در ۲۴ مهر ۱۳۵۷ رژیم پهلوی، مسجد جامع کرمان را به آتش میکشد و در ۱۳ آبان نیز تظاهرات دانش آموزان و دانشجویانکه در مقابل دانشگاه تهران در حال انجام بود، را به خاک و خون میکشد.
۱۵ آبان ۱۳۵۷ کابینه شریف امامیموفق به مهار مردم نمیشود و سقوط کرده و دولت نظامی به نخست وزیری ارتشبد ازهاری توسط شاهتشکیل میگردد. مردم به بانگ الله اکبر در بامهای منازل خود روی میآورند واز ۱۰ آذر ۱۳۵۷ در سراسر کشور فرا گیر میشود و ازهاری این صداها را میگه نواره؛ وماهم در شعارهای خیابانی میگفتیم " ازهاری گوساله بازم میگی نواره؟ نوار که پا نداره! "
پس به خاک وخون کشیدن مردم مشهد مقدس در ۱۱ دی ۱۳۵۷ دولت نظامی ازهاری نیز در ۱۶ دی سقوطکرده و شاهپور بختیارنخست وزیر میشود. وما در تظاهرات جدیدمان شعار میدادیم:" بختیار، بختیار، نوکر بیاختیار، سگ جدید دربار " و" نه شاه میخوایم نه شاهپور، مرگ بر این دو مزدور"
۱۹ و ۲۰ اذر مصادف با تاسوعا وعاشورای حسینی؛ وپیوندش با نهضت خمینی در قالب راهپیمایی جلوه گر میشود. این راهپیمایی با جمعیت محدود از میدان امام حسین (ع) شروع میشود و به مرور جمعیت افزایش میابد و به سمت میدان ازادی میرویم. ما این مسیر چندین کیلومتری را نیزپیادهبه منزل بازمیگردیم.
بعد از یک مرحله تعطیلی بوجود آمده مدارس؛ از شنبه اول دی مجددا مدارس بازگشاییمیشود، من دبیرستان خوارزمی شماره دو در میدان بهارستان تهران میرفتم. با برخی از همکلاسان تصمیم گرفتیم و سرکلاس نرفتیموعملا مدرسه نیمه تعطیل شد و به تظاهرات محلیروی آوردیم.
در ۲۳ دی ۱۳۵۷ امام خمینی، دستورتشکیلشورای انقلاب را دادند و این شورا شکل گرفتتحول در نظام جدی در امور انقلاب شد و روحیه مان بالا رفت؛ و عملا تزلزل در نظام حکومت شاهنشاهی را بوجود آورد، لذا شاه را وحشت فراگرفت و سه روز بعد؛ به بهانه استراحت در ۲۶ دی ۱۳۵۷ از کشور فرار کرد تا به خیال خود بعد از کودتا و ارام شدن اوضاع به تاج وتخت ننگینش بازگردد. ما به خیابانها ریخته و ابراز شادی کردیم. سه روز بعد در ۲۹ دیدر راه پیمایی میلیونی ملت اصول جمهوری اسلامی ایران، اعلام شد. در ۳ بهمن ۱۳۵۷ شورای سلطنت تشکیل شده، که بدنبال تلاش برایبقای سلطنت شاهنشاهی بود، منحل اعلام گردید.
امام قصد بازگشت به وطن خود و حضور در میان امت خویش را نمود، ولی رژیم شاه در ۴ بهمن ۱۳۵۷، فرودگاه مهرآباد را به اشغال خود درآورد. همچنین فرودگاههای کشور را بست. در ۷ بهمن روحانیت مبارز در دانشگاه تهران، در اعتراض به بستن فرودگاهها تحصن کردند و مردم تهران نیز به مناسبت ۲۸ صفر راه پیمایی میلیونیسیاسی مذهبی را برگزارکردند. ناچار در ۹ بهمن ۱۳۵۷ فرودگاه بازگشایی شد.
ادارات رها شده بودند؛ صف نفت و مشکل خدمات ضروری مردم بوجود آمده بود، از ۲۷ دیما انتظامات محلیرا توسط مسجد محل (مسجد قدس و مسجد حضرت علی (ع) بعهده گرفتیم. شلوغی پمپ بنزین را نظم میدادیم؛ سرچهاراه ایستاده و حکم مامور انتظامی داشتیم و. وحتی نفت را درب برخی منازل میبردیم. برخی از فروشگاهها عرضه مواد غذایی ارزان قیمت میپرداختند. این واحدهای کسب و کار به «فروشگاه اسلامی» معروف شده بودند.
دهه فجر انقلاب
دهه فجر انقلاب در ۵ شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ با بازگشت پر التهاب و شعف اور امام به ایران پس از پانزده سال تبعید، اغاز میشود. صف طولانی از فرودگاه مهر اباد تا بهشت زهرا به طول ۳۳ کیلومتر جمعیت چندین ملیونی از سراسر کشور برای استقبال تاریخی برپا میشود. قرار بود امام در دانشگاه سخنرانی کنند؛ لذا ما پیاده تا جلوی دانشگاه تهران رفته و ساعتها منتظر ماندیم، کمی قبل از ظهر امام امد، ولی سخنرانی نکردند و به بهشت زهرا میروند و برای اولین بار مستقیم با ملت ایران صحبت میکنند و گفتند در دهان بختیار و دولتاش میزند و دولت تعیین خواهد کرد. گرچه برای ما باورش سخت مینمود که چگونه ممکن است، ولی بشدت امید بخش بود.
از فردای بازگشت امامگروههای مختلف مردم در مدرسه رفاه با امام خمینی (س) دیدار میکنند ومن نیزشنبه ۱۴ بهمن با صف طولانی درخیابان ایران، به دیدار وی شتافتم؛ در این دیدار که در حیات مدرسه صورت گرفت، یاسر عرفات نیز در کنار امام ایستاده بود و مبهوت موج و شوق جمعیت را مشاهده میکرد.
در شهرهای کشور تظاهرات و درگیریهای شدید همچنان ادامه داشت. در ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ امام خمینیدولت موقت به ریاست مهندس مهدی بازرگان را به حمایت از مردم تشکیل میدهند. تظاهرات گسترده در سطح کشور به حمایت از دولت منصوب امام صورت میگیرد. وما بازرگان را نمیشناختیم، ولی چون ماما بنا به مصلحت و شرایط انروز و مصلحت امورچنین تشخیصی داده بودند؛ شعار میدادیم: " بازرگان، بازرگان؛ نخست وزیر امام "، " بازرگان، مجری حکم قرآن " و" سلام بر بازرگان، نخستوزیر ایران " و در جواب بختیار که گفته بود در کشور یک دولت باید باشه، شعار دادیم:" بازرگان، بازرگان نخستوزیر مائی، بختیار، بختیار نوکر آمریکایی"
در پانزدهم بهمن ۱۳۵۷ اعتصاب کارکنان نخستوزیری صورت میگیرد؛ بسیاری از وزراء و کارمندان عالیرتبه دولت به جرم فساد مالی و سوءاستفاده از بیتالمال توسط دولت فریبکار شاهپوربختیاربازداشت میشوند؛ تا شاید بتواند آتش انقلاب مردم را فرو نشاند.
از ۱۵ بهمن نمایشگاه کتاب دانش آموزی در دبیرستانیدر خیابان حافظ دایر کرده بودیم و نوار سخنرانی امام دربهشت زهرا را تکثیر کرده ودراختیار مراجعین قرارمیدادیم.
در هفدهم بهمن؛ ژنرال هایزر سفیر امریکا (که بیشترین نقش را در انهدام ویتنام داشت و فرستاده کارتز بود) و سفارت را به مرکز هدایت سرکوب انقلاب مبدل کرده بود و توطئه هایش برای شکستانقلاب را بی فایده دید و از ترس جاناز ایران فرار کرد.
در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ افسران (همافران) نیروی هوایی ارتش، به دیدار امام خمینی رفته؛ ضمن رژه رفته؛ بیعت کرده و ادای احترام نظامی گذاشتند وچاپ این تصویر در روزنامه؛ نوعی تابو شکنی بود و شکست ارکان نظامی رژیم پوسیده شاهنشاهی را اشکار کرد. ساعت ۹ شبگارد جاویدان شاهنشاهی به همافران و دانشجویان نیروی هواییدر شرق تهران حمله برد و درگیری شدید بوجود آمد و خبر به مردم رسید و مردم نیز به حمایت برخواستند. ومردم برای کمک به سربازان نیروی هوایی، مسلح شدند.
در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ نقاب از چهره دولتمردم فریب بختیار فرو افتاد، وی برای کنترل اوضاع؛ زمان حکومت نظامی را افزایش داد و آنرا از ساعت ۴ ونیم بعدازظهر، اعلام کرد. لکن امام خمینی، دستور لغو حکومت نظامی و حضور مردم در خیابانها را صادر کرد. دربرخی شهرها، بین سربازان گارد و مردم مسلح، درگیریهای بسیار شدیدی رخ داد.
مرحوم آیت الله طالقانی اطلاعیهای تهیه کرده بود که با کودتا میخواهندحمام خون برپاکنند. اما امام بجای اطلاعیه وحشت زا؛ از مردم خواست بیرون بیایند. اقدام امام چنان جسورانه و غافل گیر کننده بود که برخی گفتند امام بین دو نماز ظهر پیامی از عالم غیب دریافت کرده است.
مردم به اسلحهخانه نیروی هوایی دست یافتند و درگیری مسلحانه مردم و نظامیان شدت یافت؛ انتشار متن فتوای امام مبنی بر باطل بودن قسم وفاداری ارتشیان به شاه؛ انتشار حکم امام دربارهی ماندن مردم در خیابانها؛ پیوستن نیروی دریایی و هوایی به مردم؛ خبرهای داغ این روز بود.
خبر آمد یگانهای نظامی چند شهر، از جمله لشگر زرهی قزوین، برای سرکوب تظاهرات مردم؛ به سوی تهران روانه شده اند. مردم، جاده تهران ـ کرج را به منظور جلوگیری از ورود واحدهای نظامی، مسدود کردند.
ما آماده نبرد با نیروهای گارد شاهنشاهی در خیابان شدیم. نیروی هوایی هم به دلیل پیوستن افسران و همافران به مردم، قدرت انجام پرواز را نداشت. با آغاز درگیریهای مسلّحانه، کارکنان انقلابی نیروی هوایی، در مقابل ارائه کارت پایان خدمت سربازی، یک قبضه سلاح و تعدادی فشنگ در اختیار میگذاشتند
۲۱ بهمن در برگشت از نمایشگاهکتاب و نوار که میخواستم برگردم؛ بعلت حکومت نظامی مردم درخیابان؛ مجبور شدم مسافت طولانی را از خیابان حافظ تا منزل را پیاده طی کنم و شاهد مسایل زیاد و صحنههای عجیبیبودم. تمامی خیابانها پر از حضور مردم در ساعاتی که ممنوعیت تردد داشت بود. برخی نقاط خیابانهای برای عدم تردد خودرو؛ مسدود شده بود. وسایلی را از ساختمانچند طبقه در جلوی دانشگاه (نبش انقلاب؛ دانشگاه) بیرون میریختند. فروشگاه قدس سرچهاراه کوکولا را بهم ریخته بودند و برخی اشرار هم دنبال بردن وسایل برای خود بودند. نگرانینگهبانان درب نیروی هوایی ارتش داشتند؛ که به انها توضیح دادیم که با چشم خود نقاط مختلف شهر را دیده ایم که همه جا بهم ریخته و وضعیت رژیم وخیم هست و نگران نباشید. به سمت تسلیحات ارتشدر خیابان پیروزی رفتیم، چند جای دیوار آنرا کمی زودتر مردم سوراخ کرده بودند؛ از سوراخ به داخل ان رفتیم و سلاحها را بیرون اوردیم. به کلانتری ۲۱ در کوچه میدان بروجردی رفتیم؛ درگیری انجام شد و کلانتری سقوط کرد. چهارراه کوکاکولا را کاملا مسدود کرده و سنگربندی کرده بودیم وسرمای شبدر سنگر بندیماندیم.
در بیست و دو بهمن ۱۳۵۷ بعد از فرار سران فاسد ارتش و دستگیری برخی از انان، ارتشاعلام بیطرفیکرد؛ و سقوط حکومت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران رقم خورد. تهران به صحنه جنگ خونین مسلحانه، بین مردم و سربازان رژیم پهلوی، تبدیل شد. با تسلیم تمامی نیروهای نظامی و پیروزی مردم مسلمان ایران، رژیمشاه اندر شاهی متلاشی گردید.
******
یا علی گفتیم و با همه مرارتها عشق آغاز شد
بعد از سقوط نظام ستم شاهی ۲۵۰۰ ساله؛ صدای انقلاب از رادیو و تلوزیون سرودهای انقلابی یخش میکرد و اخبار انقلاب را بیان میکرد و احساس ارامش وشعف زیادی داشتیم. احساس ازادی تمام وجودمان را فرا گرفته بودیم و اینکه ادارات دیگه مال خودمان هست. تصورمان این بود که همه چیز حل شد. ولی از فردای پیروزی انقلاب مسایل دیگری شروع شد. یک روز پس از پیروزی انقلاب شایعه شد که آب لوله کشی مسموم شده است و نگرانی در میان مردم به وجود آمد. همان شب (شامگاه ۲۳ بهمن ۵۷) نخست وزیر موقت به رادیو رفت و به گواه مجرییک لیوان آب نوشید؛ و مسایل دیگری که نیاز به نکارش دیگری دارد.
۱ اسفند؛ مدارس باز شد و من نیزادامه کلاس سوم نظری خودم را داشتم؛ اکنون مباحثات سیاسی به کلاسها کشیده میشد. یکی طرفدار شاه، یکی طرفدار گروهکها و... ازادانه صحبت و بحث میکردیم. به من انگ حزبی میزدند و بعد متوجه شدم منظورشان حزب طرفدار جمهوری اسلامی بود. با پیروزی انقلاب، راهنمایی و رانندگی تا ماهها هیچ خودرویی را جریمه نمیکرد و برگه فرهنگ سازی تخلف نکنیم را منتشر میکرد. وداستانهای شیرین و تلخ زیادی برای کشور رقم میخورد؛ و درمجموع یک چله پرافتخار در کشور رقم میخورد و اینک در گام دوم انقلاب قرار داریم. با رویکرد پالایش پلشتیها، رویش نیروهای مومن انقلابی و ایندهای که بسوی تمدن سازی نوین انقلابی در حال حرکت بوده و در حال زمین سازی برای ظهور مهدوی میباشیم؛ تا ان شاالله وعده الهی محقق گردد.