پایگاه 598: پاسخگویی یکی از ویژگیهای جامعه پیشرفته و پویاست. یک جامعه بسته و ناکارآمد، همواره در معرض این آسیب و بیماری قراردارد که مدیرانش تصمیم میگیرند و مسئول و صاحب اختیارند، اما هیچگاه پاسخگوی مجموعه کاری و جامعهای که زمینه کار را برای آنان فراهم آورده نیستند. حتی نسبت به فرادستان خود، فقط بهعنوان توجیهکننده و کارمندان بلااختیار، رفع مسئولیت و دفع وقت میکنند و فرصتهای طلایی را از جامعه و مجموعه تحت امر میستانند و هدر میدهند.
یک نمونه واضح و روشن از این قضیه که داستان چند نسل از مدیریت ناپاسخگو را به ذهن متبادر میکند، صنایع خودروسازی داخلی است. صنایعی که با چتر حمایتی دولتها و قوانین و دستورالعملهای ویژه، قرار بود درون کشور انقلابی صنعتی ایجاد کنند و نه تنها خودروهای درجه یک و عالی به مردم ایران تحویل دهند، که مازاد آن نیز به کشورهای دیگر، از آسیای میانه تا هند و پاکستان و افغانستان و سوریه و عراق صادر شود و حتی در آن سوی عالم به ونزوئلا و آمریکای لاتین هم برسد!
اکنون واردات خودرو از دیگر کشورها کاری دشوار است و قوانین گمرکی و تعرفههای سنگین، آن را برای مردم و بازرگانان ایرانی به امری محال بدل ساخته است. دلیلش روشن است، زیرا باید از صنایع خودروسازی داخلی حمایت شود و آنان بتوانند از این انحصار برای بهبود تولید و افزایش کمی و کیفی حداکثر استفاده را ببرند. نتیجه آن چیزی است که میبینیم و اگر کسانی فکر میکنند با تغییر چند نفر در صدر و رأس و بدنه این کارخانجات مونتاژگر و ویژهخوار و بسیار پهناور و پرجمعیت، میتوانند تحول و تغییری ایجاد کنند، یا سادهاند و بیخبر از سوابق و تاریخچه دو مجموعه خودروسازی بزرگ ایران؛ یا شاید در پی بهرهگیری از حاشیه و روابط و رانتهایی که برای آنان در نظر گرفته شده است. اصل مخارج هم مثل همیشه از جیب مصرفکنندگان، یعنی مردم کوچه و بازار هزینه میشود.
انصافاً خودروهای تولیدی نظیر پراید یا نمونههای همتراز آن که با اسامی دخترانه و پسرانه متنوع راهی بازار میشود، یا محصولات بیکیفیت دیگری که به عنوان برندهای فرانسوی و چینی فروخته میشوند، چه سودی برای مردم دارند و اگر یک نمونه خارجی در اختیار مردم باشد، آیا باز هم فروش خودروهایی با این قیمتهای گزاف و این شرایط نامناسب امکانپذیر خواهد بود؟
برای درک بهتر موضوع به دو نکته از ناپاسخگویی و عدم احساس مسئولیت اشاره میکنم و امیدوارم راهکاری برای کمک به مردم و بهکرد صنایع و تولیدات این مجموعههای بزرگ خودروسازی جسته شود. آیا امیدی هست؟
نکته اول، بازنشدن ایربگ اتومبیلهای تازه و ظاهراً سالمی است که در تصادف بزرگ اخیر در جادههای نزدیک به بهبهان رخ داد. برخی کارشناسان و رسانهها و حتی کارشناسان پلیس راه کشور به این مسئله اشاره و به بازنشدن کیسههای حفاظت از جان مردم به وضوح انتقاد کردند، زیرا یک نمونه حفظ جان و یک مورد عمل کردن درست برای دلخوشی و دفاع از این خودروها وجود نداشت و این از شگفتیهای کشور ماست که مدیران صنایع مربوطه نه تنها نپذیرفتند، بلکه با سپرکردن سینههای مغرور و طلبکارشان در این فضای انحصاری و بیرقابت، مدعی شدند که تمامی ایربگهای اتومبیلهای تصادفی که قریب به پنجاه و اند اتومبیل بوده است، استاندارد بوده و فقط در شرایط تصادف از رو به رو باز میشود، نه از بغل یا پشت. چه اطلاعات شگرف و عمیقی! وقتی متخصصان، بحثهایی با این عمق از مهندسی را برای دفاع از بازنشدن کیسه هوای محافظ بیان میکنند، قطعاً فقط میتوان سکوت کرد و برای حفاظت از جان خود و عزیزانمان، قید سفر و اتومبیل را برای همیشه بزنیم. آیا مسئولان نمیدانند که در هر ضربه شدیدی به اتومبیلهای خارجی، بلافاصله ایربگ عمل میکند و با هر ضربه نامتعارفی، حداقل از برخورد راننده با شیشه و اجزای سخت و نزدیک پیشگیری میکند؟
موضوع دوم هوای تهران و کلانشهرها، و اخیراً هوای ناسالم شهرستانهاست. بخش عظیمی از این ناپاکی و آلودگی هوا، قطعاً مربوط به کیفیت اتومبیلهای تولیدی ایرانخودرو و سایپاست. وقتی در یک سال، در یکی از این شرکتها صد هزار اتومبیل نو، مشکل ترمز داشته و برای تعمیر به تعمیرگاههای مجاز رجوع کردهاند، میتوان به حقایق زیادی پی برد.
هوای تهران و شهرهای ایران، تا زمانی که تحولی در ساختار عرضة اتومبیل، کیفیت فنی و حتی قیمت آن و شرایط رقابتی ایجاد نشود، از هیچ تغییری برخوردار نخواهد بود. تا آن زمان که درها برای رقابت باز شوند، هیچ یک از مدیران و مسئولان خودروسازیهای وطنی، پاسخگو هم نخواهند بود. پاسخ به چه؟ به که؟ برای چه؟ و به کدام رسانه؟…
یکی از آخرین پاسخها در برابر نقدهای یک خبرنگار این بود که: ما هدفگذاری بلند مدت داریم و اگر قیمتها مناسب باشد، سالی ده درصد به تولید اتومبیل میافزاییم و حمایت دولت برای صنایع داخلی حیاتی است… در مورد آلودگی هوا هم از شهرداری سؤال کنید!