کد خبر: ۴۹۷۵۱۳
زمان انتشار: ۰۸:۳۹     ۱۷ آذر ۱۴۰۰

پایگاه 598: همانطور که نیم تنه اش داخل فریزر بود، پرسید: حاج آقا شرمنده! می تونم یه سوال از شما بپرسم؟ گفتم: بفرمایید. دوباره انگار که هنوز مطمئن نشده باشد، گفت: ناراحت نمی شوید؟ واقعاً برام سواله؟ گفتم نه بابا! خوشحال میشم اگه بتونم کمکتون کنم. احتمال دادم میخواد وارد معقولات بشه.

کمی خودش را کشید بیرون، طوری که تو دیدش باشم و گفت: حاج‌آقا من تعمیرکارم. تعمیرکار یخچال. یا مثلاً یه کسی معلم هست. به بچه ها درس میده. ولی شما کارتون چیه؟ میدونم خیلی درس می خونید. از بقیه خیلی بیشتر ولی بالاخره شغلتون چیه؟ چیکار می کنید؟ و بازهم معذرت خواهی کرد که نمی خوام خدای نکرده تیکه بندازم!

و من با سنجش جوانب امر! شروع کردم به پاسخ دادن از کلاس درس خارج رفتن گرفته (البته با توضیحاتش که نمی دونم متوجه شد یا نه) تا تدریس و تحقیقات ضمن طلبگی و حتی دو نمونه از کتاب هایم را هم تقدیم کردم و البته فعالیت های تبلیغی و ... مثلاً می خواستم یه مثال عینی براش داده باشم؛ اما هرچی توضیح دادم آخرش یه «دونُم راننده‌ای ولی شغلت چِنِه؟!» خاصی تو چشم های بنده خدا موج می زد! حق هم داشت.

ما متناسب با سبک زندگی امروز فارغ از درست یا غلط بودن آن، نتوانستیم جایگاه و هویت مشخصی برای طلاب علوم دینی مشخص کنیم. اگرچه، هویت تاریخی و ذهنی بسیار غنی و عمیقی در حافظه تاریخی مردم داریم تا جایی که مردم در گذشته علاوه بر اصول و فروع دین، حتی در شکل و رنگ لباس پوشیدن هم از علما تبعیت می کردند.

در وقایع اصفهانِ قبل مشروطه آمده است که در زمان ناصرالدین شاه عده ای معمم و عبابدوش جهت احترام و دیدار حاکم جدید اصفهان وارد تالار مخصوص شدند و حاکم جدید به خیال آنکه اینان از علمای شهرند برای تکریم و احترام از جا برخاست و به استقبال رفت اما وقتی از چرایی دست های سیاه آنان سوال کرد، پاسخ شنید که «ما صنف رنگرز هستیم! و برای عرض تبریک مشرف شده ایم!».

حاکم جدید از این همه احترام خود به عده ای کارگر عصبانی شد و شکایت به علما برد و قرار شد از آن به بعد تفاوتی در لباس یا رنگ علما با سایرین لحاظ شود.

مرجعیت علمای دینی در سبک زندگی، مسبوق به سابقه بوده و جزء جدایی ناپذیر از آموزه های اسلامی و همزاد قرآن و سنت پیامبر و اهل بیت مکرم ایشان (صلوات الله علیه و آله) است.

قرآن کریم با مرجعیت بخشی علی الاطلاق به پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه با کریمه « لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ »(احزاب:۲۱)، ایشان را الگویی تمام عیار برای مسلمانان قرار می دهد و این سیره حسنه بعد از چهارده قرن با عبور از پیچ و خم تاریخ و افت و خیز فراوان در قالب و پیکره ای نوین در انقلاب اسلامی ایران منعکس می شود.

حوزه علمیه به تناسب زمان و رسالت تاریخی خود با بهره مندی از تجربه های موفق پیشین این بار با تاکید بر لزوم اثبات و پیاده سازی احکام و دستورات فقه اجتماعی و سیاسی اسلام، عرصه ای نو در مواجهه با سایر الگوهای شرقی و غربی می گشاید.

گستردگی این عرصه، موقعیت ها و رسالت های متنوع و متعددی را فراروی حوزه قرار می دهد علاوه بر این که با شرایط پیش آمده مدل ها و الگوهای گذشته از آموزش و پژوهش گرفته تا اجرا و تاثیرگذاری دستخوش تغییر می شود.

در این میان کم کم قالب های ذهنی هم به هم ریخته و تغییرات زیادی در سطح و نوع انتظارات از حوزه و حوزویان رخ می دهد تا جایی که با گذر زمان و گذشت چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، هویت عینی یک محصل یا دانش آموخته علوم دینی بسان گذشته مشخص و معین نیست و متزلزل شده و تناسب چندانی با میزان تحصیلات و مهارت وی ندارد؛ البته این مسئله تا حدودی در مورد آن دسته از طلابی که جذب دستگاه های دیگر می شوند، صادق نیست البته فقط تا حدودی اگرچه در برخی از همین دستگاه ها و سازمان ها نیز تخصص طلبگی کاربرد چندانی ندارد. به هرحال این نوشته متمرکز بر وضعیت حال و آینده طلابی است که می خواهند یا از آنها خواسته می شود که رسالت طلبگی و تبلیغ دینی را در جامعه به همان شیوه قبلی انجام دهند.

 

حوزه و جامعه سازی اسلامی

«مسئله‌ی پیشرفت؛ موضوع بسیار مهمی است ... آن مفهومی که می تواند اهداف نظام اسلامی را تا حدود زیادی در خود جمع کند، مفهوم پیشرفت است. ... پیشرفت دارای ابعادی است و ... یکی از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامی عبارت است از سبک زندگی کردن، رفتار اجتماعی، شیوه‌ی زیستن.» (بیانات مقام معظم رهبری ۲۳ مهرماه ۱۳۹۱)

«جامع اهداف نظام اسلامی»، «پیشرفت با مفهوم اسلامی» و «سبک زندگی» اینها، کلیدواژه هایی هستند که در سخنرانی تاریخی مقام معظم رهبری حفظه الله درباره سبک زندگی اسلامی در بجنورد انعکاس ویژه ای یافته اند.

از دیدگاه ایشان، سبک زندگی، بخش حقیقی و اصلی تمدن نوین اسلامی به عنوان مصداق عینی و خارجی پیشرفت با مفهوم اسلامی است. در این سخنرانی، حضرت آقا به صورت جزئی حدود سی مسئله سبک زندگی را مورد تاکید قرار می دهند. قطعاً، سبک زندگی مورد نظر با لحاظ تمدن نوین اسلامی، سبک زندگی اسلامی است که متولی اصلی آن مجموعه های دینی و در رأس آنها حوزه علمیه به عنوان عالی ترین نهاد دینی است.

کمی بیشتر از نُه سال از این سخنرانی تاریخی حضرت آقا گذشته و البته کارهایی نیز انجام شده است. از تشکیل ستادها تا برگزاری همایش ها و سمینارها تا تاسیس مراکز و موسسات و تالیف و چاپ مقالات و کتاب ها. هنوز هم بسیاری از مسئولین فرهنگی اعم از حوزوی و غیره در ارائه آمار کارهای گذشته و برنامه های پیشِ رو از اصلاح سبک زندگی و ایجاد گفتمان سبک زندگی و مانند اینها دم می زنند. با این وجود، در عمل و پیمایش های میدانی، اخبار خوبی از چگونگی، میزان و سطح اثرگذاری این فعالیت ها به گوش نمی رسد. بسیاری از متون و محتوای اسلامی که قبلاً با پسوند اسلامی به سمع و نظر مخاطب می رسید با صورت بندی جدید به پسوند سبک زندگی اسلامی مزین شد بدون اینکه نویسنده یا فعال عرصه سبک زندگی خبری از بیرون بگیرد یا حتی میزان اثربخشی کار خود را بسنجد.

یقیناً نمی توان نتیجه گرفت که این فعالیت ها بی تاثیر بوده اما در خوشبینانه ترین حالت به نظر می رسد بسیاری با غفلت از جنس مسئله سبک زندگی، آن را به مثابه مسائل نظری تلقی کرده و بالتبع با همان ابزارها به سراغ آن رفته اند، مبانی آن را کاویده اند و قواعد آن را تنظیم کرده و منتشر کرده اند؛ اما آیا همین کفایت می کند تا مردم سبک زندگی خود را تغییر دهند؟ در صورت تغییر سطح پایداری آن در چه حدی است؟

اصولاً یکی از اهداف حضرت آقا در بیان مصادیق سبک زندگی، با آن جزئیات و تعداد زیاد، طرح هر کدام از آنها به عنوان یک مسئله اصلی جهت دستیابی به تمدن نوین اسلامی است. قطعاً نمی توان با داشتن بانک هایی آلوده به ربا، شهری پر از آلودگی هوا و مشکلات ترافیکی، جامعه ای با خانواده های از هم گسیخته و مردمانی پر از مشکلات رفتاری به تمدن نوین اسلامی دست یافت.

اگر قدم در مسیر جامعه سازی برای ایجاد تمدن نوین اسلامی گذاشته ایم برای دستیابی به آن نیازمند لوازمی هستیم که بدون توجه به آنها دستیابی به هدف آرزویی بیش نیست.

محتوای غنی منابع دینی و عنصر بی نظیر اجتهاد در مکتب شیعه، ظرفیت بی نظیری در پاسخگویی به نیازها و شکل دهی جامعه مطلوب دینی دارد، اما به شرطی که متناظر با نیازهای روز جامعه به کار گرفته شوند.

سنگ بنای این نظام مقدس به ابتکار یکی از فقهای شیعه و با همین سازوکار گذاشته شد. نظریه ولایت فقیه، مسئله جدیدی نبود که حضرت امام ره از نو ابداع کرده باشند، بلکه این قوت علمی و جامعه شناسی حقیقی حضرت امام ره بود که توانست این تغییر بزرگ را رقم زند. قبل از ایشان تصور تشکیل حکومت دینی به این شکل و آن هم با اتکا به منابع دینی و به کارگیری نیروی مردمی، ایده متهورانه ای بود که استبعاد زیادی داشت.

بعد از انقلاب اسلامی و پس از تثبیت حوزه های علمیه، مراکز فقهی، کلامی، تفسیری و ... با هدف تبیین، تبلیغ و نهادینه سازی آموزه های اسلامی در جامعه تاسیس شد و الحمدلله با تربیت نیرو و تولید محصولات مورد نیاز قدم های مثبت زیادی برداشته شده است، اما دیرزمانی است که جامعه انتظار دارد و البته نیازمند گسترش رسالت تبلیغی و تبیینی حوزه های علمیه در عرصه های مصداقی و تخصصی تر است.

امروزه فرهنگ بیگانه با قدرت رسانه ای بی نظیر خود پاسخ تمام پرسش ها را به تناسب خاستگاهش داده و در این میان جای میدان داری فرهنگ بومی به شدت خالی است. جامعه زنده و پویاست، بسیاری از آسیب های ناشی از تأخر فرهنگی یا اختلاف نسلی یا موارد مشابه فقط و فقط با زمان سنجی و پاسخگویی به موقع قابل حل است اما امان از روزی که مسئولان فرهنگی و اولیای امر با شیوه ها و ابزارهای خود خو گرفته باشند.

شیوه ها و ابزارها به شدت تابع زمانه اند و با گذر زمان، تاریخ مصرفشان تمام می شود. آنگاه، بکارگیری آنها نه تنها بی اثر بلکه گاهی به شدت خطرناک و مضر خواهد بود. به درستی گفته اند: «کسی که تنها ابزارش چکش است همه را به شکل میخ می بیند، پس، همه را می کوبد.» خوگیری به ابزار یک آفت دیگر هم دارد و آن، زمانی است که ابزار کم کم تبدیل به هدف می شود.

برای مثال تصور کنید مرکز یا موسسه ای با رویکردی و در زمانی خاص ناظر بر اهداف مشخصی تاسیس شده است، کم کم با پیچیدگی موضوعات و مسائل، حتی عنوان آن هم بسیار کلی به نظر می رسد. مسائل عوض شده و اولویت ها جابجا شده اند. با نگاهی واقع بینانه، گاهی، بود و نبود آن فرق زیادی نمی کند اما وجود موسسه برای کسانی که عمری با آن بوده یا با آن ارتباط داشته اند بسیار اهمیت دارد. تاسیس مراکز و موسسات این چنینی در زمانه خود بسیار لازم بوده اما امروزه، خود دچار تاخر فرهنگی شده و جامانده اند. هرکس هم وارد آنها می شود گویا احساس می کند که در فضایی غیر از فضای جامعه واقعی نفس می کشد.

حضرت آقا حفظه الله در سفر تاریخی خود به قم (۱۳۸۹ش) از انزوای حوزه سخن گفتند. گویا عدم تنظیم کمیت و کیفیت حرکت حوزه و متعلقات آن با جامعه، مهمترین دلیل این مسئله است.

ما امروزه مراکز و موسسات زیادی جهت ساماندهی دینداری و پاسخگویی به سوالات و نیاز مذهبی و معنوی مردم داریم که البته نیازمند به روزرسانی در برخی زمینه هاست. البته همین موسسات هم بیشتر، به اصطلاح پسینی اند تا پیشینی و به نحوی با هدف ترمیم و آسیب زدایی به وجود آمده اند تا اینکه تاسیسی باشند و در صدد ارائه الگوی زندگی. ما نیازمند این هستیم که یک پله دیگر خود را به مردم نزدیک تر کنیم.

حوزه، تولیدکننده بزرگی است که به خاطر نداشتن شعبه های در دسترس، محصولاتش خیلی دیر یا گاهی اصلا به دست مصرف کننده نمی رسد و البته مردم در غیاب این ناهماهنگی، منتظر نمی مانند و نیازشان را از جاهای دیگر تامین می کنند. امروزه همانطور که صنعت خدمات و بسته بندی در اولویت صنایع قرار گرفته در عرصه علم نیز هر چه در دسترس تر و اقناعی تر، خوش اقبال تر و پرکاربردتر.

مردم نمی توانند مستقیماً به مدارس و حوزه های علمیه مراجعه کنند اما تاسیس مراکز و پایگاه های عملیاتی جهت عرضه بی واسطه تولیدات و در دسترس بودن تخصص ها و مهارت های حوزوی می تواند علاوه بر تبلیغ و تبیین جنبه های کاربردی دین گامی در جهت جامعه سازی اسلامی باشد.

مردم با توجه به علقه های دینی خواهان این نوع خدمتند ولی از یک سو بسیاری از وجود چنین خدماتی در آموزه های اسلامی بی خبرند از دیگر سو طلاب هم تشنه خدمتند. حواشی پیرامون مسئله طب سنتی نمونه خوبی است. بسیاری از طلبه ها علی رغم تحصیلات عالیه و سرمایه علمی ارزشمند با اقبال عمومی مواجه نمی شوند گاهی با طی یک یا چند دوره کوتاه مدت چندماهه در رابطه با طب سنتی، به سادگی جای خود را در جامعه باز می کنند و به راحتی وارد بازار کار می شوند. این اگرچه باعث مهجوریت رسالت طلبگی می شود اما نشان دهنده ظرفیت اقناعی بالای طلاب و جایگاه دیرینه حوزه در میان مردم دارد.

در شرایط امروز محصولات علمی حوزه نیازمند تحول در سبک خدمت‌رسانی و شکل و سیاق عرضه محصولات علمی است. با پیچیدگی های زندگی مدرن و تنوع و تکثر نیازها و نیازمندی های اجتماعی، عنوان «مبلغ دینی» عنوانی بسیار کلی، مبهم و غیرکاربردی است که با توجه به گستردگی محتوا و منابع دینی و جنبه های مختلف زندگی، صرفاً می تواند به توصیه هایی کلی بسنده نماید گذشته از آنکه خود این عنوان عدم تخصص را به مخاطب القا می کند.

استمرار این روند باعث شده تا نگاه مردم به طلاب و به تبع آن محتوای دینی، نگاهی استطرادی و گاه فانتزی باشد از این رو استفاده و رجوع به آن تابع سلیقه است تا انجام وظیفه. اصولاً اگر حوزه با نگاه جامعه سازی به آموزه های اسلامی رجوع کند اولویت با شکل گیری مراکز و موسسات حوزوی مرتبط با مسائل و موضوعات روزمره و پرکاربردی است که بیشترین درگیری ذهنی و عینی با زندگی مردم دارد. از این رو با توجه به اهداف عالیه نظام اسلامی، ما نیازمند مراکز و موسسات حوزوی جهت ساماندهی و راهنمایی دقیق و مصداقی مردم برای دستیابی به رزق حلال هستیم.

محتوای کتاب مکاسب امروز نیازمند تبدیل به الگوهای مصداقی است تا مبلغ در قامت مشاور متخصص با ایجاد دغدغه کسب رزق حلال در مردم، اصول و قواعد آن را در همه عرصه ها و صنف ها تبلیغ نماید. اگرچه در هر صنفی هم ورود تخصصی لازم است. این مسئله ای است که به شدت در همه ارکان سبک زندگی اسلامی موثر است.

نوع شغل، تناسب شغل، آداب و مهارت های شغلی، آسیب های شغلی موضوعات مهمی است که محتوای خوبی در منابع دینی دارد که البته با استفاده از دانش روز و اجتهاد کارآمد می تواند مشکل گشای خوبی هم برای خود فرد و هم در راستای جامعه سازی اسلامی باشد.

حوزه چرا نباید مرکز یا موسسه ای برای ساماندهی و دستیابی به الگوی مناسب معماری و شهرسازی اسلامی داشته باشد؟ به درستی گفته اند: انسان شهرها را می سازد و شهرها انسان را؛ حال، شهر بدون روح چگونه می تواند انسان سالم و متعالی بسازد.

چرا نباید حوزه در ارتباط با حقوق شهروندی یا نحوه ارتباط حاکمیت با مردم یا بالعکس پیشقدم شود؟ چرا باید مدل های ناقص و آسیب زای غیربومی برای ما حقوق شهروندی را تعریف کنند؟

خانواده که اساس هر جامعه ای است و صلاح و فساد آن ارتباط مستقیمی با صلاح و فساد جامعه دارد چرا نباید به عنوان یک رکن مهم در سیاست گذاری کلان حوزه مورد توجه باشد؟ قطعاً تا زمانی که مسئولان جهت تدوین طرح و برنامه مدون و قابل عرضه ای همت نکنند، نباید انتظار تحول جدی در این عرصه را داشت در حالی که نیروهای زیادی در این عرصه تربیت شده اما برخی در اختیار دیگران و در خدمت پیاده سازی طرح هایی هستند که تناسب چندانی با الگوهای نظری و عملی اسلامی ندارند و بسیاری معطلند.

تولید و مصرف، خلقیات فردی و اجتماعی، سبک پوشش، فرهنگ رانندگی، سبک تفکر و ... همه از جمله مسائل مهمی هستند که شایسته است تا نهاد حوزه با واقع بینی بیشتر با فاصله گرفتن از الگوها و روش های پیشین و رهاکردن مسائل غالباً نظری و کلی که کمترین تصادم را با گره ها و مسائل عینی زندگی افراد جامعه دارد، به آنها بپردازد. البته قطعاً سازمان ها و نهادهای دیگر در بسیاری از این زمینه ها ورود کرده و اقداماتی انجام داده و می دهند اما برای دستیابی به تمدن نوین اسلامی انتظار ویژه ای از حوزه علمیه به عنوان مادر و خاستگاه اصلی انقلاب اسلامی می رود گذشته از آنکه در بسیاری از زمینه ها هیچ سازمان یا نهاد دیگری نمی تواند نقش حوزه را بر عهده بگیرد. ناگفته پیداست که یکی از مهمترین جنبه های تاثیرگذاری و اقناع مخاطب، در ارتباط با جایگاه و هویت فرد مبلغ است و هویت ارتباط تنگاتنگی با احساس سودمندی برای خود و جامعه دارد.

متاسفانه امروزه به خاطر بسیاری از مسائل، بسیاری از طلاب علیرغم توان علمی بالا و انگیزه سرشار، آنگونه که باید نمی توانند در راستای اهداف تعیین شده حرکت کنند. ان شاءالله به لطف الهی و همت بیشتر مسئولان، حوزه های علمیه به جایگاه واقعی خود در راهبری و تبیین و تبلیغ راهبردی دین بازگردند. در این صورت کمتر به ذهن برخی از مردم می رسد تا از مبلغ روستا یا امام جماعت مسجدشان بپرسند که «ببخشید حاج آقا شما دقیقاً چکاره اید؟» که البته سوال به‌جا و بحقی است که غالباً به خاطر عدم تناسب نوع و سطح فعالیت های طلاب با انتظارات مردم به نوعی بی جواب می ماند.

 

سلمان قاسمی، طلبه درس خارج و دانشجوی دکتری قرآن و روانشناسی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها