به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598-رسول رضایی/ پیش از پرداختن به نقد و بررسی قسمتهایی از بیانیه هفت بندی اخیر مدعیان اصلاحات، خوب است به این نکته توجه داشته باشیم که جریان غربگرا سابقه و مهارت ویژهای در عملیات روانی، فضاسازی رسانهای، کتمان حقایق، مغالطهکاری، تحریف، تقطیع و سانسور حقایق دارد.
به عنوان نمونه این طیف که شعار «دانستن حق مردم است» را بارها بیان کرده و مدعی "آزادی بیان" هستند، خود کمترین پایبندی را به این شعارها داشته، منتقدین برجام را به جهنم حواله داده، آنها را بزدل و بیشناسنامه خطاب کرده، مردم را از گفتگوهای رد و بد شده در مذاکرات برجامی محروم و نامحرم دانسته، درز هرگونه خبر از سورچرانیها و زندگی اشرافی و مجلل خود را در هاله ای از ابهام و اختفا قرار میدادند.
جریان مذکور اخیرا با انتشار بیانیهای 7 بندی، ضمن بزک، تطهیر و تزئین چهره متمدننمایان عهدشکن غربی و کتمان اقدامات خصمانه آمریکا علیه ملت ایران، با آسمان ریسمان به هم بافتن تقلا کرد تا ردپای خود در سوءمدیریتها، کمکاریها و تنبلی هایش در دولت تدبیر و امید را نادیده انگاشته، و نقش محوریاش در ایجاد نابسامانیهای موجود کشور را پاک کند.
چیزی که از روح این بیانیه استشمام میگردد بازتاب مکرر ندای سازش، کوتاه کردن دیوار استکبار ستیزی، ارائه آدرس غلط تنشزدایی، اغواگری، تشویق برای تمسک مجدد به طناب پوسیده مذاکره، و تلاش برای گَزیده شدن چند باره ملت ایران از سوراخ اعتماد به کدخدا میباشد.
اما کیست که نداند طیف لیبرالهای ایرانی حداقل 34 سال است که در مناصب ارشد اجرایی و در تصمیمسازیهای اقتصادی و فرهنگی کشور حضور و نفوذ داشته، و همیشه سودای ارتباط با آمریکا و نشستن سر میز مذاکره و به خیال خام خودشان رفع سوء تفاهمات را در سرداشتهاند. در آخرین و پررنگترین نمونه، از سال 92 تا 1400 قوه مجریه را دربست در اختیار گرفته و عنوان غربگراترین و منفعلترین و سازشکارترین دولت را از آن خود نمودند. اما جز تشدید نابسامانیهای اقتصادی، رکود تولید، افزایش فقر و بیکاری و به جای گذاشتن خسارت محض برجام، هیچ ارمغان دیگری برای کشور نیاوردند.
اکنون با لحاظ نکات بالا، به مدد الهی به تحلیل و نقد و بررسی بخشهایی از این بیانیه میپردازیم.۱_ نسبت دادن تحریمها به جریان انقلابی
در بخشی از این بیانیه آمده است:
«بیش از پانزده سال از سیاستی که باعث شد پرونده ایران با شعارهایی به ظاهر انقلابی به شورای امنیت سازمان ملل متحّد کشانده شود میگذرد؛ سیاستی که تحریمهای گسترده اقتصادی علیه ایران را بهدنبال داشت و نتیجه آن مشکلات روزافزون اقتصادی کشور، و از دست رفتن فرصتهای بزرگ توسعه ملّی و پیشرفت ایران یکی پس از دیگری بود».
همانطور که مشاهده میکنید جریان لیبرال با ترفندهای رسانهای درصدد است تا ضمن بزرگنمایی تحریم و ضریب دادن به آن، با لطایف الحیل تحریمهای به اصطلاح 15 ساله را به جریان انقلابی نسبت دهد.
این در حالی است که مدعیان اصلاحات در سال 94 و پس از امضای برجام با ذوق و شوق فراوان تأکید کردند که تحریمها به تاریخ پیوسته، صبح بدون برجام فرا رسیده و تحریمها فروپاشیده است. اما برخلاف این ادعای گزاف، در 8 سال گذشته و دقیقاً در مقطعی که مدعیان اصلاحات قوه مجریه و از جمله وزارت امور خارجه را دربست در اختیار گرفته، و تمام تخممرغهای خود را در سبد توافقات هستهای چیده بودند، علاوه بر اینکه فشارهای تحریمی چندین برابر شد، از حقوق هستهای نیز عقب نشینی گردیده، دانشمندان جوانمان را خانهنشین نموده، در قلب راکتور هستهای بتن ریخته، بسیاری از کارخانجات به ورطه تعطیلی کشیده شده، و نهایتا صنعت هستهای به بوته فراموشی سپرده شد.
۲_ نسبت دادن خسارت محض برجام به رهبری و نظام
در بخش دیگری از بیانیه مذکور آمده است: «موقعیّت دیپلماتیک ایران در نیل به توافق برجام در دولتهای یازدهم و دوازدهم نیز از سوی مدعیان همان سیاست تخریب شد و به فرجام دلخواه ملّت و تیم تلاشگر مذاکرهکننده ایرانی دست نیافت».
مدعیان اصلاحات در این قسمت از بیانیه، با وقاحت هر چه تمامتر افتضاح به بار آمده و بیدستاوردی برجام را به گردن جریان انقلابی و منتقدان انداختهاند!. این در حالی است که بارها از سوی رهبری و دلسوزان هشدار داده شده بود که این ره که دولت تدبیر و امید میرود به ترکستان است، و اعتماد یکطرفه به آمریکا عاقبتی جز معطلی اقتصاد و تداوم رکود و بیکاری در پی نخواهد داشت.
به عنوان نمونه رهبری بارها و با تعابیر گوناگون فرمودند که آمریکا بعد از اینکه خرش از پل برجام گذشت، به ریش شما خواهد خندید و به تعهدات خود عمل نخواهد کرد، اما متاسفانه به گوش تیم مذاکره کننده نرفت که نرفت.
مضافا اینکه دولت سابق موظف شده بود که در اجرای برجام به28 شرط ابلاغی رهبری عمل کند، اما در اجرای این شروط دچار قصور و تقصیرهای فراوان شده، خط قرمزهای نظام را زیر ما گذاشته، و همین مسئله، خسارت محض برجام و عقبنشینی یکطرفه از حقوق هستهای را به دنبال آورد.
۳_ هراس از افزایش اقتدار و توانمندیهای نظامی ایرانی
طیف مدعی اصلاحات در ادامه این بیانیه تصریح کرده: «تظاهر به نظامیگری و تهدید کشورهای دیگر در منطقه، مهمترین ابزاری است که میتواند سایر کشورها را با دشمنان ایران همراه کند و آنان را در تشدید تهدیدهای امنیت ملی و کاهش فرصتهای قدرت ملی ایران موفق گرداند. افزایش قدرت نظامی و هستهای ایران اگر با تدابیر اعتمادساز دیپلماتیک همراه نباشد، میتواند چنین فرصتهایی را برای دشمنان ایران در منطقه فراهم کند».
تجربه این ۴۰ سال ثابت نموده هرگاه ایران اسلامی در عرصه نظامی و نیز در سیاست خارجی با اقتدار عمل کرده، دکترین مقاومت را سرلوحه کار خود قرار داده و با اقدامات بازدارنده و حساب شده، دشمن را از گستاخی و دستدرازی پشیمان کرده، بلافاصله اعتراض مدعیان اصلاحات به هوا برخاسته، با مواضع تاملبرانگیز خود عصا زیر بغل دشمن گذاشته ، و با فریاد کردن لزوم اتخاذ سیاست ذلیلانه "تنش زدایی"، از اقتدار و اقدامات بازدارنده ایران فریاد وامصیبتا سر داده، و تیغ کند شده آمریکا را تند ساختهاند!
تردیدی نیست که انقلاب اسلامی هیچگاه تهدیدی برای همسایگان و ملل مستضعف عالم نبوده و همواره بر رعایت حُسن همجواری، احترام به مرزهای بینالمللی، پرهیز از دخالت بیگانگان، حمایت از کشورهای مظلوم، و رعایت مردم سالاری تأکید کرده است.
بر همین اساس ایران همواره در صف نخست مبارزه با تروریسم حضور داشته و بنابر درخواست کشورهای همسایه، با گروهکهای تکفیری تروریستی که همگی محصول جبهه "غربی، عبری، عربی" بوده مبارزه کرده و در همین راستا در سالهای گذشته کمر داعش را در سوریه و عراق شکست.
با اینحال، مدعیان اصلاحات همیشه پای ثابت حمایت از تروریستها بوده و اخیرا نیز اقدام قاطع سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مقابله با دزدی دریایی آمریکا در دریای عمان را مورد هجمه و تخطئه قرار داده، و ناراحتند که چرا به جای نرمش و سازش و گردنکج کردن مقابل ناو کدخدا، با قدرت و صلابت با طرفهای آمریکایی برخورد شده است!
۴_ آشفتگی از توان دفاعی ایران
مدعیان اصلاحات در ادامه بیانیه مذکور چنین آوردهاند:
«در حالی که کشورهای قدرتمندی در جهان در مسیر پیشرفت و توسعه ملی به اقتدار نظامی نیز دست یافتهاند، کشورهایی که اقتدار نظامی را به جای اقتدار اقتصادی سرلوحه کار خویش قرار دادهاند، به نتایج تلخ و زیانباری رسیدهاند. اقتدار ملی ایران همچون اقتدار ملی تمامی کشورهای قدرتمند جهان، باید بر محور توسعه و پیشرفت اقتصادی بنا نهاده شود و اقتدار نظامی و هستهای کشور، با تکیه بر اقتصاد قدرتمند ملی گسترش یابد».
اینها جملاتی به ظاهر زیبا و متین و منطقی است که هر شنونده و خوانندهای بر صحت آن تاکید میکند، اما خبر از آن ندارد که مقصود واقعی جریان غربزده از این عبارات پرطمطراق و لفظ قلم حرف زدنها چیست، و چگونه با اغواگری و در پرده حرف زدن دارد زیر پای اقتدار و قدرت سختافزاری نظامیان ما را سست میکند.
تجربه و رصد مواضع چندین ساله مدعیان اصلاحات از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون نشان داده که این طیف علاقه چندانی به تقویت توانمندیهای نظامی و پیشرفتهای موشکی کشور نداشته، آن را سبب تنش با دنیا (بخوانید امریکا) معرفی کرده، و بارها از حضور نظامی و منطقهای ایران در منطقه غرب آسیا گلهمند بوده، در مقالات و نشریات و سخنان خودشان بارها زبان به شکایت و اعتراض بازنمودهاند و خواستار کمرنگ شدن کمکرسانی به محور مقاومت و تقلیل حضور مستشاری و کاهش قدرت و تجهیزات نظامی ایران در منطقه شدهاند.
نکته دیگر آنکه جریان برجامزده و بانیان اصلی هبوط ارزش پول ملی، با هجمه به توان دفاعی و موشکی کشور، در پی آن هستند تا با شعبده بازی و پرت کردن حواس مردم، بر فضاحتهای اقتصادی که به بار آوردهاند سرپوش بگذارند.
جریان اصلاحات باید بداند که هیچ کشور عزتمند و مقتدری، به هوای پیشرفت اقتصادی، بر توان دفاعی خود چوب حراج نمیزند. اقتدار نظامی ایران بحمدالله محصول روحیه خودباوری، خوداتکایی و مجاهدت شبانهروزی جوانان غیور کشورمان بوده است، که اگر این اقتدار وجود نداشت، هر روز در معرض تهدیدات نظامی بلوک غرب و شرق میبودیم.
تنها در یک نمونه و مثال دمدستی باید گفت که اگر اقتدار و صلابت نظامی انقلاب اسلامی نبود، اکنون مدتها بود که در خیابانهای تهران و همدان و کرمانشاه درگیر گروهکهای تکفیری تروریستی داعشی و سایر گروهکهای تجزیهطلب دستپرورده آمریکا بودیم و آنگاه امنیت، آرزویی بود که مدتها رنگ واقعیت به خود نگرفته بود.
۵_ چند برابر شدن تحریمها نتیجه اعتماد به کدخدا
در بخش دیگری از بیانیه مذکور آمده است: «همچنان که در مورد تجربیات تلخ مذاکرات هستهای توسط صاحب نظران اصولگرا نیز مطرح شده است، مذاکرات مقتدرانه هستهای «نه خطابه انقلابی خواندن»، بلکه مذاکراتی است که به مقتدرانهترین راهحلهای ممکن برای نیل به اهداف ملی، از جمله رفع هرچه سریعتر تحریمهای اقتصادی منجر شود».
باز هم مدعیان اصلاحات در بیانیه مذکور ژست کارشناس و روشنفکر به خود گرفته و با بزرگنمایی تحریم و ضریب دادن به آن ،بر لزوم رفع هرچه سریعتر تحریمها تأکید کردهاند.
این در حالی است که
اولا: مشکل اصلی و عمده کشور تحریمهای خارجی نیست، بلکه خودتحریمی است. به عبارت دقیقتر مشکل اصلی کشور حاصل ناکارآمدی و بیتعهدی و منفعتپرستی برخی مدیران داخلی است و ارتباط چندانی به تحریمهای نفتی وبانکی و فشارهای اروپایی و آمریکایی ندارد.
به بیان دیگر ریشه بسیاری از نابسامانیهای اقتصادی به ساختار نامتوازن اقتصادی، لاغری نظام تولید و فربه بودن نظام دلالی و سفته بازی و بنگاهداری برمیگردد. به تنبلی و پشتمیزنشینی و تجمل گرایی و دنیازدگی برخی مدیران غیرانقلابی، تکنوکرات و لیبرال کشور برمیگردد که حاضر به مقابله جدی با فساد و رانت نبوده، فاقد اراده و همت لازم برای اصلاح نظام بانکی ربوی بوده، حاضر به قطع دست قاچاقچیان و ممانعت از واردات بیرویه و حمایتگرایی از تولید داخلی نیستند و بلکه خودشان تبدیل به وارداتچی اجناس لوکس خارجی گشته، و با واردات کالای مشابه داخلی زمینه تعطیلی کارخانجات داخلی و بیکاری میلیونها جوان ایرانی را فراهم آوردهاند.
ثانیا: در دولت تدبیر و امید (بخوانید تبخیر امید) که خبری از «خطابه انقلابی خواندن» نبود. حتی در آن مقطع رئیسجمهور آمریکا از سوی دیپلماتهای غربزده کشورمان فردی مودب! و باهوش! خطاب شد و روند اعتماد به کدخدا آنقدر اوج گرفت که امضای کری _ وزیر خارجه آمریکا_ نیز تضمین نامیده شد!.
حتی در دولت پرزیدنت روحانی رؤسایجمهور ایران و آمریکا تلفنی گفتوگو کرده و وزرای خارجه دو کشور به پیادهروی دو نفره رفته و بارها با یکدیگر دیدار کردند و دل و قلوه دادند و در دیدار با مسئولین اروپایی و امریکایی خنده از صورت جناب ظریف محو نمیگشت. در دولت برجامزده تدبیرو امید تأکید شد که اروپا آقااجازه است و ایران باید با کدخدا ببندد. اما نتیجه اعتماد بلاوجه و سادهلوحانه به آمریکا و بستن با کدخدا، چیزی جز معطلی هشت ساله اقتصاد برای توافقات برجامی و چند برابر شدن تحریمها علیرغم محدودیت گسترده در صنعت هستهای نبود. متاسفانه حضور این طیف غرباندیش در قوه مجریه در 8 سال گذشته، تورم 43 درصدی و افزایش سرسامآور شکاف طبقاتی و رشد افسارگسیخته نقدینگی و فرار سرمایه از کشور و افزایش 10 برابری قیمت دلار و کوچک شدن سفره مردم و ... را در پی داشت.
۶_ هر توافقی بهتر از عدم توافق است!
مخلص کلام آنکه روح و پیام بیانیه اخیر مدعیان اصلاحات این است که باید همچنان به رویکرد «هر توافقی بهتر از عدم توافق است»! تن داده، دست از مقاومت برداشته، بوسه بر پنجه سلطهگران بین المللی زده، دیپلماسی استرحامی انظلامی انفعالی را پیشه خود ساخته، و به چیزی جز امتیازدهی یکطرفه به چشمآبیهای غربی نیندیشیم.
شوربختانه باید گفت رویکرد خسارتبار "برجام و دیگر هیچ" و تئوری خندهآور «هر توافقی بهتر از عدم توافق است»! در دولت جناب روحانی نه تنها هیچ آوردهای برای کشور نداشت، بلکه خسارتهای مادی و معنوی و آبرویی هنگفتی به امنیت و عزت کشور زده، و نهایتا فشارهای مادی بیسابقهای براقشار مستضعف جامعه تحمیل کرد.