به گزارش پایگاه 598، به نقل از « انحراف افکار مردم و هیاهو برای هیچ! » عنوان سرمقاله روزنامه آفتاب یزد نوشته نوید مجیدی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
یکی از سوژههای اصلیِ این روزها، دعوت نشدن مهدی طارمی به تیم ملی فوتبال ایران است که سبب شد سیلی از واکنشهای اهل ورزش، اهل رسانه و مردم سرازیر شود. عدهای با سرمربی محترم تیم ملی، دراگان اسکوچیچ همراهی کردند و عدهای نه. در این میان توجه به چند مطلب بسیار ضروری است؛ جدا از اینکه بخواهیم واکنش سرمربی یا بازیکن را تحلیل روانی یا منطقی کنیم، جایگاه وشان سرمربی تیم ملی و فراتر از آن، نام ایران از هر کسی بالاتر و والاتر است. سرمربی حق دارد که بازیکنی با هر تراز و سطح فنیای را دعوت بکند یا نکند (دلیلش هر چه هست، باشد: کدورت یا لجبازی یا حقِ طبیعی). تقریبا همه میدانند که روزگاری بازیکنانی چون کانتونا، ژینولا، فوق ستارهای چون روماریو و خیلیهای دیگر به تیمهای ملیشان دعوت نشدند، پس دعوت نشدن طارمی به تیم ملی هم رخدادی نامنتظره نیست! و بهراستی نمیتوان بخش قابلتوجهی از واکنشها را درک کرد. مگر در روزگاری که مهدی رحمتی حتی در بازهای از زمان، بهترین دروازهبان آسیا و در لیست ۴۰ دروازهبان برتر جهان قرار داشت و کسی همتراز وی در ایران نداشتیم، از سوی کارلوس کیروش خط نخورد؟! چرا در آن روزگار سیلِ واکنشها تا این حد نبود؟ چرا آن را مبارزه با بازیکنسالاری میدانستیم و این یکی را نه؟! چرا از مقامات گوناگون و صاحبان نفوذ میخواهیم که ورود کنند و بهاصطلاح، مسئله را مدیریت کنند؟! مگر در کشورهای دیگر هم چنین میکنند؟ پس استقلال مربی چه میشود؟ معتقدم که، چه واکنشهای احساسی در روزگار کیروش و چه امروز به دعوت نکردن از بازیکن، نادرست بودهاند و هستند ومهمتر از این، بُعدِ غمانگیز و آزاردهندهای در دل خود دارند: آیا با مانور دادن بر نام طارمی، به دیگر مهاجمانِ ارزشمند و طراز اول خود بیاحترامی نمیکنیم؟ یعنی به توانایی آنان و جاافتادنشان - که بهطور طبیعی زمانبر است - باور نداریم؟ مگر فوتبال ایران چند بازیکن مانند آزمون، قائدی، صیادمنش، انصاریفر و کاوه رضایی دارد که هر کدام جواهری برای خود و ایران هستند؟ آیا با اینکار، اعتماد به نفس را از تیم ملی و سرمربی ارجمندش دور نمیکنیم؟ آیا روحیهی اردونشینان را بههم نمیریزیم و برایشان حاشیه درست نمیکنیم؟ مهدی طارمی بازیکنی بسیار ارزشمند است و بهطور طبیعی برخی تواناییهای فنی او در دیگر بازیکنان نیست و برعکس، برخی تواناییهای دیگران را هم او ندارد؛ اما نباید دعوت نشدن مقطعی - یا حتی همیشگی - او باعث پیدایش خلل در دوامِ نتایج بسیار خوب تیم ملی شود، نتایجی که برای فوتبالیها و کارشناسان روشن است که جز با داشتن برنامه و تاکتیک بهدست نیامدهاند (در این زمینه میتوان آنالیز خوبی از کارنامهی اسکوچیچ در دوران حضورِ نهچندان بلندمدتش ارائه کرد که در اینجا نمیگنجد). بر عملکرد خود طارمی در تیم ملی هم میتوان خرده گرفت و نسبت به کارنامهی او در بعضی بازیها معترض بود، اما این طبیعت آدمیست که فراز و فرود داشته باشد و عملکردش همیشه درخشان نباشد و با وجود اینها مهدی طارمی بازیکنی بسیار ارزشمند و کلیدی برای تیم ملی است. داشتن بازیکنی چون طارمی و دیگر بازیکنان تیم ملی ایران، آرزوی بسیاری از مربیان است، اما تاکید بیش از اندازه بر نام وی نه تنها در بعد ورزشی، که در بعد اجتماعی هم آسیبزا است و باعث میشود که یکی از کارکردهای طبیعی آموزش اجتماعی، مبنی بر چارچوبپذیری از معلم و احترام به جایگاهش و نیز قانونمندی، دچار آسیب شود؛ چیزی که باید دغدغهی رسانهها باشد تا به بهبود الگوهای رفتاری و گفتاری جامعه کمک کنند و نه اینکه تنها با تکیه بر فضای مجازی! چوب لای چرخِ زنجیرهی آموزشیِ احترام به مقام آموزشگر، احترام به انضباط و حرکت در حیطههای تعریفشده بگذارد. برنامههای ورزشی صداوسیما یا صفحات ورزشی رسانهها نباید از رسالتِ کمک به جامعه و ارکان آموزش آن غافل شوند. پرسشی که مطرح میشود این است که آیا ملت ایران این روزها و با التهاباتِ موجود در درون کشور (سختی زندگیها و مسائل دیگر) و در برونمرزها و پیرامونمان، موضوعی مهمتر از دعوت نشدن یک بازیکن به تیم ملی ندارند، که رسانهها به آن بپردازند و اندیشهی مردم را به سمت دیگری منحرف نکنند؟! یادمان باشد، سلامت و کمک به سلامت جامعه از هر چیزی بالاتر است و هوچیگریها و هیاهو - در هر زمینهای - نباید ما را از کار اصلیمان بازدارد.