به گزارش پایگاه 598، به نقل از تسنیم، «آنتونی بلینکن»، وزیر خارجه آمریکا و مقامهای ارشد کشورهای غربی عضو برجام در روزها گذشته بارها درباره ضرورت بازگشت زودهنگام ایران به مذاکرات وین درباره برجام اظهارنظر کرده و به زبان ارعاب و انذار روی آوردهاند.
محوری که در موضعگیریهای هماهنگ کشورهای غربی بر آن تأکید میشود این است که گذشت زمان بیشتر به دلیل پیشرفت بیشتر برنامه هستهای ایران ممکن است کار را به جایی برساند که برجام دیگر حائز همان منافع توافق اولیه نباشد و طرفهای غربی را به سمت راهکارهای دیگر سوق دهد.
این موضع طرفهای غربی حین اذعان آنها به اینکه جایگزین بهتری برای برجام ندارند، مطرح میشود. چندی پیش مقامهای سابق و فعلی آمریکایی و اروپایی در مصاحبه با خبرگزاری رویترز اذعان کردند که آمریکا هیچ گزینه آسانتر و عملیتری به جای بازگشت به توافق اصلی برجام و مجاب کردن ایران به عقبگرد از پیشرفت در برنامه هستهای خود ندارد.
یک مقام ارشد دولت آمریکا در مصاحبه با این خبرگزاری اعتراف کرده بود: «فکر میکنم همه گزینههای دیگر برای ما بدترند. فکر میکنم این گزینهها برای ایران هم بدترند. به همین دلیل است که ما از مدتها پیش گفتهایم که بهترین گزینه بازگشت به پایبندی به توافق هستهای است. این تحلیل ما است.»
به تازگی هم صحبتهای یک مقام ارشد رژیم صهیونیستی در مصاحبه با المانیتور نشان میدهد واشنگتن و تلآویو علیرغم تمام هیاهوی تبلیغاتی که در خصوص توافق بر سر مقابله با برنامه هستهای ایران و تحمیل هزینه به ایران در حالت فرضی شکست مذاکرات به راه انداختهاند هیچ «راهکار دوم» یا پلن B در نظر ندارند.
این مقام صهیونیست گفت: «در حال حاضر، هیچ برنامه اقتضایی جایگزینی علیه ایران برای حالت شکست مذاکرات وجود ندارد. آنها پلان B ندارند. طرح جایگزینی وجود ندارد و مسئلهای که بسیار نگرانکننده است این است که آمریکاییها اصلاً از این بابت نگران نیستند. مسائل را کامل متفاوت از ما میبینند. البته این حقشان است ولی برای ما مایه نگرانی جدی است.»
به طور خلاصه، آمریکاییها و طرف غربی گزینهای بهتر از برجام درباره پرونده هستهای ایران سراغ ندارند اما از طرف دیگر سعی دارند طوری رفتار کنند که گویی حاضرند هزینههای شکست مذاکرات را به جان بخرند و به گزینههایی که عملاً وجود ندارند متوسل شوند.
جمهوری اسلامی ایران البته تصریح کرده که با توجه به روی کار آمدن دولت جدید، در حال انجام بررسیهای لازم در خصوص پرونده مذاکرات است و بعد از اتمام این بررسیها گفتوگوهای وین را پیش خواهد برد.
با در نظر گرفتن این شرایط، به نظر میرسد درخواستهای مکرر و شتابزده ایالات متحده برای بازگشت ایران به مذاکرات اتمی و تأکیدش بر آمادگی برای لغو تحریمهای مرتبط با برجام و کنار گذاشتن مسائل منطقهای از مذاکرات هستهای نوعی واکنش جبرانی به دست خالی این کشور در گفتوگوها و اطمینان به بیحاصل بودن راهکارهای شکستخوردهای چون توسل به تحریمها است.
مجموعهای از عوامل دیگر، نظیر اجرای سیاست راهبردی نگاه به شرق در دولت سیزدهم جمهوری اسلامی، پیوستن ایران به سازمان همکاری شانگهای (SCO)، پیشرفتهای جدید برنامه هستهای و تابآور شدن اقتصاد ایران در برابر تحریمها بعد از شکست فشار حداکثری دیگر متغیرهایی هستند که به دلیل قابلیتهایشان در تقویت اهرمهای قدرت تهران باعث تقویت نگرانی طرف غربی شده و ضرورت آغاز سریعتر مذاکرات را برای آنها برجسته میکند.
نگاه به شرق و پیوستن به SCO
رویکرد ایران در زیرسازی مسیر و تقویت روابط جامع و راهبردی با قدرتهای شرقی به ویژه جمهوری خلق چین، از مدتها پیش موجب نگرانی کشورهای غربی بودهاست زیرا تشکیل ائتلافهای شرقی ضمن تقویت اهرمهای قدرت ایران، چالشی مهم پیش روی اهداف جهانی کشورهای غربی قرار میدهد و امکان حرکتهای یکجانبه را از آمریکا علیه ایران تا حد زیادی سلب میکند.
بر همین اساس است که جهان غرب پیوستن ایران به «سازمان همکاری شانگهای» در هفتههای گذشته را نخستین زنگ خطر برای اجرای سیاست نگاه به شرق تفسیر و تعبیر میکند. با آنکه SCO یک پیمان امنیتی است اما در سالهای گذشته چشماندازهای اقتصادی آن نیز به شدت تقویت شده است.
همین مسئله موجب شده اندیشکده مطرح «انستیتو واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» این هشدار را مطرح کند که عضویت ایران میتواند تا حد زیادی تلاشهای کشورهای غربی جهت منزوی سازی ایران را تضعیف کند و زمینه را برای توسعه هر چه بیشترِ روابط تهران با چین، روسیه، و دیگر دولتهای منطقه آسیای میانه هموار سازد.
اندیشکده آمریکایی با بیان اینکه رویداد مذکور، پیروزی بزرگی برای دولت ایران است، میافزاید: «این اتفاق در نوع خود میتواند اهرمهای قدرتِ قابل توجهی را در اختیار ایران جهت مقابله با چالشهای بینالمللی قرار دهد. امری که به زعم بسیاری از ناظران و تحلیلگران حامل منافع زیادی برای تهران است و به طور خاص میتواند برای دولت ابراهیم رئیسی، آن هم در شرایطی که گمانهزنیهای زیادی در مورد آینده مذاکرات هستهای ایران و غرب و همچنین اوجگیری مجدد طالبان در جوار مرزهای شرقی ایران مطرح میشود، به مثابه یک پیروزی قابل توجه ارزیابی شود.»
بر همین اساس، قابل پیشبینی است که عضویت ایران، هراس حداکثری معماران سیاست «فشار حداکثری» در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ را به همراه داشته است. لابی موسوم به «بنیاد دفاع از دموکراسیها» که بازوی فکری دولت ترامپ در طراحی سیاست فشار علیه ایران بود چند هفته پیش درباره احتمال شکستن دیوار تحریمها در اثر ائتلاف ایران با اعضای سازمان شانگهای هشدار داد و از واشنگتن خواست ائتلافی ضد ایرانی با کمک عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی تشکیل دهد.
به طور کلی عضویت ایران در سازمان همکاریهای شانگهای، تا حد زیادی میتواند تلاشهای کشورهای غربی جهت منزوی سازی ایران را تضعیف کند و زمینه را برای توسعه هر چه بیشتر روابط تهران با چین، روسیه، و دیگر دولتهای منطقه آسیای میانه هموار سازد. عضویت ایران همچنین نقش تهران در مدیریتِ امنیت منطقهای و تقویت اهرمهای قدرت ایران در مواجهه با کشورهای غربی و مخصوصا آمریکا را نیز به دنبال خواهد داشت.
شکست تجربه تحریمها
تحریمهای آمریکا علیه ایران اگرچه گسترده و پرشمار بودهاند به اذعان مقامهای آمریکایی در دستیابی به اهدافشان کاملاً ناکام ماندهاند. هدف اعلامی واشنگتن از به کارگیری تحریمها علیه ایران، تغییر رفتار جمهوری اسلامی یا به عبارت دیگر استحاله انقلاب اسلامی و حرکت دادن نظام حاکم ایران به سمت یک نظام بیخطر برای منافع غرب بوده. اما تحریمها دستکم در برخی از دولتهای آمریکا یک هدف اعلامنشده و پشتپرده نیز دنبال کرده و آن راهاندازی شورشهای خیابانی و در نهایت تغییر حکومت مستقر در ایران بوده است.
به محک هر یک از دو ملاک فوقالذکر اکنون برای کارشناسان امر مبرهن است که تحریمها به رغم لطماتشان به اقتصاد و مردم ایران در رسیدن به هدف نهایی خود کاملاً بیاثر و ناکارآمد بودهاند. به همین جهت، ارزیابی دولت آمریکا این است که پیگیری این مسیر عملاً ناممکن و بیاثر است.
شکست تحریمها، به خصوص بعد از سیاست موسوم به «فشار حداکثری» که بعد از خروج از برجام در دوران ریاستجمهوری «دونالد ترامپ» به کار گرفته شد نمود آشکارتری به خود گرفته و اکنون دیگر مسئلهای نیست که فقط طرف ایرانی به آن اشاره کند بلکه در داخل خود آمریکا مود اذعان مقامها، رسانهها و تحلیلگران متعددی است.
به کارگیری سیاستهای تحریمی حائز ویژگیها و خصایصی است که ایران توانسته از آنها به نفع خودش استفاده کند. نخستین خاصیت تحریم، زمانمند بودن آن است، به این معنا که هر نظام تحریمی، در یک بازه زمانی مشخص میتواند اثر ضربتی خودش را اعمال کند و در صورتی که موفق به این کار نشود به مرور مستهلک شده و دچار فروپاشی خواهد شد.
چند اقتصاددان و محقق آمریکایی در کتابی به نام «بازنگری تحریمهای اقتصادی» که سومین ویراست آن سال ۲۰۰۸ به چاپ رسیده نوشتهاند تحریمهای اقتصادی بخش زیادی از اثربخشیشان را ظرف یک تا دو سال بعد از اعمال از دست میدهند. نویسندگان این کتاب (به نامهای «هافباوئر»، «اسکات»، «الیوت» و «اوئگ») تصریح کردهاند ۵۵ درصد از آثار موفق تحریمهای اقتصادی ظرف یک تا دو سال بعد از اعمال ظاهر میشود و بعد از این دوره، سیر نزولی در پیش گرفته و افتی شدید را تجربه میکنند.
دلایل مختلفی درباره ناپدید شدن آثار تحریمها با گذشت زمان میتوان برشمرد، اما خوگیر شدن یا تابآور شدن اقتصاد کشورهای هدف به تحریم و یا یافتن راههایی برای برونرفت از آنها معمولاً یکی از مهمترین عوامل دخیل در این پدیده است.
مقامهای دولت «باراک اوباما» که طراح اصلی بخش عمده تحریمهای اقتصادی علیه ایران هستند این نکته را به وضوح مدنظر داشتند. خود اوباما یا مقامهای دولت او در جلسات استماع در کنگره در پاسخ به منتقدینی که میپرسیدند چرا در زمانی که اثرگذاری تحریمها در اوج بوده به پای میز مذاکره با ایران رفتهاند همواره این پاسخ را میدادند که آن تحریمها در صورت کشدار شدن کارآییشان را از دست میدادند و لازم بوده در زمانی که امکانپذیر بوده از آن به عنوان برگ چانهزنی در برابر ایران استفاده کرد.
دومین ویژگی تحریم این است که جنگ اقتصادی تحریم بدون جنگ روانی هیچ اثری نخواهد داشت. «ریچارد نفیو»، یکی از اصلیترین معماران شبکه تحریمها علیه ایران در کتاب «هنر تحریمها: نگاهی از درون میدان» مشخص کرده که چگونه موفقیت تحریمها در دستیابی به هدفشان در گرو موفقیت در بُعد مهمتر اما پنهانتری به نام جنگ شناختی و روانی است. او هدف تحریم اقتصادی را تحمیل درد به جامعه هدف میداند، اما طبق نظر او این درد را باید به مستمسک جنگ روانی معنادار کرد و از آن بهرهگیری کرد.
به عنوان مثال، او توضیح میدهد که در طراحی تحریمها علیه ایران چگونه سعی شده بود با آزاد گذاشتن واردات برخی اقلام ذخیرهٔ ارزی کشور با سرعت بیشتری تحلیل برود. در همین راستا او مینویسد که در عین تحریم اقلام مختلف، آزاد گذاشتن واردات کالاهای لوکس و تجملاتی به کشور، احساس اجتماعی تحریمشدگی را تقویت میکند و تحمل تحریمها را نیز سختتر و احتمال شورشهای اجتماعی را تقویت میکند.
با این حال، آنچه از مجموع گفتههای ریچارد نفیو در این کتاب استنباط میشود این است که جنگ اقتصادی- روانشناختی نوعی جنگ روایتی هم به راه میاندازد و چنانچه کشور هدف، بتواند مردمش را با روایت خودش همراه کند، تحریمها کارآمدی لازم را نخواهند داشت.
نقش این «جنگ روایتی»-نامی که آمریکاییها برای آن انتخاب کردهاند- هم در تحلیل جامعهشناختی ملت ایران و هم در دلایل شکست آثار تحریمها بسیار قابل توجه است. تحریمها، علیرغم تحریکها و تلاشهای آمریکا نه تنها به ایجاد شورشهای قابل توجه علیه جمهوری اسلامی منجر نشد، انزجار از آمریکا و تخاصم با این کشور را بیشتر و بیشتر کرد که دلیل آن را باید در «فرهنگ مقاومتی» جامعه اسلامی ایران جستجو کرد.
در تمام مراحل اجرای تحریمها از سوی آمریکا، ملت ایران علیرغم تحمل مشقتهای اقتصادی به آرمانهای انقلاب اسلامی پشت نکرد، زیرا اولاً زیربنای مشکلات را دشمنی آمریکا تشخیص داد و ثانیاً با پیروی از فطرت اصیل انسانی ترجی داد در برابر زورگویی ایستادگی کند اما عزتش را حفظ کند.
مذاکرهکنندگان برجامی دولت اوباما از جمله جان کری، وندی شرمن و ویلیام برنز بارها تصریح کردهاند که یکی از دلایلی که آنها وارد مذاکره با ایران شدند مشاهده این واقعیت بود که تشدید تحریمها نهتنها به تسلیم ایران منجر نشد، بلکه شکوفاترین دوران پیشرفت هستهای ایران را رقم زد. قبل از اوباما، دولت «جورج دبلیو بوش» هم پس از به کارگیری تندترین سیاستها علیه ایران سرانجام به جایی رسید که در اواخر دولتش به این جمعبندی رسید که برای توافق با ایران لازم است حق غنیسازی این کشور را به رسمیت بشناسد.
بهعنوان نمونه، «وندی شرمن»، زمانی که ترامپ مدام تهدید میکرد تحریمها علیه ایران را تشدید میکند گفت: «چیزی که او (ترامپ) نمیفهمد این است که ایران دارای فرهنگ مقاومتی است که کوتاه آمدن مقابل چنین تهدیدهای علنی را با تسلیم شدن برابر میداند؛ لذا آنها (ایرانیها) هرگز تسلیم نمیشوند».
دولت فعلی آمریکا نیز احتمالاً به این درک رسیده که هنگامی که جمهوری اسلامی ایران از فشار حداکثری دوران ترامپ عبور کرده از رهگذر تحریم نمیتواند ایران را به فشار و تسلیم وادار کند. تحریمها همانقدر که قابلیت بالقوه شکستن جامعه را دارند در برابر قدرت جامعه هم شکنندهاند و دولت بایدن به این درک رسیده که با تحریم نمیتوان جامعه ایران را در هم شکست. این دومین منشأ یأس برای دولت بایدن است.
پیشرفتهای هستهای ایران
متغیر دیگری که باعث نگرانی دولت بایدن شده پیشرفتهای هستهای ایران و دستیابی کشورمان به دانش بازگشتناپذیر هستهای است. کشورهای غربی نگرانند که دستیابی ایران به دانش هستهای از یک طرف دست این کشور را در مذاکرات بالا میبرد و از سوی دیگر به افزایش توانمندیهای ایران در حرکت در مسیر استقلال منتهی میشود.
مجموعه این عوامل موجب میشوند که کشورهای غربی در حالی که خودشان را کاملاً نیازمند به مذاکرات هستهای میبینند، ایران را بینیاز از مذاکرات و دارای راهکارهای جایگزین به دور از مذاکرات احساس میکند. معنای اظهارات وزیر خارجه ایران درباره اینکه اقتصاد ایران به مذاکرات گره زده نمیشود نیز همین است.