به گزارش پایگاه 598، وقتی حسن یزدانی در مرحله نهایی رقابتهای المپیک توکیو نتیجه را به تیلور واگذار کرد و غم بزرگی به چهره اش نشست، برخی از کاربران در شبکههای اجتماعی از این گفتند که چرا باید تقاضا برای کسب برترین مدال، باعث شود این حجم زیاد از فشار و استرس روی یک بازیکن باشد.
در بازیهای جهانی هم وقتی حسن یزدانی دوباره مقابل این کشتی گیر آمریکایی قرار گرفت و توانست او را مغلوب کند، برخی به چهره یزدانی اشاره کردند و تغییری که طی این مدت در چهره او اتفاق افتاده بود؛ اینکه قسمتی از ریش او به صورت سکهای ریخته بود و این اتفاق نتیجه تحمل استرسهای شدید بود.
در ادامه هم صحبتهایی به میان آمد درباره اینکه او ورزشکاری است که روحیه پهلوانی و جوانمردی اش بر همگان ثابت شده است، واژه مردم از دهانش نمیافتد، مردم دوستش دارند و او هم عاشق مردم است و اینکه: «حسن یزدانی با مدال نقره هم برای ما قهرمانه.»، اما این قهرمان بودن بعد از کسب مدالها و پایان دوران حرفهای ورزشکاری هم ادامه دارد؟ یا شکل و شمایلش عوض میشود؟ بعد از گذشت این روزها و فاصله گرفتن از حرفه شان، چه اتفاقی برای آنها میافتد؟
فدراسیون و وزارت ورزش چه تضمینی به آنها میدهند برای گذران زندگی شان بعد از تحمل این همه فشار و تلاش؟ این ویدیوها و تصاویری که هر از گاهی از یکی از ورزشکاران و قهرمان هایمان در فضای مجازی پررنگ میشود که مشغول دست فروشی هستند چه معنایی دارد؟
محمدرضا گرایی، یکی از همین قهرمان هاست که هم توانست در المپیک توکیو مدال طلا بگیرد و هم در رقابتهای جهانی. حالا خبر خوبی به گوش رسیده مبنی بر اینکه وزیر نفت با درخواست استخدام محمدرضا گرایی، قهرمان کشتی فرنگی جهان، موافقت کرده است. آن گونه که روابط عمومی وزارت نفت خبر داد؛ درخواست این قهرمان کشورمان برای جذب در صنعت نفت با موافقت وزیر نفت روبه رو شد و مراحل جذب گرایی به سرعت انجام میشود.
خبر خوبی که باعث ایجاد واکنشهای مثبتی شد، اما در عین حال، برخی نکات دیگری را هم به چشم آورد؛ نکاتی که نباید از آنها غافل ماند. کاربری نوشته است: «ورزشکار حرفهای بودن خیلی سخته. یه ورزشکار حرفهای باید تمام وقتش رو به ورزش اختصاص بده. از طرفی اصلا آینده شغلی نداری. یعنی اگر دچار مصدومیت جدی بشی ممکنه خیلی زود از میادین ورزشی کنار گذاشته بشی. اینم بدونین که هر ورزشکار حرفهای لزوما نمیتونه یه مربی حرفهای باشه و نمیشه گفت بعد قهرمانی مربی میشن و کار پیدا میکنن.»
در این میان پیشنهادهایی هم به چشم میخورد: «چه خوب میشه همه سازمانها و شرکتهای دولتی و خصوصی طرحی برای استخدام قهرمان هامون داشته باشن. هر قهرمانی میتونه مسئولیت توسعه ورزش همگانی یا مدیریت و برنامه ریزی ورزشی یک شرکت رو به عهده داشته باشه. این جوری هم آینده شغلی اون قهرمانهای ورزشی تأمین میشه و هم کاری دارن که در اون تخصص نسبی دارن و مهمتر از همه، شأن و جایگاهشون حفظ میشه. برای اون شرکت هم یه سرمایه انسانی محسوب میشه.»