به گزارش پایگاه 598، حجتالسلام والمسلمین رضا برنجکار رئیس پردیس قم دانشگاه تهران در گفتوگو با خبرنگار آئین و اندیشه خبرگزاری فارس درباره فلسفه اسلامی و ارتباط آن با قرآن اظهار داشت: فلسفه اسلامی به این معنا نیست که فلاسفه شهیر مانند «ابوعلیسینا» و «ملاصدرا» قرآن را جلوی خودشان گذاشتند و به تحلیل آن پرداختند و مفاهیم تولید شده را تبدیل به فلسفه اسلامی کردند.
* کسی که علوم فلسفه و کلام را یکسان پندارد، هیچ آشنایی با تاریخ فلسفه ندارد
نویسنده کتاب «آشنایی با علوم اسلامی: کلام، فلسفه، عرفان» ادامه داد: فلسفه اسلامی مانند کلام هم نیست، علم کلام بر اساس روایات و با کمک عقل به اصولی دست مییابد، اما فلسفه اینگونه نیست؛ کسی که این تصور را از فلسفه داشته باشد هیچ آشنایی با تاریخ فلسفه ندارد!
وی ضمن ابراز تأسف از ضعف کنونی جامعه علمی کشور در مرور تاریخ و اطلاعات تاریخی گفت: متأسفانه به مراحلی که فلسفه اسلامی طی کرده توجه نمیکنیم، مسلمانان در فلسفه بیشترین تاثیر را از فلسفه فلوطین داشتهاند و در منطق از ارسطو تاثیر پذیرفتند.
مدیرگروه فلسفه قم دانشگاه تهران داد: دوره اول ترجمه فلسفه «بیتالحکمه» توسط مأمون تأسیس شد و دوره دوم دوره شرح و سوم اجتهاد بود، در مرحله سوم عدهای خاص پیدا شدند، اجتهاد کردند، ماده اجتهاد آنها فلسفه یونان بوده است یعنی این افراد حرفهای جدیدی زدند.
* فلاسفه اسلامی با اخذ فلسفه از یونان به اجتهاد رسیدند
نویسنده کتاب «مبانی خداشناسی در فلسفه یونان و ادیان الهی» ادامه داد: فلاسفه اسلامی از یونان فلسفه را اخذ کردند و به اجتهاد رسیدند، برخی مفاهیم را پذیرفته و برخی دیگر را رد کردند. سهروردی تحت تأثیر گرایشهای تصوف از یک طرف و گرایشهای فلسفه ایران باستان از طرف دیگر، فلسفه نسبتا متفاوتی از مشاء ایجاد کرد؛ البته افلاطون برای سهروردی مهمتر از ارسطو بود.
* مخالفان فلسفه ملاصدرا معتقدند او قرآن را تأویل کرده است
وی با تأکید بر اینکه «سخن عرفا» برای ملاصدرا اساس و مبناست، افزود: ملاصدرا از تجربه مشاء و اشراق استفاده کرد، حتی در بحث بنیادی حرکت جوهری از قرآن تأثیر پذیرفت. ملاصدرا سعی کرد مطالب فلسفی را بیشتر با توجه به قرآن و روایات مستند کند اما مخالفان فلسفه صدرایی معتقدند ملاصدرا مستندسازی نکرده است بلکه قرآن و روایت را تاویل کرده است.
برگزیده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران سال 1386 گفت: عرفان نیز مسبوق به فلسفه است. عرفا آمدند یکسری مشکلاتی را که در فلسفه وجود داشت و با همین بحث متداول فلسفه حل نمیشد، حل کردند.
* فلسفه اسلامی نه پیرو فلسفه یونان و نه کاملا مستند به قرآن است
رئیس دانشکده پردیس قم دانشگاه تهران تأکید کرد: این سخن صحیح نیست که بگوییم: فلسفه اسلامی پیرو فلسفه یونان است! اگر بگوییم فلسفه اسلامی از قرآن و روایت استناد کرده است این سخن هم درست نیست؛ بلکه فلسفه علمی بینابینی است. به عنوان نمونه، هایدگر از فلسفه غرب استفاده کرده و اجتهاد کرده و سخن جدید ارائه کرده است یا مانند ارسطو که از افلاطون استفاده کرده و فلسفه خاص را ارائه کرده است.
* فیلسوفان مسلمان حداکثر 80 درصد از اسلام پذیرفتهاند
حجتالاسلام برنجکار ادامه داد: فیلسوفان اسلام از اسلام تأثیر پذیرفتهاند حال چند درصد تأثیر پذیرفتهاند باید در جای خود بحث و بررسی شود. برخی فکر میکنند 70 تا 80 درصد تأثیر پذیرفتهاند و برخی دیگر 10 تا 15 درصد اعتقاد دارند. من کسی را نمیشناسم که بگوید صد در صد تأثیر پذیرفته است.
* «حکمت متعالیه» نمیتواند مبنای علوم اسلامی قرار گیرد
حجتالاسلام برنجکار در پاسخ به این پرسش فارس که آیا فلسفه میتواند برای علوم انسانی ما مبنا قرار بگیرد، گفت: اینکه فلسفه ملاصدرا یک فلسفه کاربردی است و اینکه بر اساس اصالت وجود و وحدت وجود میشود در سیاست و اقتصاد نظریه داد، این یک بحثی است که من خودم فکر میکنم حکمت متعالیه اگر بخواهد برای علوم انسانی مبنا باشد، مشکل دارد و ما باید یک فلسفه جدیدی که نسبت آن با اسلام قویتر است ایجاد کنیم، البته باید از حرفهای دیگران نیز استفاده کنیم.
وی افزود: اما فلسفه اسلامی به معنای عام کلمه از اسلام تأثیر پذیرفته است اما اینکه مبنای عینیت باشد و بر اساس آن جامعه را تقسیمبندی کنیم طی این 10 تا 20 سال اخیر خیلی تلاش شد سیاست بر اساس حکمت متعالیه تقسیم شود اما من خودم فکر میکنم این فلسفه متعالیه ناقص است و برای اینکه مبنای علوم انسانی قرار بگیرد مشکل دارد.
* آیا میتوان بر اساس «وحدت وجود» تبصره سیاست اسلامی استنتاج کرد؟
مدیرگروه فلسفه دانشکده علوم حدیث در بخش دیگری از این گفتوگو تأکید کرد: باید در محیط علمی بحث شود که بر اساس وحدت وجود میتوانیم تبصره سیاست اسلامی استنتاج بکنیم و اصلا نسبتی با هم دارند و قابل جمع هستند یا خیر؟
وی در پاسخ به این پرسش که آیا این نقصان فلسفه متعالیه باید به روش فلسفی حل شود، اظهار داشت: بله قاعدتا این باید در جای خودش بررسی شود. باید در مصادیق بحث شود که به این نتیجه برسیم که فلسفه متعالیه میتواند مبنا قرار گیرد و اگر نتواند آن موقع ضرورت تولید فلسفهای که برای علوم انسانی مبنا قرار گیرد، لازم است.
* سخنان و آرای فلسفی در جامعه تأثیرگذار است
حجتالاسلام برنجکار با اشاره ضمنی به ضروریات مباحث و مناظرات فلسفی گفت: در نقد علمی باید احترام افراد حفظ شود. به طور حتم سخنان فلسفی تأثیر خود را در جامعه میگذارد و در بدو انقلاب مدافعان انقلاب سعی کردند بر اساس مفروضات مورد استناد در فلسفه و کلام با مخالفان مواجه شوند اما فلسفه یک اصول و روشهایی دارد، به عنوان نمونه، اگر میخواهید با فیلسوف اگزیستانسیالیسم بحث کنید نمیتوانید از روش فلسفه اسلامی استفاده کنید؛ آن بحث فلسفه و روش دیگری میخواهد، اما شما میتوانید با فیلسوف «سن توماسی» با کمک فلسفه اسلامی بحث کنید.
* دفاع از دین وظیفه علم کلام است، نه فلسفه!
وی با اشاره به استفاده متکلمان از فلسفه گفت: البته فلسفه وظیفه دفاع از دین را ندارد. متأسفانه از بحثها درست استفاده نمیکنیم کلام وظیفه دفاع از دین دارد و فلسفه کاری به دین ندارد و «موجود بما هو موجود» را بحث میکند.
حجتالاسلام برنجکار در پایان خاطر نشان کرد: علامه «محمد حسین طباطبایی» و علامه «محمد تقی مصباح یزدی» با مارکسیستها بحث کردند و این کار کلامی است و در دفاع از دین از بحثهای فلسفی نیز استفاده کردهاند. علامه دو شأن دارد یکی بحث فلسفی و یکی بحث کلامی، بنابراین هنگام اظهار نظر درباره ایشان باید به این نکته توجه کرد.