به گزارش پایگاه 598-رضا احمدزاده: مصطفی هاشمی طبا، فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتگو با نامه نیوز درباره بازگشت اصلاح طلبان به قدرت در کوتاه مدت گفت: امروز کسی نمی تواند جلب اعتمادعمومی کند چه رسد به اصلاحطلبان. اگر اصلاح طلبان بخواهند دوباره قدرت بگیرند، ناگزیر به طرف کارهای سیاسی می روند، نه طرح برنامه.
1- این سخنان را باید بنوعی اعترافی سخت دانست که بعد از 32 و سال و اندی بودن در اختیار داشتن قدرت اجرایی کشور در دولت های مختلف همچنان اصلاح طلبان بی برنامه اند. اگر دوران میر حسین موسوی را از این رزومه قلم بگیریم( که البته او هم ثابت شده است که از شاگردان بنام و فتنه گران شناخته شده جریان غرب گرایی در ایران بوده است) دولت های سازندگی اصلاحات و اعتدال همگی بیش از آنکه دولت های کار و تلاش باشند دولت هایی سیاسی بودند که در گذر زمان استراتژی های سیاسی ایشان به آخر خط رسید.
2- دولت هاشمی رفسنجانی علیرغم اینکه نام سازندگی را در دوران بعد از جنگ یدک می کشید لاکن مدیران ارشد دولتش بیشتر تحصیل کردگان غرب بودند که اقتصاد کشور را در گرو اقتصاد سرمایه داری و سیاسی کاری را در نزدیکی به غرب برای خود تعریف کرده بودند و در همان راستا نیز استراتژی های خود را تدوین می کردند لذا بروز اغتشاشات در اطراف تهران و قزوین . رسیدن تورم به 50% محصول نگاه سیاسی این دولت بود یادمان نرود که از مشخص ترین خصوصیات این دوران علاون بر بروز اغتشاشات در کشور و تورم افسار گسیخته تلاش آقایان برای مادام العمر کردن هاشمی در پست ریاست جمهوری بود که به سرانجام نرسید.
3- دولت اصلاحت که دولت زاده شده از دولت سازندگی بود و مردم که دنبال راه فراری از شرایط دولت سرمایه سالار سازندگی می گشتند با شعارهای کاندیدای اصلاح طلبان به رئیس دولت اصلاحات رای دادند غافل از اینکه م.خ خود را از شاگردان هاشمی و پیرو راه و مرام فکری او می دانست .در این دوران بود که کلا اقتصاد بقول خود آقایان از الویت خارج و سیاست و فتح سنگر به سنگر قدرت سیاسی شعار اصلاح طلبان قرار گرفت در این دوران نیز مشاهده می کنیم که باز هم از شعار دولت کار خبری نیست و بیش از کار و تلاش برای ساختن کشور استراتژی ها و تفکرات سیاسی همراه با تنش های میدانی در دستور کار قرار دارد.
بررسی عملکرد برخی مسئولان و وزارتخانه ها در آن دوران به در فتنه78 نیز بسیار فعال بوده و در فتنه 88 نیز میدان داری می کردند برای ادرک شرایط آن دوران بسیار مفید فایده می باشد.
4- در چهارمین مورد و نتیجه گیری از این نوشتار باید دولت اعتدال حسن روحانی را چکیده دولت های سرمایه سالار سازندگی و اصلاحات دانست که آنچه را که همه خوبان دارند این دولت به تنهایی داشت یعنی نه تنها با اقتصاد و کار و مدیریت امور معیشت و رفاه مردم کاری نداشت، بلکه:
*بیشتر از دولت های ماضی نگاهش به خارج بود.
*اعتمادی به توانایی و قدرت فکر ایرانی نداشت و بیش از ایرانیان به خارجی ها عموما و غربیها خصوصا امید تعامل و همکاری داشت که در قضیه برجام دیدیم که چگونه جواب دیپلماسی التماسی خود را که توسط یکی از بزرگ شدگان مکتب سرمایه داری غرب نیز هدایت می شد دریافت کرد و کشور را با انواع تحریمها و بعضا تشدید تحریم ها روبرو ساخت.
*بی تحرکی و بی عمل در میدان عمل و رها سازی افسار گسیخته اقتصاد و معیشت و رفاه مردم که مانند اسلاف خود موجبات سوء استفاده دشمن و بروز تنش های سیاسی در شهرهای مختلف را هم باعث شد.
امروز ملت با رفتن آن دولت نفس راحتی کشیده و امواج مطالبه گری برای ورود قوه قضائیه به جهت ترک فعل و وظایف دولت تدبیر و امید در جامعه در حال اوج گیری است اما بنظر این راقم این امواج و خواسته ها باید در مسیر مطالبه گری از کل جریانی که غرب گرایی را در ذات خود دارد و همه چیز و همه کس را برای اینراه قربانی می کند قرار گیرد.
روحانی و دولتش را باید نمادی دانست که جمع همه تفکرات سیاسی اصلاحات را در خود داشت و نداشتن برنامه اجرایی امری تعجب آور نیست زیرا اصولا تربیت و بسترهای تربیتی افراد شاخص این جریان بیشتر خود را مدیرانی می بینند که مدیریت را برای مدیریت و مذاکره رابرای مذاکره می خواهند و کار کردن برای ملت مفهومی پارادوکس گونه برای جذب آرای مردم در بزنگاههای انتخاباتی کاربرد داردو لاغیر.