پایگاه 598: افغانستان این روزها در معرض آزمون بزرگ سیاسیای قرار گرفته که جز با حلم و درسآموزی از تجربیات گذشته از آن موفق خارج نخواهد شد. هر نوع شتابزدگی و تاثیرپذیری از القائات و فضاسازیها موجب خواهد شد تا بازگشت صلح و آرامش به این خطه برای سالها مجددا به تاخیر افتد. برخلاف تصور برخی که این همسایه ایران را کشوری فقیر و فاقد جاذبه برای قدرتهای سلطهگر میپندارند، افغانستان برای زیادهطلبان جهان علاوه بر موقعیت ویژه منطقهایاش دارای تجارتی بهمراتب سودآورتر از نفت است. در تحلیل رخدادهای اخیر نباید از این نکته غفلت کرد که تشکلها و جریاناتی که امروز کنشگران سیاسی افغانستان
به حساب میآیند، عمدتا مولود دوران اشغال آن، ازسوی اتحاد جماهیر شورویاند؛ لذا اعوجاجات در دشمنشناسی، ویژگی بارز آنان به حساب میآید. همین ضعف تاکنون نیز عامل اصلی تداوم اشغال به صور مختلف و عدم استقرار حاکمیت ملی در این کشور بوده است. بسیاری از مجاهدین و گروههایی همچون طالبان، القاعده و... جهاد برای آزادی افغانستان از سلطه ارتش سرخ را در چتر تدارکاتی نامحسوس و سیاسی «سیا» آغاز کردند و بهتدریج از آن تاثیر گرفتند.
امروز هرچند این کنشگران تجربیات ذیقیمتی از دوران اشغال افغانستان دارند اما همچنان ضعف در دشمنشناسی در برخی کنشهایشان رخ مینماید. واشنگتن چند سال است بحث خروج از افغانستان را برای کاهش هزینههایش در جنگ اقتصادی بهگونهای مطرح میکند که متضمن تداوم سلطه سیاسیاش باشد؛ لذا از یکسو بههیچوجه اجازه نداد که ساختار انتخابات در اداره این کشور نهادینه شود و با قدرت افرادی را بر مردم افغانستان تحمیل کردند که به منافع ملی پایبند نبودند؛ از دیگر سو، مذاکراتی طولانی با طالبان را پی گرفتند و با آن عملا بهعنوان دولت رفتار کردند اما این بدان معنی نیست که طالبها همان نیروهای خام قبل از اشغال افغانستان ازسوی آمریکا باشند؛ لذا به نظر میرسد واشنگتن درصدد است از نفوذ عوامل همراه با خود در همه جریانات بهره گیرد تا غائله پیچیدهای را شکل دهد.
اگر همه کنشگران بهگونهای تداوم حیات سیاسی خود را نیازمند هماهنگی با کاخ سفید بدانند -یا به تعبیر روشنتر دست نیاز بهسوی اشغالگر دیروز دراز کنند- صحنه سیاسی افغانستان بهمراتب پیچیدهتر خواهد شد؛ زیرا هیچ گامی بدون نقشآفرینی بیگانه در تنظیم روابط بین نیروهای فعال برداشته نخواهد شد؛ بهعبارتدیگر، افغانها نخواهند آموخت که چگونه حاکمیت ملی را با مشارکت جمعی خود شکل دهند. در هفتههای اخیر، فشار فوقالعادهای بر ایران وارد آمد تا در برابر طالبان صفآرایی مستقیم کند اما تهران با تجربیات گذشته بهشدت در برابر این موج تبلیغاتی ایستادگی کرد تا توجیهی برای مداخله سیاسی آمریکا فراهم نشود. متاسفانه در روزهای اخیر، برخی شخصیتهای افغان از آمریکا برای مقابله با طالبان درخواست کمک کردهاند که این به معنی بیتوجهی به تجربیات دور اول حضور طالبها در قدرت است. موافقان و مخالفان طالبان تجربه گرانسنگی از برخورد دوگانه آمریکا دارند. اگر شرایطی در افغانستان به وجود آید که آمریکا با دو طرف نزاع دارای ارتباط- مخفی یا آشکار- باشد؛ از یکسو، شکست نظامیاش جبران خواهد شد و از دیگر سو، نقشآفرینی، از حوزه نظامی به سیاسی منتقل میشود که حوزهای بسیار پیچیدهتر است.
آمریکاییها در گذشته با هوشمندی ایران نتوانستند با ایجاد جنگ منطقهای به اهدافشان برسند. وحید مژده، سفیر طالبان در افغانستان که به معاونت وزارت خارجه نیز رسید، در خاطرات خود در این زمینه مینویسد: «مولوی عبدالرحمن زاهد، معین وزارتخارجه، بعد از سفری به قندهار که بهدنبال انفجار بمب در جلوی منزل ملامحمدعمر در آن شهر صورت گرفت، به من گفت که پاکستانیها (منظور SIS که ارتباط نزدیکی با آمریکا دارد) چند روز بعد از این انفجار، اسنادی را مبنی بر دست داشتن ایران در آن واقعه به ملامحمدعمر دادند.
زاهد ابراز عقیده کرد که این اسناد جعلی بود و پاکستان با این اقدام میخواست کینه ملامحمدعمر را به ایران بیشتر کند؛ درنتیجه آن انفجار، دو برادر و یک همسر ملامحمدعمر کشته شدند (کتاب «طالبان» نوشته وحید مژده، صص 20 و 19) همچنین بهتدریج بر همگان روشن شد که به شهادت رساندن دیپلماتهای ایرانی در مزارشریف قبل از ورود طالبان به این شهر نیز کار SIS بوده است. صبوری ایران در آن تجربه و تحمل فشارهای غربگرایان موجب خنثی شدن طرح آمریکاییها شد.
امروز نیز هر نوع کوبیدنی به طبل جنگ پیشنیاز سیاست جدید واشنگتن را تامین خواهد کرد؛ بنابراین دعوت برخی نیروهای افغانستان از آمریکا برای کمک به مبارزه با طالبان یک خطای راهبردی است؛ زیرا نزاعی شکل خواهد گرفت که هدایت دو سویش در اختیار بیگانه خواهد بود. افغانستان نیازمند قانونمندی و فراگیری فرهنگ چگونگی تعامل جریانات این کشور با یکدیگر است؛ زیرا این تنها راه مسدود کردن بازگشت سلطه بیگانه از مسیری پیچیدهتر خواهد بود.