پایگاه 598: رمضان و محرم دو فصل مهم از هویت ایمانی را شکل میدهند. به طور خلاصه رمضان شهرالله ی است، که می خواهد ارتباط انسان خاکی را با ماوراء طبیعت و عالم غیب و حضرت حق سامان بخشد. رمضان یک دورهی فشردهی خودسازی، دعا، توجه و تضرع و عبادت است. رمضان فصل توبه و بازنگری درنحوهی ارتباط با حقیقت هستیبخش این عالماست. فرصتی است که انسان، با هویت وجودی خود را که عین ارتباط و اتصال به خداوند سبحان است، ارتباط بگیرد.
اما محرم ماجرایی دیگر دارد. محرم فصل بازنگری در هویت ایمانی در نسبت با جریان حق در صحنهی سیاسی-اجتماعی و سایر شئون دنیوی است. جریان حق و باطل با تمرد ابلیس از سجده بر آدم آغاز شد و سپس با هبوط آدم در ساحت انسانی تجلی پیدا کرد. در وجود هابیل و قابیل جلوهای یافت و با شکلگیری جوامع بشری به صحنهی سیاسی اجتماعی وارد شد. سردمداران جریان جبههی حق انبیاء و بدنهی آن مومنین هستند. وقتی به تاریخ جریان حق نگاه میکنیم، فراز و فرودهای بسیاری وجود دارد. از زمان نوح تا ابراهیم و موسی و عیسی و پیامبر ختمی و خاندان مطهرش (علیهم السلام)، جبهه دائما بین قدرت و ضعف در گردش است. از مورد تمسخر واقع شدن و مجنون خوانده شدن و شاعر خطاب شدن بگیرید تا خالص سازی مومنین و پاکسازی زمین از لوث کفار، گاهی دریا برایشان شکافته میشود و گاهی در بیابان سرگردان میشوند. در زمانی و مکانی قدرت یافته و حکومتی تشکیل میدهند و حتی جن و انس را زیر لوای خود میآورند و در زمانی و مکانی دیگر در خانهی خویش مخفی شده و جرأت ابراز عقیده ندارند. اما جریان حق نمیایستد و نمیمیرد، چون اگر زمین از حجت خالی شود، اهلش را فرو خواهد برد. مولفههای جریان حق ایمان به خدا و غیب و اعتقاد به ارزشهای والا و اخلاق الهی و تقوای درمرحلهی فعل است. هم اهل شور و عشق است و هم اهل تعقل و عقلانیت، در مقابل ظلم کرنش نمیکند، از جنگ خسته نمیشود و نمیترسد، برخدا توکل میکند، خم میشود ولی نمیشکند، قلم را در یک دستش و در دستش دیگرش شمشیر گرفته است. گاهی اهلش به قدری قلیل است که که از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکند (ارتدّ الناس بعد النبی الا الثلاثة) ولی جهتگیری کلان آن به سوی بسط در صحنهی سیاسی-اجتماعی است. میخواهد کارخانهی تولید موحّد و متقّی ایجاد کند، تا انسانها را از خودشان نجات دهد، که هر که را او بگیرد ز خویشتن برهاند. نویدبخش حیاتی پاک به دلهای مردهی آدمیان است، صلح و صفا و امنیت ذیل او معنی میشود، احقاق حق مظلوم و تجفیف ریشههای ظلم هدفش است، و به خاطر منافع دنیوی از ارزشهایش کوتاه نمیآید. در مقاطعی تاریخی به پیروزیهایی نائل شده است، ولی امان از ضعف ایمان و غدر شیطان.
ولیّ الهی سلسلهجنبان و قافلهسالار این کاروان است. او عین حق و صدق و صفاست. اهل علم و صلاة و زکاة و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خداست. در هر ساحتی از جریان دفاع میکند و ندای حق را به گوش هر بنی بشری میرساند. او دمی آرام ندارد، گاهی شمشیر دست گرفته و گاهی صلح میکند، در روزگاری کلاس درس و بحث راه میاندازد و پاسخ به سوالات و شبهات می دهد، و در روزگاری دیگر زندانی شده و یا در پادگان گرفتار میشود.
حسین (علیه السلام) چکیده این جریان است. او وارث آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد (علیهم السلام) است، اما نه وارث اموال، بلکه وارث مقام ولایت و قافلهسالاری! او خود حق و معنیبخش و هویتساز این جنبش است. در زمان حیاتش وضعیت وخیمی روی میدهد، جریان حق به سستی گراییده است و جریان باطل از لحاظ سیاسی-اجتماعی به نحوی در حال غلبه است، که دیگر جای ظهور برای هیچ حقی باقی نمیماند، و این یعنی محو شدن جریان حق از صحنه ی تاریخ بشریت و پایان کار دنیا! دنیا قرار بود متجر اولیاء باشد و مهد و بستری برای پرورش و تربیت مومنان و صالحان، هستی زمین از آغاز به ایمان و مومنین گره خورده است و در پایان نیز به مومنین باز می گردد «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء: 105)، ارض اجازه نمیدهد که کفر و طغیان و عصیان و زشتی و پلیدی و سیاهی سراسرش را در بربگیرد. وقتی حسین (علیه السلام) احساس میکند به علت خفقان و فضای مسموم رسانهای زمانه، با حیاتش نمیتواند جریان را راهبری کند، پیام خود را با خون در جریدهی عالم ثبت میکند. خونش رنگی به عالم زد که هیچ رنگی را توان مقابله با او نبود. صدای «هل من ناصر» ش، به نحوی در جانها نفوذ کرد که افراد را به قیام علیه خودشان واداشت. نور وجودش سیاهیهای نفس اماره و کاخهای ظلم را درید، به عمق دل آدمیان نفوذ کرد و هدایت قلوب را به عهده گرفت. جان هر کس که ذرهای خیر درش باشد و راهی به رستگاری داشته باشد، یا بویی از ایمان شنیده باشد، مخاطب و مقصد حرکت اوست. (ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة) او آن روز که دست زن و بچهاش را گرفت و راه بیابان پیشه کرد، میدانست که دارد در کدام لایه از هویت تاریخی-اجتماعی ایمان، حکاکی میکند. شاید دم آخری که دستی بر قلب زینبش گذاشت، شمّه ای واگفت از آنچه دیده بود. او بهسان نقاشی ماهر، دست بر قلمو برد و چیستی و چرایی و چگونگی جریان حق را بر جان آدمیان نقاشی کرد. (ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لا تبرد أبدا). حرارت و گرمای وجود حسین (علیه السلام) هر کسی را می گیرد که بخواهد گرهای وجودی بین هستی خود و ایمان و ارزش و اخلاق و تقوا ایجاد کند.
و اما محرّم، تو محرّم را مپندار که ماهی است میان ماهها، محرم فصل بازنگری هویت ایمانی در صحنهی سیاسی-اجتماعی است. در محرم است که مؤمنان نسبت خود را با جریان حق بازنگری میکنند. اگر ماه مبارک رمضان ارتباط انسان با مبدأ هستی را تنظیم میکند، محرم میخواهد زندگی مومنین در بستر اجتماعی را بازتعریف کند. در محرم بایستی هر کس به خود نگاه کند و ببیند در چه نسبتی با جریان حق قرار گرفته است؟ آیا اصلا متوجه این نبرد هست؟ آیا سنگرهایش را میشناسد؟ آیا متوجه فرمانده هست؟ نکند از جنگ غافل شود و دین و دنیایش را ببازد! نکند زمانی به خود بیاید که کار از کار گذشته است و بخواهد علَم توّابین بلند کند! آیا با فریب دشمن و شیوههای آن آشناست؟ آیا ماهیت جنگ رسانهای را میشناسد؟ آیا از جنگ نرم و ارزشها و از جنگ سخت و موشکها، از تهدیدها و فرصتها مطلع است؟ نکند سرگرم بازی شود، و حسین در کربلا تنها بماند! آیا مسلم بن عقیل را میشناسد؟ نکند دور مسلم را خالی کند و ابن زیاد در چند روز کوفه را تصاحب کند! نکند خودش به امام نامه بنوسید ولی نهایتا سیاهی لشگر عمر بن سعد شود! نکند مصداق حدیث «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون» قرار بگیرد! تا کجا پای آرمانهایش میایستد و تا چقدر به اخلاق پایبند است؟ آیا بصیرت سیاسی اجتماعی لازم را برای ایام فتنه دارد یا حزب باد است؟ هزاران سوال و هزاران نباید دیگر، در محرّم مطرح میشود.
و اما محرم با اشک گره میخورد، چون ثمرهی محرم باید در جان حک شود، و گریه چه خوب قلمی است برای حکاکی کردن، خصوصا اگر به دست حسین فاطمه باشد. محرم باید هرسال تکرار شود، چرا که تربیت انسان با تکرار است. تعطیلی محرم و دوری از روضهها، مرگ انسانیت و خاموشی ارزشها و خمودگی آرمانهاست. محرم خیرخواهی است که به سوی جهانیان ندا سر میدهد: اگر ذرهای در وجودت خیر هست، بیا و با فرهنگ من به تعالی برس. محرم چه بزرگ نعمتی است برای جان آدمیان و چه محفلی عقشی است برای دلهای سوخته (اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم، الحمدلله علی عظیم رزیتی) محرم ماهی است که ملائکه ندا سر میدهند: به بزم عزای حسین خوش آمدید!