کد خبر: ۴۸۹۵۷۴
زمان انتشار: ۱۳:۵۹     ۲۹ تير ۱۴۰۰
مقاومت چگونه ورق را برگرداند؟
دودهه قبل هیچ تحلیلگری در آمریکا گمان نمی‌کرد ایران و گروه‌های کوچک مقاومت بتوانند از تهدیدی بزرگ که حضور نظامی آمریکا در منطقه بود، چنین فرصت‌های بی‌نظیری بسازند.

به گزارش پایگاه 598، فرهیختگان نوشت؛ در پیام حج رهبر انقلاب خطاب به مسلمانان جهان، ایشان با اشاره به اینکه مناسک حج و شعائر و شکوه و وحدت حج توکل به خدا و توجه به قدرت لایزال الهی، اعتمادبه‌نفس ملی اعتقاد به تلاش و مجاهدت، عزم راسخ بر حرکت و امید وافر به پیروزی را نشان می‌دهد، «واقعیات صحنه در منطقه اسلامی» را باعث افزایش این امید و تقویت آن عزم خواندند. اگرچه در این پیام، ایشان به «ناگواری‌های دنیای اسلام» ازجمله عقب‌ماندگی‌های علمی و وابستگی‌های سیاسی و نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی و مصائب فلسطین، یمن، افغانستان و سایر کشورهای اسلامی اشاره کردند، اما در سوی دیگر از امیدی گفتند که در پی «سربرافراشتن عناصر مقاومت در همه این خطه حساس، و بیداری ملت‌ها و انگیزش نسل جوان و پرنشاط» زنده شده است.

شاید بسیاری از کسانی که اخبار تحولات غرب آسیا و کشورهای غربی را دنبال می‌کنند، نتوانند در میان این زخم‌های کاری، ردی از امید را پیدا کنند، اما اگر واقعیت صحنه منطقه اسلامی با گذشته نه‌چندان دور، قیاس شود، اوضاع تفاوت می‌کند. برای درک توصیف واقعیت میدانی منطقه اسلامی، بهترین افراد همان‌هایی هستند که به غرب آسیا آمدند تا واقعیت‌ها را آن‌گونه که می‌خواهند تغییر دهند، اما باوجود هزینه چندهزار میلیارد دلاری، از اجرایی کردن نقشه‌هایشان بازماندند. بسیاری از این افراد امروز در زیر خروارها خاک دفن شده‌اند و کسانی نیز که در قید حیات هستند، به‌واسطه ناکامی‌هایشان، از صحنه قدرت دورتر از همیشه هستند. هدف جورج بوش پسر، رئیس‌جمهور اسبق و کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه اسبق آمریکا از لشکرکشی به افغانستان و عراق، تحقق طرح «خاورمیانه جدید» با هدف تامین امنیت حداکثری برای رژیم‌صهیونیستی بود. اگر این نقشه به‌درستی اجرا می‌شد، سومین و چهارمین اهداف برای تهاجم نظامی، ایران و سوریه بودند، اما مقاومت نوپای اسلامی در غرب آسیا، علاوه‌بر خنثی کردن نقشه خاورمیانه جدید، آمریکا را در باتلاق افغانستان و عراق به‌نحوی زیر ضربه برد که طرف آمریکایی برای نجات جان سربازانش در عراق دست‌به ‌دامان ایران و در افغانستان دست‌به دامان طالبان شد. در سال 2001 که آمریکا به منطقه آمد، اصلی‌ترین تهدید واشنگتن در منطقه، ایران به‌حساب می‌آمد و بر همین اساس و باوجود برخی همکاری‌ها در افغانستان، آمریکا ایران را یکی از کشورهای «محور شرارت» نامید. حالا هم ایران بزرگ‌ترین تهدید آمریکا در غرب آسیا است، اما درکنار ایران تهدیدهای دیگری همچون حزب‌الله لبنان، جنبش حماس، انصارالله یمن، حشدالشعبی عراق و... در منطقه شکل گرفته و محوری از مقاومت را تشکیل داده‌اند. دو دهه قبل، بزرگ‌ترین موفقیت حزب‌الله لبنان، بیرون راندن رژیم‌صهیونیستی از جنوب لبنان بود، اما اکنون این نیرو با پیروزی در جنگ سال 2006، توانسته بازدارندگی حداکثری را دربرابر رژیم‌صهیونیستی برای لبنان به ارمغان بیاورد. در فلسطین وضع بدتر از لبنان بود. مقاومت دو دهه قبل جز سنگ ابزاری نداشت، اما امروز هزاران راکت و صدها موشک با برد بلند دارد که می‌تواند سرتاسر سرزمین‌های اشغالی را هدف قرار دهد. در عراق، مقاومت اسلامی ارتشی 300 هزار نفری دارد که کمتر هفته‌ای است که پایگاه‌های آمریکا را زیر آتش باران راکتی نبرد و در یمن نیز مردانی به‌پا خاسته‌اند که دربرابر ارتش مجهز عربستان و امارات و متحدان غربی‌شان، سر فرود نمی‌آورند. دودهه قبل هیچ تحلیلگری در آمریکا گمان نمی‌کرد ایران و گروه‌های کوچک مقاومت بتوانند از تهدیدی بزرگ که حضور نظامی آمریکا در منطقه بود، چنین فرصت‌های بی‌نظیری بسازند و به چنان قدرتی برسند که نه‌تنها مانع دخالت آمریکا در بسیاری از امور داخلی‌شان شوند، که برای واشنگتن در غرب آسیا خط‌ونشان بکشند.

نگاهی به سیر جریان مقاومت در فلسطین، یمن و عراق

در این گزارش با اشاره‌ای کوتاه به سیری که مقاومت در فلسطین، یمن و عراق طی کرده، پرداخته شده است.

یمن

صدام دیکتاتور عراق، سودای فتح سه‌روزه تهران را داشت و محمد بن سلمان (شبیه‌ترین فرد به صدام) رویای پیروزی سه‌هفته‌ای در جنگ یمن. هر دو نیز در تجاوز نظامی‌شان، ائتلافی از کشورهای مختلف را به همراه داشتند. با این حال از 3 روز صدام، 8 سال گذشت و او نه تهران را دید و نه حتی ریگی از خاک ایران را به‌دست آورد. حال باید دید سه‌هفته بن سلمان که از آن حدود 7 سال می‌گذرد، چه سالی به اتمام می‌رسد و او از میدان یمن چه برداشت خواهد کرد. آنقدر پیروزی در یمن برای عربستان و حدود 40 کشور همراهش قطعی بود که آنها نام این عملیات را «توفان قاطعیت» گذاشتند. برخلاف یمنی‌ها که از کمترین امکانات نظامی برخوردار بودند و این شدت کمبود امکانات به‌نحوی بود که باعث شد حوثی‌ها به ارتش پابرهنه‌ها در دنیا معروف شوند، سعودی‌ها دلارهای سرشار نفتی را تبدیل به بمب و موشک کردند و بر سر یمن ریختند. آنها در این جنگ ماهانه 5 میلیارد دلار (سالانه 60 میلیارد دلار) هزینه کردند، اما پس از 6 سال، به هیچ یک از اهداف از پیش تعیین شده خود، یعنی نابودی جنبش مردمی انصارالله یمن دست پیدا نکردند. شاید بهترین توصیف برای این جنگ نابرابر، توئیتی باشد که «علی عبدالوهاب» مجری شبکه یمنی المسیره نوشت. او نوشته بود «6 سال پیش دنبال سنگ یا چوب‌کبریت بودیم تا به سوی سعودی‌ها پرتاب کنیم و امروز به لطف خدا، با موشک‌های بالستیک و پهپاد آنها را هدف قرار می‌دهیم.» هرچند سلاح رایج سربازان انصارالله همچنان پیشرفته‌تر از کلاش نیست، اما آنها توانسته‌اند به دستاوردهای بزرگ نظامی دست پیدا کنند. جدا از موشک‌های بالستیک، مقاومت یمن پهپادهای انتحاری با برد دوهزار و پانصد کیلومتری هم دراختیار دارد. این پهپادها آنقدر کوچک شده که رهگیری آن برای دشمن سعودی سخت و پرهزینه شده است. انصارالله توانسته با استفاده از فناوری موشکی و پهپادی که به آن دست پیدا کرده‌اند، ضربات سنگینی را به زیرساخت‌های مهم عربستان همچون فرودگاه‌ها، پایگاه‌های نظامی و تاسیسات نفتی وارد کنند. حملات مکرر یمنی‌ها به تاسیسات آرامکو باعث ‌شده تا بازار جهانی نفت دستخوش تغییر شود.

بعد از آنکه موشک‌های یمن، ریاض را هدف قرار دادند، سخنگوی نیروی هوایی یمن تلویحا رژیم‌صهیونیستی را نیز به حمله موشکی تهدید کرد. عبدالله الجعفری در این بار اظهار کرده بود: «تا زمانی که کشورهای ائتلاف به محاصره و تجاوز به یمن ادامه دهند، موشک‌ها و هواپیماهای یمنی به ریاض و دور‌تر از ریاض (در اشاره به سرزمین اشغالی) خواهد رسید.»  در داخل نیز یمن تا آستانه در دست گرفتن کنترل مارب که شریان حیاتی اشغالگران نیروهای ائتلاف وابسته به عربستان محسوب می‌شود پیش رفته است که اگر این اتفاق بیفتد در هر مذاکره صلح احتمالی، یمن دست برتر را خواهد داشت. بر همین اساس و با توجه به 6 سال ناکامی سعودی‌ها در یمن، آمریکا اصلی‌ترین متحد ریاض در جنگ یمن، خواهان پایان دادن به این جنگ و اعلام آتش‌بس شده است. این اتفاق هنوز نیفتاده است، اما با توجه به تحولات میدانی و ناکامی سعودی‌ها از پیشروی، به‌نظر نمی‌رسد دیر یا زود ریاض با سرافکندگی یمن را ترک کند.

باتلاق عراق

آمریکا در مارس 2003 (اسفند81)، با مشارکت لجستیکی و مالی حدود 30 کشور دیگر از جمله انگلستان، لهستان، ژاپن، اسپانیا، ایتالیا و... با هدف سرنگونی صدام حسین، به عراق حمله کرد. واشنگتن هدف از این تجاوز نظامی را کشف سلاح کشتار جمعی و مجازات صدام به‌دلیل ارتباط با القاعده خواند. حدودا دو سال بعد، لرد رابین باتلر، مسئول تیم موسوم به تحقیقات جنگ عراق، در مجلس عوام انگلستان به‌طور رسمی اعلام کرد: «نه‌تنها، صدام رئیس‌جمهوری سابق عراق، هیچ سلاح ممنوعه و قابل استفاده‌ای برای حمله دراختیار نداشت، بلکه این سازمان، هیچ مدرک و دلیلی برای همکاری صدام با گروه القاعده نیز پیدا نکرده است.»  آمریکا حکومت صدام حسین را در 3 هفته سرنگون کرد و خود بر عراق حاکم شد. این یک پیروزی بزرگ برای جورج بوش پسر بعد از حمله به افغانستان بود و می‌توانست مسیر را برای تصمیمات بعدی هموارتر کند. آمریکا برای عراق یک حاکم نظامی تعیین کرد و قرار هم نبود به‌سادگی از عراق خارج شود. حضور آمریکایی‌ها در عراق، زمینه را برای عملیات انتحاری علیه شیعیان توسط گروه‌های تندرو و سلفی فراهم کرده بود. در چنین شرایطی بود که گروه‌های مقاومت، مبارزه با آمریکا را در عراق آغاز کردند. با آغاز حملات، آمریکا به ایران و سوریه درباره دخالت در عراق هشدار داد، ولی این هشدارها باعث نشد تا آمریکا در عراق زیر ضربه نرود. مقاومت عراق، تنها با سلاح‌های سبک و بمب‌های کنار جاده‌ای به جنگ اشغالگران آمریکایی رفته و آنها را در سال 2011 مجبور به خروج از عراق و خروج همیشگی از جنوب آن کردند.  چند سالی از خروج آمریکا از عراق نگذشته بود که گروهک تروریستی داعش با حمایت تسلیحاتی و لجستیکی آمریکا و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس در سوریه سربرآورد و کمی بعد به‌سمت مرزهای عراق سرازیر شد. سرعت پیشروی داعش در عراق به اندازه‌ای بود که اگر فتوای آیت‌الله سیستانی در اعلام جهاد چند هفته دیرتر صادر می‌شد، داعش بر تمام عراق مسلط می‌شد. فتوای مرجع عالیقدر عراق، علاوه‌بر فتنه داعش که فتنه آمریکایی‌ها را نیز خنثی کرد. اگرچه حمله داعش به عراق، زمینه حضور دوباره آمریکا را در عراق فراهم کرد، اما در خلال این سال‌ها، یک مقاومت مردمی و منسجم در عراق ذیل عنوان «حشدالشعبی» شکل گرفت. بنابر گزارش‌ها، بسیج مردمی عراق درحال‌حاضر بیش از 300 هزار نیروی نظامی با فرماندهی واحد دارد. جدا از حشدالشعبی، در عراق گروه‌های بی‌نام و نشانی از مقاومت سربرآوردند که هر هفته یا کمتر از آن، پایگاه‌های آمریکا را در عراق مورد حملات راکتی قرار می‌دهند. آمریکا ابرقدرتی که قرار بود بر تمام عراق مسلط باشد، اکنون حتی توان تامین امنیت پایگاه‌های نظامی خود در عراق را نیز ندارد. آمریکایی‌ها در ماه‌های گذشته برخی از پایگاه‌های خود در عراق را ترک کرده‌اند، اما این باعث نشده تا مقاومت عراق از خواسته خود برای خروج کامل آمریکا از این کشور، عقب‌نشینی کند. به‌طور حتم اگر آمریکا به عراق حمله نمی‌کرد، هیچ‌گاه لشکری همچون حشدالشعبی که دشمن آمریکاست، در عراق شکل نمی‌گرفت.

فلسطین

پس از جنگ جهانی دوم و پایان یافتن قیومیت بریتانیا بر فلسطین در 14 می سال 1948، رژیم‌صهیونیستی اعلام استقلال کرد. کشورهای عربی که حاضر به پذیرش موجودیت رژیم‌صهیونیستی نبودند، برای کمک به اعراب فلسطینی، به فلسطین لشکرکشی کردند، اما صهیونیست‌ها با ترفند آتش‌بس شورای امنیت، فرصت خرید تجهیزات نظامی را پیدا کردند و توانستند ارتش مصر را متوقف کرده و ارتش‌های سوریه و لبنان را نیز شکست دهند. دومین جنگ در 5 ژوئن سال 1967 با حمله پیش‌دستانه نیروی هوایی رژیم‌صهیونیستی به اغلب فرودگاه‌های نظامی مصر و انهدام 450 جنگنده کشورهای عربی آغاز شد. ارتش رژیم‌صهیونیستی، نیروهای مصری حاضر در غزه را شکست داده و راهی صحرای سینا شده و آن را نیز اشغال کرد. صهیونیست‌ها کرانه باختری رود اردن و بلندی‌های جولان و بخشی از خاک لبنان را اشغال کردند تا وسعت رژیم‌صهیونیستی دوسوم افزایش پیدا کند. در این جنگ 21 هزار سرباز کشورهای عربی کشته، 45 هزار نفر زخمی و 6 هزار تن اسیر شدند. تلفات صهیونیست‌ها اما بسیار ناچیز بود؛ 700 کشته، 2500 زخمی و تنها 15 اسیر. در جنگ 1973 هم کشورهای عربی به نتیجه‌ای دست پیدا نکردند تا رژیم‌صهیونیستی تبدیل به یک ارتش شکست ناپذیر بشود. با پیروزی انقلاب، جرقه‌های مقاومت اسلامی در منطقه زده شد. نخستین نشانه این مقاومت در لبنان خودنمایی کرد که جوانان لبنانی توانستند با ساده‌ترین سلاح‌ها، صهیونیست‌ها را عقب برانند. موج مقاومت اسلامی در لبنان، به فلسطین هم رسید اما محاصره عجیب فلسطینیان، مانع از آن شده بود که سلاح به دست فلسطینی‌ها برسد. با این حال اما انتفاضه نخست در سال 1987 آغاز شد و فلسطینی‌ها با دست خالی و سنگ 160 صهیونیست را به هلاکت رساندند. برخلاف انتفاضه اول، در انتفاضه دوم نه سنگ بلکه راکت‌هایی با برد یک کیلومتری ساخته شد و توانست تلفات چندین برابری به ‌نسبت انتفاضه اول از صهیونیست‌ها بگیرد.

با وجود محاصره زمینی، دریایی، هوایی و حتی زیرزمینی، رزمندگان مقاومت اسلامی فلسطین راکت‌هایی با بردهای مختلفی در سال‌های گذشته ساختند و از راه‌های غیرقابل شناسایی به موشک‌های پیشرفته‌ای همچون کورنت نیز دست پیدا کردند. آنها سال 2008 در جنگ 22روزه، سال 2012 و در جنگ 8روزه و سال 2014 در جنگ 51روزه شکست را به رژیم‌صهیونیستی تحمیل کردند. با این حال اما نقطه عطف فلسطین، جنگ 12روزه می ‌2021 بود. در این جنگ، مقاومت به سطحی از اقتدار رسیده بود که از فلسطینی‌های قدس که یک ماه مورد آزار و اذیت صهیونیست‌ها قرار گرفته بودند، حمایت ‌کرد. صهیونیست‌ها که همواره سعی می‌کردند برپایه استراتژی حملات پیش‌دستانه عمل کنند، باوجود اولتیماتوم مقاومت، از هر اقدامی عاجز بودند و تنها نظاره‌گر موشک‌باران سرزمین‌های اشغالی بودند.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها