به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، حسین قدیانی، نویسنده جوانی که به واسطه فرزند شهید بودن و نزدیکی به برخی افراد، در فضای انقلاب مطرح شد؛ طی متونی مغشوش و در هم، شنیعترین توهینها را نثار مرحوم علامه مصباحیزدی و برخی دیگر شخصیتها کرد.
این اولین بار نیست که قدیانی، گستاخیاش را متوجه بزرگانی همچون مرحوم آیتالله مصباحیزدی میکند. وی حدود دو ماه پیش نیز در حمایت از کاندیداتوری محمدباقر قالیباف برای سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری، نسبتهای ناروایی را به آیتالله مصباحیزدی نسبت داد. قدیانی همچنین در نوشتههای پیش از انتخابات خود، کاندیداتوری آیتالله رئیسی و برخی عبارات به کار برده شده در وصف ایشان را مورد تمسخر و هجو قرار داد و اعلام کرد که اشتباه انتخابات سال 96 را تکرار نخواهد کرد و تحت هیچ شرایطی به رئیسی رای نخواهد داد.
توهین های حسین قدیانی در حالی است که در زمان دولت اصلاحات، به خاطر توهین کاریکاتوریست اصلاحطلب به آیتالله مصباحیزدی، تمام دروس حوزه علمیه تعطیل شد و طلاب و روحانیون در فیضیه به تحصن نشستند. با این وجود قدیانی عین عبارت توهینآمیز کاریکاتوریست اصلاحطلب برای آیتالله مصباحیزدی را بارها تکرار کرده و با ادبیاتی کوچه و بازاری به ایشان لعن و نفرین میفرستد.
از طرفی سابقه قدیانی در تندروی، موضوعی نیست که به ماههای اخیر محدود شود. وی در اثنای جریانات سال 88 نیز الفاظی مستهجن و آمیخته با تهمت را برای برخی از شخصیتهای سیاسی به کار میبرد. جالب این که قدیانی درحالی امروز با غلوکردن از قالیباف یاد میکند که روزگاری در کتاباش، حتی خدا را مخالف قالیباف میدانست و این رفتار مصداق بارز این حدیث امیرالمومنین (ع) که فرمود جاهل را نمیبینی مگر در حال افراط و تفریط!
انحراف امروز حسین قدیانی نتیجه رشد رانتی وی توسط برخی افراد با نفوذ و صاحب منصب است. شاید یک علت این معضل، هیاهوی آن روزها و کمبود فن شناسان در عرصه رسانه بود که باعث شد تا نهادهای فرهنگی چشمهای خود را بر روی ضعفهای اخلاقی صاحبان فن بپوشانند و بدون گزینش خاص بودجههای فرهنگی را به سمت آنان گسیل کنند.
قدیانی از زمانی که توسط چهرههای مطبوعاتی مطرح شد؛ عاری از تقوای کلام و درک لازم برای ورود به فضای رسانه بود و اگر از همان ابتدا که وی با ادبیاتی مستهجن و رکیک به دیگران فحاشی میکرد، مورد تشویق و عنایت برخی افراد قرار نمیگرفت؛ شاید امروز کارش به جایی نمیرسید که هم پای با منافقین، قلم مسموم و مشوش خود را متوجه بزرگانی همچون آیتالله مصباحیزدی کند.
عذرخواهیهای مکرر قدیانی نیز نشان از اختلال روانی وی و تلاشاش برای باقی ماندن در دایره قدرت است تا تنبه فکری! قدر مسلم است که اگر جای قدیانی شخص دیگری مرتکب چنین فحاشیهایی به ساحت بزرگان دین میشد؛ بازداشت آنی، کمترین مجازات وی بود. با این حال در این خصوص نیز قدیانی به واسطه آشنایان خود نه تنها بازداشت نمیشود بلکه با یک عذرخواهی به بازتولید افکار مسموماش ادامه میدهد.
طرفه آن است که حامیان حسین قدیانی نیز به جای حمایتهای بیدریغ، حداقل برای مدتی هم که شده دست قدیانی را از مطبوعات و شبکههای اجتماعی کوتاه کرده و وی را ملزم به مطالعه درسهای آموزش اخلاق مرحوم آیتالله مصباحیزدی کنند تا شاید به این واسطه اندکی در شیوه و طرز تفکر وی تغییری حاصل شود.