سرویس سیاسی پایگاه 598 -
رضا حیدری / آغاز هر انتخابات با شکل گیری جناح ها سیاسی مخنلف آشکار می گردد و تمامی این جناح ها بر اساس تفکر و نگاه مدیریتی خود در صدد هستند تا برنده انتخابات باشند و مدیریت کار را به دست بگیرند اما تفاوتی که در انتخابات جمهوری اسلامی با سایر کشورها در این است که در دست گرفتن قدرت امور تنها برای اعمال آن در جامعه نیست و آن چیزی که در لسان اکثر ساسیون کشور در زمان انتخابات دیده می شود واژگانی چون احساس تکلیف، تعهد و ادای دین به نظام جمهوری اسلامی ایران است که نگاه متفاوت و ارزشی را به انتخابات می رساند
این نوع نگاه برگرفته از بطن دین است که خروجی آن اخلاق مداری و اخلاق محوری است و این همان وجه متمایز کننده انتخابات در جمهوری اسلامی ایران است. چرا که در دست گرفتن قدرت به معنی دست به هر کاری زدن نیست.
انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی این رنگ و بوی ارزشی را بیش از سایر انتخابات کشور داشت و دلیل آن هم رقابت دوجریان همگرا بود که در بسیاری از زمینه ها دارای قرابت فکری و عملی بودند.
رقابت دورن اردوگاهی اصولگرایان نوید حرکتی جدید کشور بود و این امر را به اثبات رساند که مردم نمایندگانی را مورد اعتماد می دانند که به راستی بر ارزش های انقلاب اسلامی استوار مانده باشند.
این رخداد بزرگ و حذف یک جریان سیاسی وابسته (اصلاح طلبان) شیرینی خاصی داشت اما متاسفانه حرکات برخی از افراد و رسانه های خبری و تبلیغاتی تاحدودی از این حلاوت کاست.
جبهه پایداری از بدو تاسیس با ارائه روشن خط فکری و موضع گیری های خود وارد عرصه سیاست شد و از همان ابتدا نیز از سوی برخی از افراد و تریبون های رسانه ای و تبلیغاتی مورد همجه قرار گرفت عناوینی چون رادیکال ها،ساکتین انحراف،حامیان جریان انحرافی و جریان انحرافی تنها بخشی از این تخریب ها بود که ذکر آن بارها رفته است و این قلم در صدد بازخوانی آن پرونده ها نیست.
حرکت تخریبی که علیه جبهه پایداری قبل از انتخابات مجلس آغاز شده بود و در زمان انتخابات مجلس شواری اسلامی به اوج خود رسید نتیجه عکس داد چرا که اکثر کاندیداهای مورد حمایت جبهه پایداری از مردم رای مثبت گرفتند و در تهران نیز این جبهه پایداری بود که پیشتاز رای اعتماد مردم به نامزدهای خود بود و این نتایج نشان از اعتماد و همبستگی مردم با این جبهه است.
با نزدیکی به دور دوم انتخابات مجلس ادامه همان روند تخریبی مجدداً فعال شده و این بار اشخاص صاحب نام و پرسابقه انقلاب و تریبون های رسمی آنان گوی تخریب را از مابقی ربوده اند.
هفته نامه«شما» ارگان رسمی حزب موتلفه در شماره 751 خود با انتخاب این تیتر"سازش انتخاباتی جبهه پایداری و جریان انحرافی"همان روند تخریبی و تهمت آمیز را کلید زد.
این نوشتار تمام سعی خود را بر آن گذاشته است تا فرضیه خود را که رابطه جبهه پایداری با جریان انحرافیست به اثبات برساند.
این مقاله در جای جای خود دست به تخریبی آشکار زده است یک جای از عدم ثبات سیاسی جبهه پایداری سخن می راند و در جای دیگر این جبهه را جدای از حمایت آیت الله مصباح می داند و در آخر نیز این جبهه را به رفتاری قبیله ای متهم می کند و این جبهه را زایده و همکار و همراه جریان انحرافی می نامد.
این یاداشت با طرح این مسئله که "مواضع مخالف دیروز (جبهه پایداری) با جریان انحرافی و همراهی امروز و ابهام در مواضع فردا این سوال را مطرح می کند که آیا دو جریان حامی دولت نهم که در سال 90 چهره ای متقابل از خود به نمایش گذاشته اند از ابتدا مشغول جنگ زرگری بوده اند و یا اینکه به سازش با یکدیگر رسیده اند و یا..."
و یا جبهه پایداری زایده جریان انحرافی است. این مقاله عملاً جبهه پایداری را به جریان انحرافی منتسب کرده است امری که هیچ یک از بزرگان سیاسی خود جبهه متحد اصولگرایی نیز به آن معتقد نیستند. این نوشتار که با کشفی بزرگ به این نتیجه رسیده است که عملاً جبهه پایداری و جریان انحرافی یک اصل و زایده یک تفکر هستند و با فرو بستن چشم خود بر بسیاری از حقایق راهی یک طرفه را پیموده است.
جدای از این تحلیل خام و ناپخته جای سوال این است که چرا این موج تخریب در ارگان موتلفه که یکی از پرسابقه ترین احزاب سیاسی کشور است و در تمامی زمان ها به این حزب نگاهی پدارانه بوده است درج می شود و دلیل انتشار این چنین نوشتارهای در ارگان رسمی این حزب چیست؟
در آخر تنها به ذکر چند مورد برای تنویر افکار برخی از دوستان می پردازیم:
جبهه پایداری همیشه مورد حمایت اشخاص بزرگ سیاسی- مذهبی کشور مانند آیت الله مصباح یزدی بوده و هست و هیچگاه این حمایت کم نشده و ایشان این جبهه را اصلح تر دانسته و می دانند.هر چند که مقاله مذکور در لوا نیز این مطلب را القا می کنند که ایشان نیز دارای ثبات سیاسی نیست چرا که دیروز حامی سرسخت دولت بوده و در حال حاضر از مخالفان اصلی آن است.
جبهه پایداری مواضع خود را نسبت به جریان انحرافی و در راس آن فتنه کاملاً و بارها اعلام کرده است و در تمامی موضع گیری های این جبهه و افراد آن این موضوع هویدا است. اما برخی از دوستان به دلیل نداشتن دلایل متقن برای تخریب این جبهه حمایت
از دولت را تابوی بزرگی می دانند که جبهه پایداری آن را شکسته است و با
قبول این پیش فرض و دولت را مترادف جریان انحرافی دانستن به معنی چشم
فروبستن بر روی دستاوردهای بزرگی که دولت نهم و دهم به وجود آورد است هر
چند حمایت های مقام معظم رهبری را از دولت را با چه منطقی می خواهند توجیه
کنند.
هر چند که جبهه پایداری خود را حافظ گفتمان اصولگرایی وادامه دهنده آن می داند و این گفتمان را هم در دولت و یا شخص خاصی محدود نکرده است تنها خط قرمز جبهه پایداری را عبور از خط اصیل جریان اصولگرایی که آن نیز برگرفته از گفتمان انقلاب اسلامی است باید دانست.
با این تحلیل ها و تفاسیر باید این سوال را مطرح نمود که اگر این جبهه با جریان انحرافی همخوانی و همفکری دارد پس چرا جبهه متحد اصول گرایان برای دور دوم انتخابات تهران دو تن از افراد شاخص این جبهه را در لیست خود قرار داده است؟!
در پایان نیز باید به این نکته نیز اشاره کرد که این سبک تحلیل ها یک جانبه و خام امری تازه نیست و قبل از آن نیز بارها و بارها از سوی برخی از افراد شاخص حاضر در جبهه متحد صورت گرفته است آقای الیاس نادران چندی پیش با خواندن این جبهه به نام جریان انحرافی و برنامه داشتن برای فراتر از ریاست جمهوری! سعی در مخدوش نمودن وجهه این جبهه نمود که ایشان در ارزیابی شتاب زده مجبور شدند که مطلب خود را اصلاح نموده و دم از وحدت بزنند!
به هر صورت مردم فراموش نخواهند کرد که این بار نیز این افراد خاص وابسته به جریان های خاص و از طریق تریبون های خاص تر اقدام به تخریب جبهه پایداری کرده اند.