کیهان در ستون اخبار ویژه امروز خود نوشت:
مئير داگان: داريم سقوط مي كنيم
داگان
همچنين هشدار داد: ما بر لبه پرتگاه قرار داريم. من نمي خواهم بگويم فاجعه
نزديك است اما حقيقتا ما با چالش هاي بسيار بدي روبرو هستيم كه در آينده
رخ خواهد داد.
داگان افزود: حكومت امروز اسرائيل در سايه
ائتلاف حكومتي، از اكثريت به اقليت منتقل شده است به عنوان مثال حزب ايهود
باراك تنها در كنيست پنج كرسي دارد اما در كابينه چهار وزير. اولويت ها در
اسرائيل توسط احزاب كوچك كه با هم ائتلاف كرده اند و اكثريت نيستند تعيين
مي شود. به گونه اي كه هر شخصي كه در اسرائيل كار مي كند، ماليات پرداخت مي
نمايد و در ارتش هم خدمت مي كند هيچ گونه حمايتي از سوي حكومت نمي شود و
بالعكس هر شخصي كه كار نكند، ماليات پرداخت ننمايد و در ارتش هم خدمت نكند
از همه نوع حمايت برخوردار است.
خاطرنشان مي شود بحران بزرگ و
راهبردي هم اكنون از داخل و خارج رژيم صهيونيستي بر تل آويو فشار مي آورد.
از بحران گسترده اقتصادي و اعتراض هاي اجتماعي، تا گسترش روند معكوس مهاجرت
براي فرار از سرزمين هاي اشغالي تا فشار بي سابقه قيام ملت هاي مسلمان و
سرنگوني رژيم هاي وابسته اي نظير حسني مبارك و... سرانجام مجادلات شديد با
دولت آمريكا در زمينه احساس عجز مقابل جمهوري اسلامي ايران و البته يكي از
بارزترين نشانه ها بر عمق اين بحران چند لايه، مجادلات بي سابقه علني است
كه ميان سران سرويس جاسوسي موساد با مقامات ارشد دولتي هر از چند گاه يك
بار درمي گيرد. نمونه ديگر اظهارات تند بنيامين نتانياهو خطاب به اعضاي
كابينه خود پس از بيانات تاريخي رهبر معظم انقلاب اسلامي در خطبه هاي
نمازجمعه 14بهمن 1390 تهران بود. نتانياهو پس از شنيدن تهديد صريح و جدي
ولي امر مسلمين، از اعضاي كابينه خود خواست بيش از اين درباره تهديد و حمله
عليه ايران وراجي نكنند تا چنين پاسخ هاي قاطعي هم به آن داده نشود.
آفتابه لگن 7 دست كار جناب فيل؟!... هيچي!
«نشست برخي اعضاي گروه هاي اپوزيسيون در واشنگتن نشان داد طرح و پروژه نوشتن، كار حضرت فيل است».
نيك
آهنگ كوثر كه در نشست محفلي حدود 20 تن از عناصر ضد انقلاب خارج نشين
مشغول عكاسي بوده، ضمن درج تحليل فوق نوشت: اين نشست نشان داد بدون نظارت و
سخت گيري، دوستان ما به وادي پنهانكاري مي افتند.
وي همچنين
يادآور شده است: ما ده ها كه صدها نفر مدعي در اپوزيسيون ايراني خارج از
كشور داريم كه هر يك براي خود آرزويي بزرگ دارد. اما باور كنيم قرار نيست
همه رهبر باشند و احتمالاً بسياري بايد نقش برنامه ريز و مشاور و طراح را
به عهده بگيرند.
اين كاريكاتوريست با اشاره به نيامدن برخي از
مدعوين مي نويسد: البته تعدادي هم تا هتل «كران پلا زاي» واشنگتن آمدند اما
به محل نشست تشريف نياوردند!
گفتني است كه شمار حاضران در اين
نشست محفلي در حالي كمتر از 20 نفر اعلام شد كه بنا بر گزارش احمد باطبي در
صداي آمريكا، 70 نفر به نشست موسوم به نشست واشنگتن دعوت شده بودند.
به
گفته باطبي 6 طرح از سوي حضار براي آينده اپوزيسيون طي دو روز مورد طرح و
بررسي قرار گرفت كه شامل پيشنهادهاي جمهوري خواهان، جمهوري خواهان لائيك،
اصلاح طلبان داخل كشور و نيز برخي گروه هاي مقيم آمريكا و اروپا مي شد.
براي
حضور در اين نشست افرادي از گروه هاي سلطنت طلب، ماركسيستي، تجزيه طلب
تروريست (كومله)، اصلاح طلب فراري (كساني نظير حقيقت جو، تهوري، افشاري و
غفوري) و... دعوت شده بود. با اين حال برخي گزارش هاي رسانه هاي ضد انقلاب
كه روز گذشته در كيهان نيز منتشر شد، از مجادله بر سر علل شكست فتنه سبز و
نسبت دادن آن به «علني كردن پروژه براندازي» يا «كم كاري اصلاح طلبان و كم
آوردن آنها در وسط راه» حكايت مي كند.
در همين حال يكي از
كاربران شبكه بالاترين ضمن حمله به ترتيب دهندگان نمايش اخير در واشنگتن
نوشت: اينها اپوزيسيون خود خوانده اي هستند كه يك روز زير بيرق دولت
انگلستان كنفرانس لندن را برگزار مي كنند، اندكي بعد زير بيرق فرانسه،
كنفرانس پاريس را، روزي زير بيرق سوئد، كنفرانس استكهلم و يكروز زير پرچم
آمريكا، كنفرانسي بنام كنفرانس واشنگتن برگزار مي كنند. آنها آنقدر در
تحقير پيش مي روند كه حتي با ساز دولتهاي عربي نظير عربستان سعودي خوش رقصي
مي كنند و در مجالس و ضيافتهاي سران ديكتاتور آنها از دموكراسي سخن مي
گويند! عجبا عربستان سعودي كجا و دموكراسي كجا؟ كل اگر طبيب بودي سر خود
دوا نمودي! ديگر هيچ دولت كوچك و بزرگي نمانده كه آنها زير بيرقشان در
نيامده باشند. كسي جلوي آنها را نگرفته و نخواهد گرفت اما آنها مي بايست با
نام خود زير چتر بيگانگان بروند نه با نام مخالفان جمهوري اسلامي. دخيل
بندان لندن و پاريس و واشنگتن، در واقع از خاك سردطلب جان مي كنند! آنها
صرفاً در طلب شهرت هستند نه دنبال براندازي رژيم.
اما پايگاه
اينترنتي اخبار روز وابسته به طيفي از گروهك هاي مقيم آلمان در تحليلي
خواندني تأكيد كرد: در خارج كشور سازمان هاي اپوزيسيون يك نفره(!) بسياري
وجود دارد كه هر كدام مدعي رهبري مبارزه اپوزيسيون هستند. مثلاً فقط جبهه
ملي در خارج كشور، چندين شعبه و دسته بندي دارد. در ضمن بايد توجه داشت كه
اگر اين گروهها و اتحاد آنها قرار است براندازي كند، آيا پايه هاي اجتماعي
بر اين كار هم در داخل كشور دارند؟ اگر دائماً دنبال اتحادي براي براندازي
باشيم كه عملي نيست نه تنها اثر بدي در روحيه ما دارد بلكه موجبات حمله
حكومت به مبارزين خارج از كشور را هم فراهم خواهد آورد.
راديو فرانسه: ايران نقشه آمريكا در سوريه را بر هم زد
راديو فرانسه در تحليل اوضاع سوريه گفت اين دومين شكست آمريكا در زمينه ايجاد خاورميانه جديد پس از شكست در عرصه لبنان است.
راديو
بين المللي فرانسه در تحليل شرايط فعلي سوريه تصريح كرد: غرب و هم پيمانان
اميدوار بودند حكوت سوريه ظرف مدت كوتاهي سقوط كند و با سيطره بر سوريه
بتوانند به محور مقاومت اعلام شده از طرف ايران كه مانند خاري در گلو بود
پايان دهند اما در عمل اين اتفاق رخ نداد.
اين رسانه دولت فرانسه
معتقد است: ايران نقش مهمي ايفا مي كند كه بر كسي پوشيده نيست. رهبر ايران
تعارف را كنار گذاشته و صريحاً اعلام مي كنند كه از همه توان خود براي
تداوم حاكميت سوريه استفاده خواهند كرد. سوريه براي ايران و محور مقاومت و
حزب الله، اهميت استراتژيك دارد. ايران موفق شده تا حمايت عراق را نيز جلب
كند تا به عنوان كشوري عربي در كنار روسيه و چين در صف حاميان سوريه قرار
گيرد.
راديو فرانسه همچنين به نقش آفريني كم سابقه روسيه و چين
پرداخت و گفت: «خدشه به موقعيت سوريه، منطقه را وارد دوره اي جديد مي كرد
كه در آن قطعا روسها نقشي نخواهند داشت. چين در اين ميان به عنوان يكي از
مهم ترين قدرت هاي اقتصادي حال حاضر جهان، فصلي نو را در سياست خارجي خود
تجربه مي كند. طبق سنت نانوشته اي كه در سال هاي گذشته در شوراي امنيت وجود
داشت، چيني ها هيچگاه طرح قطعنامه اي را وتو نمي كردند و همواره در تصميم
گيري هايي كه با آن اختلاف داشتند به راي ممتنع اكتفا كرده و بر روي وتو
روسيه حساب مي كردند. اقدام چين در وتوي قطعنامه عليه سوريه به شكل همزمان
با روسيه پيامي بسيار واضح براي غرب داشت مبني بر اينكه چين از نظر قدرت
اقتصادي و سياسي به مرحله اي رسيده كه ديگر خود را به عنوان يك ابرقدرت
مطرح كند. حال غرب با دو حريف قدر بايد دست و پنجه نرم كند؛ حريفاني كه در
پرونده سوريه هيچكدام حاضر به كوتاه آمدن نبوده و به خوبي مي دانند كه
اولين عقب نشيني در اين پرونده با شكست نهايي تفاوت چنداني ندارد».
اين
رسانه فرانسوي با تاكيد بر اينكه جريان مسلح معارض دولت سوريه، ماهيتي
وابسته به خارج دارد، گزارش داد: «ظرف يك ماه گذشته تغييراتي در سوريه صورت
گرفته كه به نوعي توسط رسانه ها ناديده گرفته مي شود. قطر كه خود را در
چند سال گذشته به عنوان يكي از مهم ترين بازيگران سياسي منطقه معرفي كرده،
عملا برنامه هاي شبكه خبري الجزيره را تعطيل كرده و شبانه روز به موضوع
سوريه مي پردازد؛ كاري كه در مورد هيچكدام از ديگر كشورهاي عربي انجام
نداده بود. اين حجم از تبليغات باعث شده تا عملا روي ديگر سكه ديده نشود.
اين امكان وجود ندارد كه نيروهاي اپوزيسيون سوريه و به خصوص شاخه نظامي
اپوزيسيون از پول و سلاح كشورهاي عرب و در راس آنها قطر و عربستان بي بهره
مانده باشند.
در اينجا مدعاي دولت سوريه مبني بر اينكه مخالفان
اسد، مسلح هستند و از طرف نيروهاي بيگانه تغذيه مي شوند، صحيح به نظر مي
رسد. برخي تحولات در لبنان و عراق به خصوص درگيري هايي كه در شمال لبنان رخ
داد و سپس ورود ارتش سوريه به لبنان به بهانه پيگرد مخالفان نشانه هايي
بودند از اينكه منابع تغذيه اپوزيسيون سوريه به سلاح و پول براي دولت سوريه
روشن است».
در ادامه اين گزارش آمده است: خبرها همچنين حاكي از
اين است كه دولت سوريه كشف كرده بسياري از افسران خارجي در شهر حمص حضور
داشتند كه مشغول سازماندهي نيروهاي اپوزيسيون بودند. به همين دليل بود كه
شهر حمص و به خصوص منطقه بابا عمرو تبديل به نقطه اي استراتژيك و حياتي شد و
درگيري هاي شديدي را نيز شاهد بود. بازديد بشار اسد از منطقه باباعمرو،
حمص و سپس بيانيه دولت اين كشور مبني بر خاتمه يافتن «شورش ها» خود به خود
اهميت اين نقطه استراتژيك را روشن مي كند. ارتش سوريه موفق شده در شهر حمص،
نظاميان خارجي را دستگير كند كه قصد دارد از آنان براي داد و ستد سياسي با
غرب استفاده كند.
راديو بين المللي فرانسه در گزارش مبسوط خود،
عقبگرد و ناكامي غرب را نتيجه گرفت و اعلام كرد: تحولات مورد اشاره باعث شد
تا عملا وضعيت سوريه شكل كلافي سردرگم را به خود بگيرد، كلافي كه ديگر با
تهديد و شاخ و شانه كشيدن قابل حل نبود. در اين مرحله، تعيين كوفي عنان به
عنوان نماينده سازمان ملل براي حل بحران سوريه بيش از هر چيز بيانگر عقب
نشيني غرب از مواضع سابق خود و تلاش براي يافتن راه حلي ميانه است، هر چند
كه اين راه حل هنوز پيدا نشده است. عنان به نزديكي با آمريكا معروف است.
اما نشانه ها حاكي از اين هستند كه راهي براي سقوط بشاراسد توسط كشورهاي
غربي پيدا نشده و اپوزيسيون اين كشور نيز قدرت كافي براي سرنگوني اسد را
ندارد. در كنار آن، غرب نيز در كنار عربستان و هم پيمانان منطقه اي آن نمي
تواند به شكست در اين نقطه استراتژيك تن داده و به محور روسيه، چين و ايران
امتياز دهد؛ چرا كه بعد از اين همه تلاش ، باقي ماندن اسد بر قدرت با از
دست رفتن كامل رشته امور در خاورميانه براي غرب مترادف است.
اين
راديو يادآور شد: شش سال قبل و در بحبوحه جنگ اسرائيل و حزب الله،
كاندوليزا رايس وزير خارجه وقت آمريكا سخناني تاريخي بر زبان آورد و از «به
دنيا آمدن خاورميانه جديد» سخن گفت. بسيار دور از انتظار و نامعقول است كه
اين طرح به كلي به بايگاني رفته باشد. حالا تلاش غرب در سوريه به شكست
نسبي انجاميده است. جنگ عليه حزب الله نيز در عمل شكست خورد چرا كه حزب
الله برخلاف وعده و آرزوي مقامات آمريكايي و اسرائيلي نابود نشد. نبرد در
سوريه نيز در آستانه شكست قرار دارد. ايران حلقه اصلي محوري است كه براي
دهه ها غرب و هم پيمانانش را آزار داده است.
به اسم جنبش سبز خودمان را بدبخت كرديم و رفت
«جنبش
سبز از رأي من كجاست به جايي رسيد كه سران آن بايد درباره حقوق همجنس
گرايان اظهارنظر مي كردند. هرچه استقبال مردم كمتر مي شد، شعارهاي راديكال
تري مطرح مي شد تا اينكه جنبش دچار بحران شد حالا هم حماسه سرايي و سوگواري
براي زندانيان جنبش گرهي از كار فروبسته ما نمي گشايد».
اين
مطلب را پايگاه اينترنتي روزآن لاين كه از پاريس به روز مي شود مورد تأكيد
قرار داده است. نويسنده با بيان اينكه ائتلاف گسترده، تبديل به پاشنه آشيل
جريان سازمان دهنده فتنه سبز شد، مي نويسد: سلطنت طلب ها و هواداران سازمان
مجاهدين خلق [منافقين] و چپ هايي كه قائل به انقلاب پرولتري هستند اين
مطلب را نخوانند. در اوج دوران جنبش سبز خيلي ها كوشيدند خود را ذيل جنبش
سبز تعريف كنند (حتي آن ها كه هميشه پاي ثابت تحريم انتخابات و سرنگوني طلب
بوده اند)، به اين ترتيب و خصوصاً در خارج از كشور ائتلاف نانوشته اما
گسترده اي از نيروهاي سياسي به وجود آمد كه موجب اميدواري بود اما هيچ كس
فكر نمي- كرد كه همين ائتلاف گسترده به پاشنه آشيل تبديل شود. تكثر در جنبش
به جايي رسيد كه آن را از هدف و معنا خالي كرد و در حال حاضر هيچ تعريف
مشخصي از جنبش وجود ندارد. نيروهايي كه هيچ وزن اجتماعي نداشتند با دوپينگ
رسانه هاي برون مرزي خود را هم عرض هسته اصلي جنبش قرار دادند و به «هدف
گذاري» و «استراتژي پردازي» براي آن پرداختند و آب را بيش از پيش گل آلود
كردند. اينگونه بود كه مخالفان سردرگم و سرگردان شدند.
اين
پايگاه اينترنتي وابسته به اپوزيسيون مي افزايد: وضعيت به گونه ايست كه نه
تنها مشخص نيست اپوزيسيون «چه مي خواهد» بلكه حتي معلوم نيست كه «چه نمي
خواهد»! نسبت جنبش سبز با «جمهوري اسلامي» و «قانون اساسي» آن چيست؟ آيا
خواست آن، همان اجراي بدون تنازل قانون اساسي است يا اينكه در پي گذار از
جمهوري اسلامي است؟ هدفش اصلاح جمهوري اسلامي است يا برانداختن آن؟ مشكل
اينجاست كه اكثر تحليل ها و روش هاي پيشنهادي به شدت «ذهني» هستند.
روز
آن لاين در ادامه نوشت: حركتي كه با شعار رأي من كجاست آغاز شد نهايتاً در
موقعيتي قرار گرفت كه سران آن براي اظهارنظر درمورد «حقوق همجنسگرايان»
تحت فشار قرار گرفتند؛ گويا قرار بود همه مشكلات تاريخي را حل كند، مدام به
ليست مطالبات افزوده شد و شعارها راديكاليزه شدند، در عين حال بين
راديكاليزه شدن جنبش و استقبال از فراخوان هاي آن نسبت معكوسي وجود داشت.
درحالي كه مردم هر بار كمتر به خيابان مي آمدند، شعارها راديكال تر مي شد.
نويسنده
تأكيد كرد: جنبش سبز دچار بحران معنا و هدف شد. مي توان سر را زير برف كرد
و يا عجالتاً دهان منتقدان و پرسشگران را با حماسه سرايي، سوگواري و ذكر
مناقب كشتگان و زندانيان جنبش بست اما اين كار گرهي از كار فرو بسته ما نمي
گشايد. بايد بدون ترس و تعارف به ارزيابي عملكرد 3 سال گذشته خود بنشينيم.
نبايد بگذاريم فضاي عاطفي ما را از ارزيابي عقلاني باز دارد. مي گويند صحت
يك استراتژي را با نتايج آن مي سنجند. براين مبنا راه طي شده را چگونه
بايد قضاوت كرد؟ هسته اصلي جنبش سبز را اصلاح طلباني تشكيل مي دادند كه
اكنون يا به خارج آمده يا در حصر و حبس و يا خانه نشين هستند. اين افراد
اكثراً دل در گرو گذار مسالمت آميز و تدريجي داشته اند. بنابراين نخستين
پرسشي كه پيش روي آنهاست اين است كه آيا راه طي شده، زمينه را براي گذار
مسالمت آميز، مساعدتر و گشوده تر كرده يا در تحليل نهايي و با عاطفي و دو
قطبي و راديكاليزه كردن فضاي سياسي، بر دشواري هاي اين راه افزوده است؟
يادآور
مي شود روز آن لاين در مطلب ديگري علت شكست فتنه سبز را در اين دانست كه
هم خداناباورها و ساختارشكنان در آن حضور داشتند و هم كساني كه طرفدار
حكومت ديني و قانون اساسي جمهوري اسلامي بودند.