1-عدهای بر این باورند که شورای نگهبان بخاطر سخت گیری و رد صلاحیتهای گسترده و جناحی، قابل انتقاد ظاهر شده است.
2-گروهی نیز معتقدند شورای نگهبان با ملاحظه کاری، آسان گیری و تأیید افراد بی صلاحیت و ضعیفی مثل «روحانی»، در ایجاد وضعیت اقتصادی و معیشتی فعلی، نقش داشته و موجبات دلسردی و بی تفاوتی مردم برای شرکت در انتخابات را فراهم کرده است.
در پاسخ به گروه اول باید گفت: این ادعا به هیچ وجه صحیح نیست. چرا که اگر شورای نگهبان جناحی عمل میکرد، بیش از 80 درصد از کرسیهای ریاست جمهوری (و نخست وزیر) در اختیار جناح غیر همسو با شورای نگهبان قرار نمیگرفت و اگر در دورهای از دست آنها خارج شده، (زمان احمدی نژاد) کاندیدای پرقدرت آنها (میر حسین) نیز حضور داشته و این مردم بودهاند که به آنها رأی ندادهاند.
اما برای پاسخ به گروه دوم، نیاز به توضیح و تفصیل بیشتر دارد. برای ساده سازی، بحثمان را با طرح یک شبهه آغاز میکنیم. شبهه و سؤالی که به شکلها و تعابیر مختلف در اذهان عمومی، فضای مجازی و رسانهها مطرح است و بارها در کوچه و بازار شنیده شده ولی کمتر کسی به آن پاسخ داده است.
شبهه:
همه روسای جمهوری که مردم به آنها رأی دادهاند به تأیید شورای نگهبان رسیدهاند. پس مردم در انتخاب افرادی مثل روحانی و بوجود آمدن این شرایط بد اقتصادی، مقصر نیستند و اگر کسی باید ملامت شود، این شورای نگهبان است که باید شماتت شود نه مردم. پس یأس و نا امیدی مردم از حضور در انتخابات، _پس از دولت روحانی_ به گردن شورای نگهبان است.
پاسخ:
در این زمینه دو مقدمه و چند نکته بیان میشود:
مقدمه اول: مختار بودن انسان
خداوند انسان را مختار آفریده است و این ویژگی در بطن خلقت انسان قرار داده شده است. انسان مثل فرشته یا حیوان نیست بلکه دائماً در دو راهی انتخاب «خوب» و «بد» قرار دارد.. خداوند شیطان را در ساز و کار خلقت قرار داده تا انسان با انتخاب عاقلانهاش به رشد و تکامل برسد. لازمهٔ ثواب و عقاب، داشتن اختیاراست واختیار وقتی معنی پیدا میکند که حق انتخاب داشته باشد.
شورای نگهبان نیز بر اساس آموزههای اسلام، نمیتواند و حق ندارد امکان انتخاب را از مردم بگیرد. وجود کاندیداها با سلایق و افکار و تواناییهای مختلف نه تنها عیب نیست بلکه چون دامنه اختیار مردم را بیشتر میکند، کار پسندیده ایست، لذا نمیتوان از این بابت به شورای نگهبان ایراد گرفت که چرا امثالِ روحانی را تأیید میکند.
اگر این ایراد وارد باشد پس میتوان به خدا هم ایراد گرفت (نعوذ بالله) که چرا خداوند شیطان را آفرید تا ما در معرض اشتباه و خطا قرار بگیریم. اگر شیطان نبود ما این همه گناه نمیکردیم. در حالی که وجود شیطان باعث میشود ما با انتخاب صحیح، به رشد و تکامل برسیم.
*ما چون اختیارِ انتخاب را داریم، باید مسئولیت انتخاب خود و عواقب خوب و بد آن را بپذیریم و با فرافکنی به گردن دیگران نیندازیم و برای آینده از این رفتار خود درس گرفته و تصمیم اشتباه را تکرار نکنیم.
یک مثال عینی:
روزی در مغازه تزییناتی ماشین داشتم دور فرمان ماشینم را عوض میکردم. صاحب مغازه از وضعیت اقتصادی مملکت مینالید و میگفت مقصر اصلی شورای نگهبان است که روحانی را تأیید کرده است.
به ایشون گفتم: شما چند نوع روکش را به من عرضه کردید و من یکی را انتخاب کردم. آیا شما از این که چند نوع روکش با کیفیتها و قیمتهای مختلف به مشتری عرضه میکنید، باید شما را شماتت کنیم یا از شما تشکر کنیم؟
گفت: من به احترام مشتری جنسهای مختلف را میآورم تا مشتری امکان انتخاب داشته باشد. پس من کار درستی انجام میدهم.
گفتم: کار شورای نگهبان نیز دقیقاً مثل شماست. چند کاندیدا را با گرایشات سیاسی و توان مدیریتی مختلف احراز صلاحیت میکند و این مردم هستند که با اختیار خودشان یکی را انتخاب میکنند و اگر چنین نکند متهم به مهندسی انتخابات و مجبور کردن مردم به انتخاب کاندیدای مورد نظر خودشان خواهند شد.
گفت: تا اینجا قبول دارم و حرف شما درست، ولی من معایب و مزایای هر کالا را برای مشتری توضیح میدهم و او با شناخت انتخاب میکند. ولی شورای نگهبان چنین کاری را نمیکند.
پاسخ دادم: شورای نگهبان قانوناً حق چنین کاری را ندارد که محاسن و معایب هر فرد را علنی اعلام کند. ولی از راههای زیادی میتوان افراد را شناخت. مثل: توجه به سخنان مستمر مقام معظم رهبری در مورد ملاکهای انتخاب و خصوصیات یک رئیس جمهور، مشورت با افراد مطلع و بصیر، دقت در مناظرههای تلویزیونی و برنامهٔ کاندیداها، بررسی عملکرد آنها در دوران تصدی مسئولیت و...
بر این اساس رأی مردم به آقای روحانی در دوره اول شاید قابل توجیه باشد (که نیست) ولی افزایش رأی مردم به روحانی در دوره دوم با آن عملکرد افتضاح، دیگر جای هیچ گلهای را از شورای نگهبان باقی نمیگذارد.
مقدمه دوم: مشارکت حداکثری
مشارکت گسترده مردم در انتخابات به عنوان پشتوانه و اعتبار نظام، یک اصل اساسی است. چنان که مقام معظم رهبری میفرمایند: «من بارها گفتهام که اصل حضور مردم در انتخابات، حتّی از انتخاب اصلح هم مهمتر است؛ اگرچه انتخاب اصلح هم بسیار اهمیت دارد.»
وجود کاندیداها با گرایشات سیاسی مختلف، موجب حضور بیشتر مردم میشود. بدیهی است تا زمانی که تعداد معتنابهی از مردم طرفدار یک گفتمان و طیف فکری باشند، اگر نماینده این تفکر در میان کاندیداهای تأیید صلاحیت شده نباشد، ممکن است تمایل این بخش از مردم برای شرکت در انتخابات کم شود. طبیعتاً این امر موجب کاهش مشارکت مردم میشود که ضررش برای نظام بیشتر از انتخاب یک مسئول ضعیف است.
در این صورت، شورای نگهبان اگر کاندیدای جناحهای مختلف (که در بین مردم طرفدار دارند) حداقل و کف شرایط لازم را داشته باشد و در جلسه شورا (از میان دوازده نفر عضو شورا) 6 +1 رأی را بیاورد، او را تأیید خواهد کرد.
پس این اکثریت مردم هستند که با حمایت و طرفداری از یک جناح سیاسی (هرچند ناکارآمد) موجب میشوند، نظام و شورای نگهبان را مجبور به ملاحظه نظرات آنان بکنند و با رأی دادن به کاندیدای جناح خویش، او را بر جامعه و نظام تحمیل کنند. اینکه سخنگوی شورای نگهبان بگوید ما بجز مُرِّ قانون، ملاحظات دیگری نداریم، دور از واقعیت و مصلحت سنجی است. برای بالا بردن سطح حاکمان و زمامداران، راهی جز بالا رفتن بلوغ سیاسی مردم نیست.
واقعیت آن است که اگر مردم از رشد و بلوغ سیاسی لازم برخوردار نباشند، معصوم را هم مجبور به تسلیم و پذیریش نظرات خویش (هرچند غلط) خواهند کرد. بررسی حوادث تاریخ اسلام (غدیر، سقیفه، حکمیت و...) گویای این واقعیت تلخ است.
سؤال:
سوالی که پیش میآید این است که «چرا شورای نگهبان نامزدهای ضعیف و نا کارآمد را تأیید میکند؟»
پاسخ: ضعف کاندیداها به شورای نگهبان بر نمیگردد. وقتی در مقطعی کاندیداهای قوی ثبت نام نمیکنند، یا حداقل شرایط لازم را نداشته و یا یک جناح سیاسی ظرفیت و سرمایه نیروی انسانی آنها، همین مقدار بیشتر نیست، شورا نگهبان که نمیتواند افراد قوی را تولید کند و یا به کار تربیت نیرو و کادر سازی مشغول شود. در اصل این وظیفهٔ احزاب سیاسی است که به تربیت کادر اجرایی قوی بپردازند که متاسفانه هنوز این مشکل در جامعه حل نشده است.
ما شاهدیم کهدر سالهای اخیر، کسانی برای شورای شهر و شهردار تهران و سایر شهرها معرفی و انتخاب شدهاند که نه تنها مردم بلکه تهیه کنندگان لیست کاندیداها، به شدت از اینها ناراضی هستند و اعضای شورای بسیاری از شهرها به جرم تخلفات مالی و اخلاقی دستگیر و محکوم شدهاند. در حالی که شورای نگهبان در تأیید یا رد اینها نقشی نداشته است.
همچنین کافی است به لیدرها، مرکزیت احراب و تشکلهای برخی جریانات سیاسی و وزرای منصوب شده از جانب آنها، نگاهی بیندازید و به پتانسیل این جناح سیاسی پی ببرید. چه کسی از این جناح باقی مانده است که (بخاطر عدم تأیید صلاحیت) نتوانسته مسئولیت اجرایی را بپذیرد و اگر بیایند قویتر و کارآمدتر خواهد بود؟
*پس در این زمینه (انتخاب افراد ضعیف) نیز تقصیری متوجه شورای نگهبان نیست.
پس از بیان دو مقدمه ضروری فوق، تذکر چند نکته اساسی میتواند به رفع برخی از شبهات پیرامون میزان نقش شورای نگهبان در انتخاب رؤسای جمهورکمک کند:
نکته اول:
ما شورای نگهبان را مثل هر مجموعه انسانی دیگر، مصون از خطا نمیدانیم. بالاخره یک مجموعه 12 نفری نا همگون که از مراجع مختلف منصوب، معرفی و انتخاب میشوند (6 نفر حقوقدان که از سوی قوه قضاییه معرفی و با رأی نمایندگان انتخاب میشوند و 6 نفر مجتهد که از سوی رهبری منصوب میشوند) و با رأی مخفی و اکثریت به تأیید یا رد کاندیداها میپردازند، ممکن است با یک رأی سرنوشت یک نامزد عوض شود و آنطور که صلاح دین و دنیای مردم است، رقم نخورد. ولی طبق قانون همه موظف به پذیریش این تصمیم هستند. بدیهی است اگر این آراء بدون بررسی سوابق افراد و یا خدای نکرده از روی حب و بغص صورت گرفته باشد، در پیشگاه خدا مسئول هستند.
نکته دوم:
شورای نگهبان از بین نامزدهای ثبت نام کرده، افراد واجد شرایط «حداقلی» را معرفی میکند و هرگز کسی را مجبور به انتخاب فرد خاصی نمیکند. این مردم هستند که باید از بین کاندیداها با گرایشات و شعارهای متفاوت و گاه متضاد و با توانمندهای مختلف یک نفر که قویتر و بهتر است را انتخاب کنند. اینکه انتخاب فلان فرد را به گردن شورای نگهبان بیندازیم، منصفانه نیست.
اگر ما از بین کاندیداها «ضعیفترین» فرد را انتخاب کردیم، شورای نگهبان چه تقصیری دارد؟ وقتی از بین 5 نفر کاندیدا، مردم کاندیدای ضعیفتر را انتخاب میکنند، خودشان را باید ملامت کنند یا شورای نگهبان را؟ وقتی مردم شورای شهری را انتخاب میکنند که از بین نجفی و قالیباف، نجفی را انتخاب میکند، مقصر کیست؟
امام علی علیه السلام در این زمینه میفرماید فرمود:
لَیسَ العاقِلُ مَن یعرِفُ الخَیر مِنَ الشَّرِ و لکنَّ العاقِلَ مَن یعرفُ خَیرَ الشَّرین؛
خردمند آن کسی نیست که خوب را از بد تمیز دهد؛ بلکه خردمند کسی است که از میان بدها، بهترین آنها را بشناسد.
به تعبیر دیگر تشخیص «خوب» و «بد» برای انسان هنر نیست؛ زیرا حیوانات نیزاز روی غریزه، خیر و شر و سود و زیان خود را میدانند؛ بلکه انسان عاقل باید بتواند از میان «بد» و «بدتر»، بد را انتخاب کند و یا از میان «خوب» و «خوبتر»، خوبتر را برگزیند. اگر اکثریت مردمی بر عکس عمل کنند (بدتر را انتخاب کند) خودشان مقصرند یا شورای نگهبان؟
نکته سوم:
شورای نگهبان در چارچوب قانون عمل میکند وتا این زمان شرایط و ملاکهای ریاست جمهوری به شرح زیر است:
1- رجال مذهبی، سیاسی.
2 - ایرانیالاصل.
3 - تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران.
4 - مدیر و مدبر.
5 - دارای حسن سابقه و امانت و تقوی.
6 - مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور.
شورای نگهبان برای احراز شرایط فوق از چهار منبع (نیروی انتظامی، اداره ثبت احوال، دادگستری و وزارت اطلاعات) استعلام میکند. اگر این منابع، نظر منفی ندهند شورای نگهبان دستش بسته است هرچند در صورت نیاز میتواند از منابع دیگر مثل اطلاعات سپاه استعلام نماید.
البته ارزیابی برنامههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کاندیداها، گرایشات سیاسی، انطباق گفتمان فرد با گفتمان رهبری، کارآمدی، کارنامه و عملکرد گذشته فرد و ... بر عهده مردم است که باید با درایت و هوشمندی آن را تشخیص داده و بدان رأی دهند.
نکته چهارم:
انسان تغییر میکند مخصوصاً اگر خود سازی نکرده باشد و به قدرت و ثروت برسد (کلّاًإِنَّالْإِنْسانَلَیطْغی*أَنْرَآهُاسْتَغْنی). شورای نگهبان نمیتواند جلو تغییر افرادِ احراز صلاحیت کرده را بگیرد. ممکن است یک نفر در ابتدا، فردی واجد شرایط باشد ولی به مرور زمان تغییر کند و از صلاحیت بیفتد.
مگر بیش از 70 نفر از نمایندگان دوره پیشین برای دوره فعلی ردّ صلاحیت نشدند؟ اینکه یک فرد بخاطر دسترسی به رانت اطلاعاتی و برخورداری از قدرت و شهرت، به انحراف کشیده میشود، شورای نگهبان چه تقصیری دارد؟
شورای نگهبان نه میتواند به کسی مصونیت ببخشد و نه میتواند آینده پژوهی و نیت خوانی کند که در آینده هر نامزد چه وضعی پیدا میکند؟ بله، دستگاههای نظارتی و قضایی در صورت اهمال در انجام وظایف، مقصرند.
نکته پنجم:
نکته مهم و در خور توجه این است که معمولاً مردم در انتخاباتبه «گفتمان» حاکم رأی میدهند نه به «شخص»، اگر گفتمان سازندگی حاکم شود، حتماً اکثریت مردم، فردی مثل هاشمی و تیم کارگزان را انتخاب میکنند، در دوره حاکمیت گفتمان عدالت خواهی، کسی مثل احمدی نژاد برگزیده میشود. در دوره گفتمان لیبرالی و اعتدالی، شخصی مثل روحانی با اقبال روبرو میگردد. اگر شورای نگهبان مثلاً هاشمی یا روحانی و ... را رد صلاحیت کند، مردم به فرد دیگری نزدیک به این گفتمان رأی خواهند داد.
فرد پیروز در انتخابات، معلول و برآیند گفتمان حاکم است نه تأیید و رد صلاحیت کاندیداها. پس شورای نگهبان نقشی در انتخاب یا عدم انتخاب افراد ندارد.
نکته ششم:
شورای نگهبان علی رغم صحبتهای سخنگو، نمیتواند و نباید بدون توجه به شرایط زمانی، سیاسی و اجتماعی و صرفاً مبتنی بر قوانین، نسبت به تأیید یا رد کاندیداها تصمیم بگیرد.
طبق نظر اندیشمندان حوزه مدیریت راهبردی، برای هر تصمیمی باید به دو مولفهٔ «اسناد بالا دستی» و «کنکاش محیطی» توجه کرد. آرمانها، اهداف و قوانین، در واقع اسناد بالا دستی هستند و شرایط و واقعیتهای موجود (نقاط ضعف، قوت، تهدید و فرصت) در فضای اجرا، کنکاش محیطی است.
این ملاحظه مهم، در سنت خداوند هم قابل مشاهده است. خدای حکیم، انبیاء و دستورات خویش را متناسب با هر زمان ومکان، متفاوت نازل میفرمایند. تفاوت در تاکتیک و روش انبیاء و ائمه (علیهم صلوات الله) ناشی از همین تفاوت شرایط زمان و مکان و فرهنگ بوده است.
بدیهی است شورای نگهبان نیز علاوه بر قانون، بایستی ملاحظات سیاسی اجتماعی و اقتضائات زمانه (نقاط ضعف، قوت و تهدید و فرصت) را در نظر بگیرد. بطور مثال اگر یقین داشته باشد در صورت رد صلاحیت فردی (مخصوصاً جایی که اکثریت جامعه حامی وی باشند) جامعه دچار یک بحران شدید میشود و شرایط فرد نیز مغایرت فاحش با قانون ندارد، قاعدتاً باید برای مصالح بزرگتر، فرد را تأیید کند.
نکته هفتم:
اگر مردم بر اساس یک منطق سالم و با نیّت خیر به کسی (حتی اگر نالایق و ضعیف و منحرف از آب در بیاید) رأی داده باشند، پیش خداوند مأجورند و مستحق ملامت نیستند ولی اگر بدون تحقیقیا از روی ناآگاهی و لجاجت رأی داده باشند، قطعاً مسئول و پاسخگو هستند و در گناه خرابیهای به بار آمده، شریک خواهند بود.