برهان، رهبری در نخستین روز سال جدید در مشهد٬ با اشاره به تهدیدهایی که بر ضد جمهوری اسلامی وجود دارد، فرمودند: «ما در همان سطحی که دشمن حمله کند به آنها حمله خواهیم کرد» در ادامه ستاد کل نیروهای مسلح، ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران با صدور بیانیههایی آمادگی خود را برای جنگ و تلافی حملات احتمالی اعلام نمودند. «اوباما» نیز گفته است که پنجرهی دیپلماتیک پیش روی ایران در حال بسته شدن است. روزنامهی «نیویورک تایمز» از عملیات شبیهسازی حملهی نظامی اسراییل به ایران برای سنجش مخاطرههای احتمالی جنگ خبر داده است. با این توصیف، سؤال این است که شرایط چه تغییری کرده که مجدد بحث احتمال حملهی نظامی در برخی محافل دیپلماتیک و رسانهای شنیده میشود؟ حال آن که سخن از گزینهی نظامی تا قبل از این کمتر مورد توجه بود و بعضاً نیز تلاش برای حذف گزینهی نظامی صورت گرفته بود.
در پاسخ باید گفت شرایط تغییر خاصی نکرده است بلکه برخی رسانهها و محافل دیپلماتیک در چارچوب یک سناریوی جنگ روانی و در آستانهی نشست (1+ 5) و همچنین تأثیرگذاری بر روی فضای سیاسی داخل ایران مجدد موضوع در دستور کار قرار گرفتن گزینهی نظامی را مورد توجه قرار دادهاند.
این محافل چهار گزارهی زیر را به عنوان قرائن برای جا انداختن و القای سناریوی جنگ روانی پر رنگ مینمایند:
1. طرح موضوع سپر موشکی آمریکا و کشورهای حوزهی خلیج فارس؛
2. اظهارنظرهای اخیر اوباما مبنی بر بسته شدن پنجرهی دیپلماتیک؛
3. انتشار اخبار شبیه سازی عملیات نظامی از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی بر ضد جمهوری اسلامی ایران؛
4. اعزام ناو جدید آمریکا به منطقهی خلیج فارس و رزمایشهای نظامی در منطقه.
یگانهای جنگ روانی غرب و محافل دیپلماتیک وابسته به آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی با استناد به گزارههای یاد شده چنین وانمود میکنند که شرایط در حال تغییر میباشد و این تغییرات نیل به گزینهی نظامی دارد. حال آن که وقتی گزارههای یاد شده را دقیقاً بررسی نماییم از یک سو متوجه خواهیم شد که تغییری در شرایط مشاهده نمیشود و از سوی دیگر اهداف دشمنان از سناریوی جنگ روانی بر ضد جمهوری اسلامی ایران هویدا میگردد.
موضوع اول، بحث تشکیل سپر موشکی کشورهای عرب حاشیهی خلیج فارس است که این بحث جدیدی نیست و این موضوع به اواخر اکتبر سال گذشتهی میلادی باز میگردد، یعنی زمانی که آمریکاییها میخواستند از عراق خارج شوند. آنها برای پر کردن خلاء قدرت و کنترل نظامی در منطقه، موضوع سپر موشکی در خلیج فارس را در دستور کار قرار دادند.
در این راستا نیویورک تایمز در 30 اکتبر 2011م. (8 آبان 1390) نوشت: «هم اکنون وزارت دفاع آمریکا برای راه حلهای جایگزین خروج نیروهای نظامی از عراق تلاش میکند.» این روزنامه تصریح کرد؛ دولت آمریکا ایجاد پیمان امنیتی چند جانبه و قویتری را به کشورهای جنوب خلیج فارس پیشنهاد داده است، به ظاهر این پیشنهاد در نشست مشترک «هیلاری کلینتون» (وزیر امور خارجهی آمریکا) با مقامهای ارشد 6 کشور خلیج فارس در حاشیهی نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک مطرح گردیده که بر اساس آن گشتهای هوایی، دریایی و دفاع موشکی یکپارچه (در کشورهای جنوب خلیج فارس) ادغام شوند. بنابراین گزارهی سپر دفاع موشکی ناظر بر تغییر شرایط منطقهای و قرینهی پر رنگ شدن گزینهی نظامی نمیتواند باشد.
موضوع دوم، اظهارنظرهای اوباما مبنی بر بسته شدن پنجرهی دیپلماتیک بر روی ایران میباشد. این اظهارنظرها با پیامهایی که آمریکا از راه واسطههایی چون عمان، ترکیه و .... ارسال میکند، کاملاً در تضاد است؛ یعنی آمریکا در دیپلماسی پنهان به ظاهر در حال نشان دادن نرمش میباشد و در ظاهر به گونهی دیگری عمل میکند. بنابراین اظهارنظرهای اخیر اوباما با پیامهای پنهان مقامهای آمریکایی در واقع همان پیادهسازی سناریوی معروف آمریکایی تحت عنوان «هویج و چماق» میباشد که در آستانهی مذاکرههای (1+5) پیرامون موضوع انرژی هستهای جمهوری اسلامی ایران، معنا پیدا میکند. سناریوی جنگ روانی محافل دیپلماتیک و رسانهای از یک طرف دنبال ترغیب جمهوری اسلامی برای بازگشت به میز مذاکره است و از طرف دیگر ایجاد شرایط دست بالا و برتر برای آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی است.
غرب میداند که جمهوری اسلامی ایران پس از انتخابات بسیار پر شکوه 12 اسفند و قدرت ملی تولید شده در این رویداد سیاسی و همچنین بیداری اسلامی در منطقه با دست پر و شرایط دست بالا وارد مذاکره خواهد شد. از این رو آنان با طراحی سناریوی جنگ روانی میخواهند قدرت چانهزنی جمهوری اسلامی را کاهش داده و نگذارند که ایران از مقدورات خود به بهترین نحو در برابر آنان استفاده نماید. در این رابطه تنها ذکر این نکته کفایت میکند که فرضیهی اقدام نظامی بر ضد جمهوری اسلامی رد میگردد و آن این که اوباما در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، حاضر به افزایش سطح درگیری کاخ سفید با دیگر بازیگران نیست.
در اینجا لازم است که به افشای مکالمههای محرمانهی «اوباما» و «مدودوف» در حاشیهی اجلاس امنیت هستهای در سئول پیرامون طرح استقرار سپر دفاع موشکی و درخواست از روسیه برای کاهش سطح درگیری اشارهای داشته باشیم. همچنین لغو رزمایش چالش وخیم 12 (رزمایش مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی) پس از رزمایش ولایت نیز مؤید تلاش کاخ سفید برای کاهش سطح درگیری میباشد. چرا که افزایش سطح درگیری باعث افزایش قیمت نفت و بنزین میگردد و این مهم وضعیت باراک اوباما در انتخابات این کشور را با مخاطره مواجه مینماید. در خصوص شبیهسازی عملیات نظامی بر ضد جمهوری اسلامی ایران و انتشار اخبار این شبیهسازیها نیز بایستی اذعان داشت: «انتشار اخبار مربوط به شبیهسازی عملیات نظامی آمریکا بر ضد جمهوری اسلامی ایران در راستای کاهش فشار رژیم صهیونیستی به آمریکا برای پر رنگ کردن گزینهی نظامی ارزیابی میگردد.»
در نوزدهم مارس سال جاری میلادی، گزارشی در مطبوعات آمریکا منتشر شد مبنی بر این که وزارت دفاع آمریکا، عملیات شبیهسازی جنگ با ایران انجام داده است و نتایج این کار نشان میدهد وقوع چنین جنگی، به کشته شدن صدها آمریکایی و وارد شدن خسارات فراوان به منافع ایالات متحده در سراسر جهان منجر خواهد شد. تحلیلگران آمریکایی انتشار نتایج این شبیهسازی را در جهت تلاش آمریکا برای محدود کردن اسراییل قلمداد کردند. در واقع آمریکاییها از راه انتشار اخبار شبیهسازی عملیات نظامی و نمایان ساختن ضعفهای خود در برابر حملهی نظامی به ایران با زبان بیزبانی به اسراییلیها اعلام داشتند که انتظار یک جنگ جدید از آمریکا را نداشته باشند.
پیرامون گزارهی چهارم نیز باید گفت اعزام یک ناو جدید به منطقهی خلیج فارس نمیتواند قرائن پر رنگ شدن گزینهی نظامی باشد. جابهجایی ناوها و برگزاری رزمایشها بر اساس تقویم و برنامه صورت میگیرد و بیشتر از آنها به عنوان پیوست سناریوی جنگ روانی استفاده میشود. بنابراین مطرح نمودن گزینهی نظامی از سوی برخی رسانهها و محافل دیپلماتیک در چارچوب سناریوی جنگ روانی و با هدف ترغیب جمهوری اسلامی ایران به مذاکره با آمریکا در آستانهی نشست (1+5) و تأثیرگذاری بر مواضع کشورمان و همچنین فعال سازی خط سازش با استکبار صورت گرفته است که با اظهارنظرهای اخیر یکی از مردودین فتنه پیرامون مذاکره با آمریکا، این سناریو کاملاً رمزگشایی میگردد.
البته در این رابطه نیز باید نکتهای را در نظر داشت و آن این که نباید صرفاً خط سازش با آمریکا را تنها در اظهارنظرهای اخیر محدود کرد بلکه به موازات این کانال، خط ارعاب و سازش دیگری در حال فعالیت است که با به هم ریختگی شرایط اقتصادی در صدد زمینه سازی برای مذاکره با آمریکاست. خط دوم ارعاب و سازش را جریان انحراف دنبال میکند که در این راستا با جریان فتنه به هم افزایی رسیده است. جریان انحراف در این رابطه راهبرد ایجاد به هم ریختگی اقتصادی و معیشتی، چالشزایی در حاکمیت، القای بحران و ضرورت مذاکره با آمریکا برای برون رفت از وضعیت بحران را دنبال میکند.
آخرین نکته که بسیار مهم است، چرایی تلاش آمریکا و کشورهای اروپایی برای عملیاتی کردن سناریوی جنگ روانی و ترغیب ایران به مذاکره است. در این رابطه باید توجه داشت که در این شرایط چنانچه جمهوری اسلامی ایران با پذیرش هویچ و چماق به سمت مذاکره با آمریکا برود مهلکترین ضربه به بیداری اسلامی خواهد خورد که امام عظیم الشان راحل از آن به عنوان دفن اسلام تا آخر دنیا یاد کردند.(*)
*رضا سراج؛ کارشناس مرکز آینده پژوهی و مطالعات راهبردی تابان