از ظواهر امر پیداست که دیگر شعار من نبودم من نبودم معمول، هیچ فایدهای ندارد و رصدهای میدانی اینروزهای جریانات سیاسی و از جمله اصلاح طلبان نشان از این دارد که اراده مردمی بر شکست قطعی ایشان در انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر و روستا قرار گرفته است.
در نتیجه میتوان محورهای مهمی از این استراتژی را بشرح ذیل بازخوانی نمود:
* هجوم و هجمه به عملکردهای دولت روحانی
*ایجاد کریدور رسانهای از رسانههای همسو برای انحراف افکار عمومی از تمرکز بر مقوله انتخابات.
*تلاش برای جلوگیری از فعال شدن اصل مطالبه گری ملت از مدیران ارشد کشور در طول 8 سال گذشته.
* و بالاخره اعتراف به ناکارامدی دولتمردان اعتدال در برآورده کردن وعدهها و حمله مستقیم به شخصیتهای سیاسی و اقتصادی
سخن محوری این نوشتار همین مورد آخر است یعنی استراتژی قربانی کردن و کاندیدای پوششی. باید یادمان باشد تا وقتی که نتوان از روشهای دیگری برای رسیدن به مقصود استفاده کرد و با کمترین هزینه بیشترین بهره را برد، قربانی مهرههای کم بازده. یا کم اثر قطعاً بعنوان آخرین راه کار برای ادامه راه کسب قدرت، در نظر گرفته خواهد شد.
در انتخاباتهای گذشته بودند کاندیداهایی که به دلیل دارا بودن همین ویژگیها در شرایط سیاسی جامعه نیاز به قربانی شدنشان احساس شده است و فردی با هویت مشخص قربانی سیاستهای جریان اصلاحات قرار گرفتهاند که معروفترین آنها محمدرضا عارف است که به اقای انصراف شهره عام و خاص است.
امروز با نگاهی کوتاه به کسانی که نامشان بعنوان کاندیدای اصلاح طلبان برده می شود همگی گویای این ادعاست که اصلاح طلبان در یک استراتژی ترکیبی وارد انتخابات خواهند شد به این معنا که هم از استراتژی قربانی کردن استفاده خواهند کرد و هم از استراتژی کاندیدای پوششی.
مرد شاخص این عرصه را میتوان محمد رضا عارف نام برد. او که بنوعی قربانی تمام عیار اصلاح طلبان در کارزارهای انتخاباتی بوده است، کسی است که معمولاً بخاطر کاندیداهای دیگر، از میدان کنار کشیده است؛ یکبار در ریاست جمهوری 84 و به نفع هاشمی رفسنجانی؛ یکبار در ریاست جمهوری 88 و به نفع خاتمی و یکبار در ریاست جمهوری 92 و به نفع روحانی. او اکنون بار دیگر در مقابل یک آزمایش و به احتمال زیاد آخرین فرصت حیات سیاسی خود قرار گرفته است ... وی اعلام کرده که مستقلاً در انتخابات شرکت خواهد کرد.
کم تحرکی و همچنین بی انگیزگی در جناح اصلاحطلب بیش از دیگر جناحهای سیاسی به چشم میخورد. اصلاح طلبان ۲ اسفند سال گذشته شکست سختی از اصولگرایان خوردند؛ بگونهای که هر ۳۰ کرسی پارلمان در تهران را از دست دادند و همین شرایط را برای به خَلسه رفتن جریان اصلاحات فراهمتر کرد.
عملکرد حسن روحانی در ۷ سال ریاست جمهوری علت دیگری بر بیانگیزگی سیاسی جریان اصلاحات است. اصلاح طلبان فکر میکردند که با حمایت از حسن روحانی در سال ۹۲ میتوانند از مرگ سیاسی که به دلیل قضایای سال ۸۸ و حضور مؤثر فعالان شاخص این جریان به نتیجه این انتخابات برای آنان ایجاد شده بود خارج شوند اما عملکرد حسن روحانی در طول این ۷ سال سبب شده که آنان اکنون با چالش بزرگ و عمیقتری به عنوان عدم مقبولیت در بین مردم و ریزش چشمگیر سرمایه اجتماعی روبرو شوند.
برخی از کارشناسان سیاسی تاکید دارند که عدم اقبال مردم به جریان اصلاحات در دوم اسفند ماه سال ۹۸ این درس بزرگ را به جریان اصلاحات یادآور شد که در زنگ حساب، انشا خواندن جایز نیست و آنان باید پاسخگوی عملکرد نمایندگان و دولتی باشند باشند که ۴ و ۸ سال کالت مردم را در خانه ملت و پاستور برعهده داشتند.
محمد رضا عارف از هم اکنون کرکره فعالیت انتخاباتی را بالا کشیده و اسب را به میدان رزم انتخابات زین کرده است و یکی از نامزدهایی است که شانس تأیید صلاحیتش در انتخابات بالاست و این یک پارامتر مهم است. اما هنوز مشخص نیست که اصلاح طلبان باز هم او را بعنوان قربانی مجبور به انصراف بنفع فرد مورد نظر خود خواهند کرد یا نه اما خود وی که مصمم به حضور حتی بصورت مستقل هم هست باید به انتظار نشست و دید که دوباره روند انتخاباتهای قبلی باز هم تکرار خواهد شد یا نه.
اما درباره کاندیدای پوششی بهترین نمونه را میتوان اسحاق جهانگیری نام برد اما بنا به دلایلی که نیازی به تکرار آن نیست دیگر این تکرار بقدری نخ نما شده است که خود اصلاح طلبان نیز باوری به تکرار دوباره آن ندارند لذا بنظر راقم بهترین فرد برای ادامه نقش جهانگیری برای این استراتژی میتواند فردی با خصوصیات محمد جواد ظریف باشد.
در این رابطه به سخنان ناصر قوامی فعال اصلاحطلب توجه کنید که در مصاحبه با نامه نیوز ظریف را گزینه مناسبی برای اجماع اصلاحطلبان ندانست و گفت: «فکر میکنم کسانی که میگویند ظریف محبوب است اصلاً بین جامعه نیستند. اکثریت جامعه ما امروز تحصیلکرده است و اینها حواسشان هست که وقتی یک وزیر خارجه میگوید من در خارج از کشور از چیزی دفاع میکنم که به آن معتقد نیستیم، نمیتواند با این عقیده رئیسجمهور خوبی باشد. اگر با این نگاه رئیس دولت شود، مملکت به کجا کشیده میشود؟! این سخنان از یک سو و مطرح کردن وی بعنوان یکی از کاندیداهای اصلاح طلبان نظریه کاندیدای پوشش بودن وی را بیشتر تقویت میکند.
در نتیجه میتوان افزود که اصلاحات در این دوره در دوراهی حیات و مرگ سیاسی قرار گرفته و از بکار گیری تمامی راهها برای رسیدن به مقصود غفلت نخواهد کرد، چه قربانی کردن افرادی مانند عارف باشد و چه با کاندیدای پوششی مانند ظریف و دیگر کاندیداها باشد هر چه باشد باید منتظر بروز گسلهای سیاسی بین اصلاح طلبان افراطی و میانه رو بود که در برابر شورای اجماعی ناسا مقاومت کرده و باعث انشقاق در اصلاحات گردند.