وی درباره ادعای ناکافی بودن اختیارات رئیسجمهور گفت: باید نگاه کنیم به رؤسای جمهوری که در گذشته بودند؛ ما به جز سه رئیس جمهوری که در ابتدا و قبل از تغییر قانون اساسی داشتیم یعنی آقای بنیصدر، شهید رجایی و مقام معظم رهبری، آنان در شرایطی در جایگاه رئیسجمهور قرار داشتند که قدرت زیادی نداشتند و باید نخستوزیر انتخاب میکردند؛ در نتیجه طبیعی بود که رئیسجمهور بگوید قدرتی ندارد و باید از نظر اجرایی از نخستوزیر سؤال شود. اما پس از آن که قانون اساسی تغییر کرد آیتالله هاشمی رفسنجانی نخستین رئیسجمهوری بود که قدرت را در اجرا به عهده گرفت و یگانه رئیسجمهوری هم بود که هیچ گاه نگفت که قدرتش کافی نیست؛ بقیه رؤسای جمهور اعم از آقایان خاتمی، احمدینژاد و روحانی؛ این موضوع را مطرح کردند.
محسن هاشمی افزود: علت اصلیاش شاید مسئله تفکیک قواست؛ همه رؤسای جمهور
وقتی به موضوع وارد میشوند پس از مدتی میفهمند که اثرات قوای دیگر و
حاکمیت در تصمیماتی که میگیرند بسیار بالاست؛ این به این معنی نیست که
اختیارات ندارند بلکه با درهای بستهای مواجه میشوند که فکر میکنند این
درهای بسته را اگر باز هم کنند نمیتوانند به آن ورود کنند و چنین حسی به
آنان دست میدهد.
به نظر من رئیسجمهور در آن اختیاراتی که دارد و بیشتر هم برای حل مشکلات اجرایی مردم است، اگر صادق و کامل عمل کند میتواند مشکلات را حل کند و قوای دیگر موقعی در کار رئیسجمهور دخالت میکنند که با چنین حسی مواجهاند که رئیسجمهور سیاسیتر شده است و میخواهد تصمیماتی را بر حاکمیت یا بر قوای دیگر تحمیل کند. (میتوانید مثال بزنید؟) نمیشود؛ میتوانم، ولی اجازه دهید مثال نزنم، به بعضیها برمیخورد. وی تصریح کرد: علت این است که دچار ناکامی میشوند؛ مخصوصاً وقتی کسی 8 سال رئیسجمهور باشد برخی عملکردهای مثبت دارد و برخی فعالیتهای منفی که اسم آن ناکامی است و وقتی بخواهند ناکامیهایشان را توجیه کنند بالاجبار یکی از مواردی که مطرح میکنند این است که اختیارات ندارند.