برنامهها و تفكرات او بارها در مجامع و رسانههاي مختلف مطرح شده است و اكنون تمام فوتباليها اين مربي را به عنوان مغز متفكر فوتبال در ايران ميشناسند اما به اعتقاد او هيچ گاه برنامههايش عملي نشده است. جلالي حرفهاي زيادي براي گفتن دارد؛ به اندازه عمري كه صرف فوتبال كرده اما او نميخواهد همه اين حرفها را كه حاصل عمري زندگي با مستطيل سبز بوده است، مطرح كند. او شايد ميخواهد به دور از هياهوي اين فوتبال ناپاك، به قول خودش فقط با اين رشته عشق كند.
گفتوگوي او با ایسنا را در ادامه ميخوانيد:
** در ابتدا به حضورتان در فوتبال استان و تيم فولاد خوزستان بپردازيد.
سالي كه به فولاد آمدم هنوز قطعي نبود كه تيم فولاد در ليگ يك يا ليگ برتر حضور خواهد داشت و نماينده اصفهان سخت مانع از آن بود كه حق امتياز تيمش را به اهواز بدهد. در آن موقع ديداري با رضاييان (معاون ورزشي وقت باشگاه فولادخوزستان) در هتل هويزه تهران داشتم كه در همان جا وي پيشنهاد پيوستن به فولاد را به من داد و چون كه من قبلا در استقلال اهواز كار كرده بودم و فوتبال خوزستان را به خوبي ميشناختم و به اين نتيجه رسيده بودم كه فوتبال اين استان پتانسيلهاي بسيار خوبي دارد، قبول كردم و براي هدايت تيم فولاد به اهواز آمدم. سال اول حضورم در فولاد نسبتا خوب بود و در آن فصل توانستيم با 50 امتياز در مكان هفتم قرار بگيريم. در پايان همين فصل باشگاه تصميم گرفت با لوكا بوناچيچ وارد كار شود و من ديگر از اهواز رفتم. هفته نهم يا دهم فصل بعد بود كه دهكردي (مديرعامل باشگاه فولادخوزستان) به تهران آمد و به من گفت برگرد. در آن سال وقتي مجددا به فولاد برگشتم، اين تيم در رده هجدهم قرار داشت و از 9 بازي فقط چهار امتياز كسب كرده بود. شرايط خيلي سخت بود اما خدا را شكر در آن فصل توانستيم در مكان دهم قرار بگيريم و از سقوط فرار كنيم. آن سال اتفاقاتي در تيم صورت گرفت كه من آنها را خيلي شوم ميدانم. مثلا هيچ وقت بازي با مس كرمان را كه 4 بر صفر باختيم فراموش نميكنم. پشت آن بازي مسايل زيادي بود كه براي من تجربيات بسياري به دنبال داشت. به هر حال آن فصل را تمام كرديم و بنا را بر اين گذاشتيم كه فصل آينده در تيم تغيير نسل ايجاد كنيم. دهكردي نيز در اين زمينه بسيار راغب بود. در آن فصل نسل جديدي را به تيم تزريق كرديم و سال بعد از آن توانستيم در مكان ششم جدول ردهبندي قرار بگيريم. در اين فصل نيز كار تغيير نسل را شتاب داديم منتها بايد خيلي منطقي اين كار را انجام ميداديم تا اصل موجوديت تيم به خطر نيفتد. فولاد بوميترين و جوانترين تيم ليگ است و فوتبال كاملا منحصر به فردي بازي ميكند. من اين را با اطمينان كامل ميگويم و هر كسي هم كه بخواهد ميتواند در اين زمينه با من بحث كند. من آمار تمام ليگ را دارم و معتقدم نوع بازي و فوتبالي كه ما در ليگ بازي ميكنيم، يك فوتبال انحصاري است.
** اگر شما بخواهيد بگوييد پس چرا با اين فوتبال خوب در مكان ششم، هفتم جدول جاي داريد؟
بايد بگويم به خاطر اين است كه ما يك تيم كاملا بيتجربه هستيم. اگر به باختها و امتيازاتي كه از دست دادهايم توجه كنيد، اين موضوع را متوجه خواهيد شد. شايد تنها خط دفاع ما باتجربه است ولي بازيكنان ساير خطوط تيم بيتجربه هستند. بازيكن باتجربه كسي است كه هفت سال در ليگ بازي كرده باشد؛ مثل بازيكناني چون جلال كامليمفرد، مجتبي جباري، علي كريمي يا رضا عنايتي ولي آرش افشين كه تنها سه فصل در ليگ بازي كرده است كه در بسياري از مواقع نيز مصدوم بوده يا بختيار رحماني كه تنها 20 سال سن دارد، بازيكنان كمتجربهاي هستند. البته من هم قبول دارم كه با همين تيم ميتوانستيم جزو سه، چهار تيم اول باشيم. ما شش پنالتي در اين فصل از دست داديم كه فكر نميكنم اين يك موضوع عادي باشد و همين نشان ميدهد كه ما چقدر بابت جوانگرايي در تيم غرامت ميدهيم. اگر ما ميتوانستيم همان شش پنالتي از دست رفته را تبديل به گل كنيم حداقل شش، هفت امتياز بيشتر داشتيم و اكنون در مكان سوم بودم. البته امسال درصد آسيبديدگي بازيكنانمان نيز بسيار زياد بود. مثلا آرش افشين، اميد خورج و رضا نوروزي كه كليديترين يارهاي ما هستند در اغلب بازيهاي امسال همراه تيم نبودند و اين به ما ضربه زد. در ابتداي فصل بازيكناني همچون سيامك سرلك و رضا معقولي را كنار گذاشتم تا بازيكنان بهتري جايگزينشان كنم. براي اينكه بتوانم بازيكن خارجي جذب كنم شخصا به برزيل سفر كردم و از نزديك بازي 40 بازيكن را كه از قبل مدنظرم بودند را مشاهده كردم. از اين تعداد بازيكن تنها دو نفر نظرم را جلب كردند ولي چون باشگاههايشان براي هر كدام قيمت يك ميليون دلار را درخواست كردند، باشگاه فولاد زيربار اين رقم نرفت و جذب اين دو بازيكن به تيم منتفي شد. علاوه بر آن با 40 بازيكن داخلي وارد مذاكره شديم اما تا اسم اهواز به ميان ميآمد، رقمهاي خيلي بالا درخواست ميكردند كه هم از لحاظ قانوني بالاتر از سقف بود و هم باشگاه چنين سياستي ندارد. ما حتي در نيمفصل نيز ميخواستيم چند بازيكن جذب كنيم ولي موفق به جذب يك نفر هم نشديم. سرانجام سه بازيكن از تيم جوانانمان جذب كرديم. در هر صورت اين جزو سياستگذاري باشگاه فولاد به حساب ميآيد كه به نظرم يك سياستگذاري صحيح است. در اهواز سطح انتظارات با ظرفيتها مطابقت ندارد و اين شرايط كار را براي من خيلي سخت كرده است اما با تمام اين اوصاف من اين سياستگذاري را قبول دارم. ما هم دوست داريم ببريم و نتيجه بگيريم اما بايد ظرفيتهاي موجود را در نظر گرفت. ما در باشگاه فولاد داريم زيرساختها را آماده ميكنيم كه تا سالهاي سال اين تيم به يك مدعي تبديل شود. باشگاه فولاد ميتواند از طريق يك روش كاملا اصولي و بدون اينكه پولي خرج و يا از سيستم واسطهگري و دلالها استفاده كند، زيرساختي را آماده كند كه تا سالهاي سال به يك تيم بزرگ و مدعي تبديل شود.خوشبختانه چنين زيرساختي در باشگاه فولادخوزستان انجام شده است. مطمئن باشيد اين تيم چندين سال جزو تيمهاي مدعي خواهد بود. كلا 30 بازيكن در ليست تيم وجود دارد كه از اين تعداد 24 بازيكن مجموع قراردادهايشان يك ميليارد و 400 ميليون تومان است. پس ما از راه فوتبالي پيش ميرويم و به واقع بازيكنسازي ميكنيم. مثلا قرارداد ساسان انصاري 15 ميليون تومان است و حكيم نصاري، سروش رفيعي، ميثم كريمي، خيرالله ويسي، كاوه رضايي و اميد خالدي هر كدام قراردادشان زير 50 ميليون تومان است. تكتك اين بازيكنان براي استان يك سرمايه هستند. خيلي از بازيكنان تا دو سال ديگر به بازيكناني بالاي 600 ميليون تومان تبديل خواهند شد. همان طوري كه آرش افشين دو سال پيش وقتي آمد قراردادش 10 ميليون تومان بود اما امروز 180 ميليون تومان قرارداد به ثبت رسانده است. البته او مشتري 600 ميليون توماني هم داشت. بنابراين در اين جا واقعا كار ميشود و بازهم ميگويم آينده براي فولاد بسيار روشن است حالا چه ما باشيم، چه نباشيم. من اكنون دارم در فولاد مهاجم، هافبك و پاسور ميسازم زيرا وقتي به اينجا آمدم اينها را نداشتيم و اين فرق ميكند با اينكه شما يكدفعه 500 ميليون تومان بدهي و يك بازيكن حرفهاي بخري.
نه، هنوز مانده است. معتقدم تغيير سن و ساختار بازي دو كار بسيار مهمي است كه اگر يك مربي بتواند به اين دو برسد، مربي بزرگي است كه من اين دو مورد را در فولاد انجام دادهام. من نميخواهم بگويم مربي بزرگي هستم ولي اگر منصف باشيد ميبينيد كه اين دو كار در تيم فولاد صورت گرفته است. اگر به تيم الان نگاه كنيد ميبينيد كه با چهار سال پيش كاملا تغيير كرده است و تنها سه بازيكنان از آن موقع در تيم جاي دارند. از نظر ساختار بازي نيز آنهايي كه فوتبال را ميفهمند به خوبي ميدانند كه ما با يكسري بازيكن جوان چه طور بازي ميكنيم. من هم دوست دارم كه كارم از نظر نتيجهگيري ارتقا پيدا كند اما رسيدن به آنجا قدري حوصله ميطلبد. ما اگر در اين فصل، نوروزي و افشين فصل پيش را داشتيم، ميتوانستيم به اين مهم برسيم. متاسفانه در خوزستان كيفيت بازي جوانان افت و خيز دارد، مثلا يك سال بالا هستند و يك سال سقوط ميكنند كه اين هم دلايل خودش را دارد و بايد آن را در جامعه و خانواده موشكافي كرد. اگرچه آسيبديدگي آنها در به وجود آمدن شرايط فعلي نيز تاثيرگذار بود ولي معتقدم وقتي ذهن، خراب و درگير باشد، احتمال آسيبديدگي افزايش پيدا ميكند. به عنوان مثال درصد آسيبديدگي ليگ ما خصوصا اين فصل، خيلي بالا بود و اين موضوع به خاطر مشكلات مالي بيشتر تيمها است. شايد بگوييد اين دو موضوع چه ربطي به هم دارند اما در واقع اين قبيل موارد ذهن بازيكن را درگير ميكند و باعث ميشود احتمال آسيبديدگي بالا برود. ذهن يك بازيكن بايد شفاف، پاك، صاف و بدون خاشاك باشد.
** اصلا سياست باشگاه فولاد طي چند سال اخير قهرماني در ليگ برتر بوده است؟
بله بوده است، منتها از راه و اصول صحيح و نه پوشالي و توهمي. سياست باشگاه اين نيست كه گونيگوني اسكناس بريزد و به فكر قهرماني باشد. با اين سبكي كه باشگاه فولاد از طريق آن پيش ميرود و اصولي است، مطمئن باشيد روزي قهرمان خواهد شد. فولاد تيم بسيار خوبي است و روز به روز نيز در حال خوب شدن است. البته در بعضي نقاط مهم و كليدي نياز به چند بازيكن خارجي خوب دارد.
** در اين مدت مردم خوزستان را چطور ديدید؟
آنها فوتبال را به خوبي درك ميكنند و بدون تعارف ميگويم كه واقعا بامحبت هستند. هر چند در استاديوم حرفهايي زده ميشود ولي بازهم در آن جا محبت دارند. من اين جا را دوست دارم و اگر اين طور نبود، اصلا نميماندم. معتقدم هر كس در خوزستان اصولي كار كند، جوابش را خواهد گرفت زيرا در اين استان هم عشق به فوتبال زياد است و هم استعدادهاي خوبي وجود دارد. اگر زمينههاي لازم براي پيشرفت جوانان ايجاد شود، فوتبال استان پيشرفت چشمگيري خواهد كرد.
** دليل افت فوتبال خوزستان را چه ميدانيد؟
الان نميخواهم در اين خصوص صحبت كنم اما بايد مشكلات را در خود خوزستان جستجو كرد.
** ليگ امسال را به لحاظ كمي و كيفي چه طور ارزيابي ميكنيد؟
ليگ ما از نظر نوع برگزاري و برنامهريزي، امكانات، سازماندهي و مقررات در دو، سه سال اخير بسيار بهتر شده است و ضعف ليگ را نيز ميتوان تاحدي در كيفيت زمينها و استاديومها ديد كه در جنبههاي فني ليگ اثرگذار بوده است. ليگ ما از نظر فني آن طور كه توقع داريم پيشرفت نكرده است كه دلايل مختلفي هم دارد. البته ليگ امسال نسبت به هفت، هشت سال پيش بسيار فرق كرده و بهتر شده است.
** باتوجه به كمبود امكانات و زيرساختها در استانهاي كشور، آيا با برگزاري ليگ با 18 تيم موافق هستيد؟
بله موافق هستم و اين تعداد نبايد كم شود زيرا ما از لحاظ وسعت، كشور بزرگي هستيم و جمعيتي بالغ بر 70 ميليون نفر داريم. همچنين اقبال عمومي نسبت به فوتبال در ايران زبانزد است و اينها مواردي هستند كه به راحتي به دست نميآيند و كمتر كشوري در دنيا مثل ما است. شايد يكسري از كشورها در آمريكاي لاتين يا اروپا از نظر اقبال عمومي و توجه مردم به فوتبال مثل ما باشند. در كشور ما به محض اينكه اتفاقي در فوتبال رخ دهد، فرداي آن روز جامعه را تحت تاثير خود قرار ميدهد كه كمتر كشوري در دنيا به اين شكل است. در چنين كشوري كه مردمش اين همه به فوتبال علاقه دارند شما نميتوانيد بگوييد كه شركت 18 تيم در ليگش زياد است. اگر توان برگزاري را نداريم پس اشكال جاي ديگري است. متاسفانه ما نميتوانيم زمان را مديريت و براي يك سال برنامهريزي كنيم. براي اينكه يك شهر يا استان زيرساختها و امكانات لازم را براي تيمداري در ليگ برتر داشته باشد، ميتوان با يك راهكار درست اين موضوع را عملي كرد. ميتوان يك آييننامه تصويب و مقرر كرد، تيمهايي كه به ليگ برتر صعود ميكنند بايد شهرشان داراي استاديوم باكيفيت يا هتل باشد، در غير اين صورت اجازه حضور در ليگ برتر نخواهند داشت. اين موضوع باعث ميشود تيمها قبل از اينكه به فكر جذب بازيكن و صعود به ليگ برتر باشند، به اين مسايل رسيدگي كنند. در واقع اين همان پيشرفت است. ما بايد اين آييننامه را تنظيم و به تيمها اعلام كنيم كه از سال 93 به بعد، بندهاي اين آييننامه صددرصد اجرايي خواهند شد.
** قضاوت داوران و عملكرد كميته داوران را در فصل جاري چطور ديديد؟
داوريهاي اين فصل نسبت به فصلهاي قبل بهتر شده است. البته هميشه در ليگ اتفاقات انگشتنمايي رخ ميدهد كه ميتواند خيلي مسايل را زير سوال ببرد ولي روي هم رفته اگر بخواهيم منصفانه نظر دهيم، داوريها واقعا بهتر شده است. مخصوصا يك قشر داوران جواني وارد شدهاند كه داوران خوبي هستند. در كشور ما نيز همچون خارج، محروميت داوران از قضاوت وجود دارد اما مثل خارج اعلام نميكنند زيرا ميگويند حرمت داوران خدشهدار ميشود. معتقدم محروميتها كم است و بايد بيشتر باشد. يك داور بايد بداند كه بابت يك اشتباهاش غرامت ميدهد. اگر اين را بداند تمركزش روي كار صددرصد خواهد شد ولي اگر بداند كه اشتباهش عادي تلقي ميشود و با خود بگويد در فوتبال اشتباه وجود دارد و من هم اشتباه ميكنم، درصد تمركزش پايين آمده و درصد اشتباهش بالا ميرود.
** به جايگاه اخلاق در فوتبال كشورمان كه متاسفانه اين روزها بسيار كمرنگ شده است نيز بپردازيد.
وقتي ديدگاه كشورمان به فوتبال صرفا يك ديدگاه نتيجهگرا است، مسلما بسياري از موارد كه همه در بيرون به عنوان حرف و شعار به آن معتقد هستند، در عمل چيز ديگري است. در واقع به دليل اينكه پايبندي به اخلاق و فرهنگ در فوتبال، نتيجهگيري را به تاخير مياندازد، اخلاقيات در فوتبال مملكت ما قرباني ميشود. معتقدم تاثيرگذاري اين موضوع بيشتر از سَمت مديران است. آنها افرادي هستند كه اگر بخواهند، ميتوانند اخلاق و فرهنگ را بر فوتبال ما حاكم كنند ولي اگر بخواهند هر چه زودتر به نتيجه برسند بايد اخلاق و فرهنگ را ناديده بگيرند و غرامت آن را بپردازند. حتي اگر عواملشان از قبيل بازيكن و مربي به اين مباحث معتقد باشند، آنها را كنار ميگذارند زيرا ممكن است نتيجهگيريشان را به تاخير بياندازد و اين به دليل حاكم بودن ديدگاه نتيجهگرايي بر باشگاهها و فوتبال كشور است. البته در نقطه مقابل نيز بازيكنان و مربياني هستند كه هر كاري دلشان بخواهد، انجام ميدهند و همه نيز اين موضوع را ميدانند ولي صرفا چون نتيجهگيري را به دنبال دارد، اين حركات زشت را تمجيد ميكنند. در واقع مشكل ما همين جاست. تيمملي فرانسه، اريك كانتونا را كه بازيكن بزرگي در اين تيم به شمار ميآمد و به نوعي همه كاره تيمملي فرانسه بود، پيش از آغاز مسابقات جامجهاني 1994 به دليل يك حركت ناپسند از حضور در جامجهاني به همراه تيمملي كشورش كنار ميزند و همين امر موجب ميشود كه او از دنياي فوتبال خداحافظي كند. در جامعه انگليس نيز فدراسيون اين كشور قبل از رقابتهاي جام ملتهاي اروپا كه مقطع بسيار مهمي است بازيكني مثل فرديناند كه دفاع اصلي و ثابت تيمملي انگليس است را فقط به دليل اينكه آزمايش دوپينگ انجام نداد، 9 ماه محروم ميكند و هر چقدر هم كه اين بازيكن تلاش ميكند و وكيل ميگيرد، جريمه 9 ماهاش بخشيده نميشود. در واقع آنجا اعتقادشان بر اين است كه فرهنگ و اخلاق بايد بر فوتبال حاكم شود چون ميدانند اگر اين كار انجام شود، پيشرفتهاي باثباتي به وجود ميآيد و در غير اين صورت ناهنجاريهاي رفتاري در فوتبال نهادينه ميشود.
** نظرتان درمورد خصوصيسازي در ورزش به ويژه فوتبال چيست و چرا تاكنون در اين زمينه موفق نبودهايم؟
خصوصيسازي هيچ وقت در فوتبال ما انجام نميشود و كاملا غيرممكن است. اگر هدف بخش خصوصي واقعا فوتبال باشد، بعد از دو، سه سال سرمايهگذاري بايد به دنبال سوددهي باشد. از نظر قانون، راههايي كه به سوددهي در فوتبال منتج ميشود، اكنون در كشورمان بسته است. يكي از آن راهها حق پخش تلويزيوني بازيها است. اگر روزي در كشورمان شبكهاي مخصوص فوتبال راهاندازي شد آن موقع ميتوان گفت كه فوتبال ما توانايي خصوصيسازي دارد. منظورم فرد خاصي نيست ولي متاسفانه برخي براي اين وارد فوتبال ميشوند كه از رانت اين رشته استفاده كنند. يك سرمايهدار بابت پولي كه صرف فوتبال ميكند قطعا قصد به دست آوردن چيزي دارد؛ حالا يا پول بيشتر يا چيز ديگري و اصلا خوب نيست و به نفع فوتبال نخواهد بود. بنابراين ما بايد كاري كنيم كه مثلا اگر قرار باشد من يك باشگاه خصوصي به سهم خودم راهاندازي كنم، از طريق مختلف چون بليت فروشي، حق پخش تلويزيوني بازيها، فروش بازيكن و تبليغات، كسب درآمد كنم. الان در كدام باشگاه بليت فروشي با خود آن باشگاه است؟ در تبليغات نيز خود باشگاهها راساً نميتوانند وارد كار شوند. از حق پخش تلويزيوني هم كه اصلا خبري نيست.
** بارها در مصاحبههايتان به معيوب بودن چرخه توليد فوتبال كشور اشاره كردهايد، در اين خصوص بيشتر توضيح دهيد.
در نظر بگيريد كه اگر نتوانيد كالاي مورد نياز مردم را توليد كنيد چه اتفاقي رخ ميدهد؟ امكان دارد بگوييد از خارج كشور ميآوريم. حال اگر در زمينه فوتبال محدوديتهايي لحاظ كنند و بگويند تنها اجازه ورود چهار بازيكن خارجي را داريد آن موقع چه اتفاقي ميافتد؟ معلوم است؛ قيمت بالا ميرود. تازه بعد ميگوييم از اين قيمت بيشتر هم نبايد بدهيم. در واقع ما بايد به آن برسيم كه اصل موضوع كجاست. ما بايد به ريشهها و نه شاخ و برگ بپردازيم. بايد كالايي را كه همه به آن نياز دارند توليد كنيم. وقتي اين كار را انجام دهيم، هم باشگاهها بهرهمند ميشوند و هم فوتبال ملي توسعه پيدا ميكند. طي چند سال اخير افرادي همچون احمدرضا عابدزاده، علي دايي، خداداد عزيزي، حميد استيلي، جواد زرينچه، مهدي مهدويكيا و سايرين آمدند و رفتند اما كسي جاي آنها آمد؟ پس يك جاي كار ايراد دارد كه من آن را چرخه توليد ميدانم و اگر هم معيوب است به اين دليل است كه چرخه توليد در كشور وجود ندارد و در خيلي جاها اصلا ابعاد سازندگي وجود ندارد يا اگر هم باشد معيوب است. به عنوان مثال تيم فولاد در حال حاضر 24 بازيكن 20 ساله دارد كه همه آنها امسال سرباز هستند و قانون به ما ميگويد كه اين تعداد بازيكن ديگر از آن شما نيستند و بايد در يك تيم نظامي بازي كنند، اما چرا بايد اين طور باشد؟ در واقع در كشور ما اگر تيمي بخواهد سازندگي كند به او القا ميكنند كه نميخواهد چنين كاري كني. پس چرخه توليد در اين جا معيوب است و دلايش نيز همين قوانين هستند. قوانين ما نه تنها كمككننده و تشويقي نيستند بلكه دلسردكننده هستند. وقتي چرخه توليد نباشد به تبع قيمت كالا بالا رفته و ناياب ميشود و هر طور هم كه بخواهند آن كالا را به فروش ميرسانند. لذا ما بايد كاري كنيم كه اين چرخه به راه افتد. آلمانها از سال 2001 براساس يك برنامهريزي منسجم و اصولي شروع به كار كردند و اكنون پس از 10 سال، يك تغيير نسل در تيمشان ايجاد و يكي از بهترين تيمهاي دنيا را درست كردهاند. در واقع از يك تيم پير و فرسوده جامجهاني 94، به يك تيم جوان، شاداب و پرنشاط تبديل شدهاند و بهترين فوتبال را هم بازي ميكنند. فوتبال راه دارد و ما هم ميتوانيم با يك طرح اصولي چنين روندي را طي كنيم. من هميشه اين را گفته و ميگويم كه زير زمين اين مملكت نفت و روي آن الماس است. براي استخراج نفت اين همه هزينه ميكنيم تا آن را از زير زمين بيرون آورده و بعد تصفيه كنيم اما به الماسهايمان كه روي زمين هستند و فقط خاك گرفتهاند، توجهي نداريم. الماسهاي ما جوانانمان هستند كه اگر قدري به آنها اعتماد كنيم و برايشان برنامهريزي لازم را انجام دهيم، همگي آنها ارزشمند خواهند شد. رونالدينیو، مسي، رونالدو، ژاوي و اينيستا استعدادهايي بودند كه در محيط خوبي پرورش يافتهاند. در اين جا نيز براي پرورش استعدادها نياز به يك برنامهريزي منسجم است. البته نبود آدمهاي ورزشي در راس كار بر اين موضوع اثرگذار است؛ ساختن، سوختن ميخواهد و بايد ديد چه كسي حاضر است بسازد.
** فعاليت آكادمي باشگاهها را چطور ارزيابي ميكنيد؟
فعاليت آكادميها بايد از يك جايي سياستگذاري شود و تحت پوشش يك نهاد قرار گيرد. من طرح آن را دارم و حتي به مسوولان هم ارايه دادهام ولي متاسفانه توجهي نكردند. تمام مدارس فوتبال و آكادميها ميتوانند زير پوشش يك طرح جامع در يك جهت قرار گيرند. براي اين كار بايد يك نهادي باشد و مثلا بگويد يك فرد شش و هفت ساله فلان كتاب را بخواند، وقتي هشت ساله شد كتاب ديگري به او معرفي كنيم و همين طور تا سن 18 سالگي اين كار را ادامه دهيم. قطعا از اين كار سود بسيار خوبي نصيب فوتبال كشورمان ميشود. با اين كار هم ايجاد شغل كرده و هم مربيان پايه را جذب كردهايم. همچنين تمام مدارس فوتبال در يك مسير خوب و معين حركت ميكنند و آن موقع است كه سودش نصيب خودمان ميشود. همه اين مباحث برنامه ميخواهد كه خيلي سخت نيست. من اگر پول داشتم اصلا معطل نميكردم و در همين خوزستان يك آكادمي فوتبال راه ميانداختم. اين كار شايد مثلا نزديك به 10، 15 ميليارد تومان پول نياز داشته باشد. آذربايجان، خوزستان، مازندران و تهران چهار نقطه فوتبالخيز ايران و مناسب براي راهاندازي آكادمي هستند و قطعا ميتوان از اين طريق سالهاي سال ميلياردها تومان از فروش بازيكن به دست آورد. خودم در فكر اين كار هستم و ايده و برنامه آن را هم دارم و فقط سرمايه آن را ندارم.
** شما معتقديد كه انتخابات فدراسيون در سلامت كامل برگزار شد ولي نسبت به نحوه انتخاب نماينده مربيان متعرض بوديد.
هيچ دليل منطقياي وجود ندارد كه به جاي كانون مربيان، يك مربي برخلاف اساسنامه فوتبال و با نظر خودشان در مجمع بياورند. طبق اساسنامه، شما زماني ميتوانيد يك مربي با نظر خودتان در مجمع بياوريد كه در كشور كانون مربيان ثبت نشده باشد اما وقتي كه من تمام مدارك و همينطور اساسنامه، مجوز و صورت جلسات هيات مديره اين كانون را براي شما ارسال كردهام و همه چيز آن قانوني پيش رفته است، چرا به جاي اينكه تنها عضو مربيان كشور از كانون مربيان باشد به سليقه خودشان عضوي را در مجمع مشخص كردند، براي من جاي ترديد دارد. هر چقدر هم كه قبول كنيم اين انتخابات در سلامت خوبي برگزار شده كه واقعا هم اين طور بوده است ولي اين موضوع براي شخص من كه عضو كوچكي از جامعه فوتبال هستم، جاي ترديد دارد و فكر ميكنم براي خيلي از مربيان نيز همين طور باشد. اين برايم سوالي است كه هيچ كس جوابم را نميدهد. ما دقيقا سه سال قبل تقاضاي عضويت در مجمع و تمام مدارك خود را نيز ارسال كرديم ولي در اين سه سال هيچ جوابي به ما ندادند تا اينكه دو ماه قبل از برگزاري انتخابات، تلفني با كفاشيان صحبت كردم و گفت مجددا مدارك را بفرستيد. ما بازهم مدارك را ارسال كرديم ولي جوابي دريافت نكرديم.
** عملكرد كفاشيان را در چهار سال مسووليتش چطور ديديد و به نظر شما در چهار سال آينده ميتواند عملكرد خوبي داشته باشد؟
شما هر كس را كه با فضاي فوتبال آشنا نباشد و بخواهيد متولي فوتبال كنيد كه خيلي وقتها اين طور شده است، حداقل دو، سه سال وقت لازم دارد تا فقط با فضاي فوتبال آشنا شود. البته در اين دو، سه سال اشتباهات زيادي ميكند چون فضاي فوتبال را نميشناسد. همچنين در دام خيليها ميافتد همينطور كه بقيه افتادهاند ولي بعد از اينكه فضا را شناخت، آن موقع ميتواند تصميم بگيرد كه در كدام مسير برود. اگر تصميم گرفت در مسير خوبي برود، باارزش است. اكنون كفاشيان در اين مرحله قرار دارد و فضاي فوتبال و آدمهاي فوتبال و همينطور شبكههايي كه در فوتبال دست دارند را ميشناسد. حالا در چهار سال دوم بايد انتخاب كند كه قصد دارد در كدام راه برود. زيرا در هر راهي كه برود ديگر با شناخت رفته است پس ميتواند راهي را انتخاب كند كه منجر به پيشرفت شود. كفاشيان چون اكنون شناخت لازم را دارد، فرد با ارزشي است و بايد همه كمكش كنيم تا در بهترين راه قرار گيرد. البته ميدانم كه خيليها ميخواهند فوتبال در مسير دلخواه خودشان بماند. در مسيري كه سالهاي سال از كنار فوتبال ميبرند و از آن فرصتطلبي ميكنند. ديگر خود كفاشيان بايد انتخاب كند منتها من چيزهايي ميبينم كه اكنون دارم حوصله ميكنم تا ببينم در آينده چه ميشود. زيرا من ميبينم افرادي كه تنها كساني بودند كه در طول سه سال گذشته عليه فساد در فوتبال آستين بالا زدند و آمدند وسط و كار عملي كردند و تنها حرف نزدند الان آن افراد در حال كنار زدن هستند. اين موضوع شائبه به وجود آورده و كفاشيان بايد مواظب اين حوادث باشد. به نظرم كفاشيان ديگر اين آدمها را به خوبي ميشناسد. شايد در چهار سال گذشته چون فضاي فوتبال را نميشناخت خيلي جاها در معادلاتي كه وجود داشت مغلوب ميش يا در كار انجام شده قرار ميگرفت اما هميشه آدمهاي شكست خورده، بيارزش نيستند بلكه خيلي وقتها همين آدمهاي شكست خورده بعدها به آدمهاي بزرگ تبديل ميشوند زيرا تجربه شكست را دارند. كفاشيان بايد از فوتبال مراقبت كند چون مجمع به او اعتماد كرد و پشت او ايستاد. وقتي به خودم نگاه ميكنم، ميبينم در طول 10 سال گذشته با من چه كار كردند، به خودم ميگويم من كه زوري ندارم و از طرفي فوتبال را هم دوست دارم، چون با يكسري مسايل نميتوانم كنار بيايم، به اهواز آمدم تا در گوشهاي از اين مملكت عشق كنم و چشم به چيز ديگري ندارم. وقتي نگاه ميكنم، ميبينم يكسري افراد دلسوز در فوتبال بودند كه اكنون خانهنشين شدهاند. آنها چون با جريان فساد مخالف بودند كنار گذاشته شدند و اكنون هم تنها كساني كه با جريان فساد مبارزه ميكردند در حال كنار زدن هستند. به هر حال ما هم تا يك جايي ميتوانيم تحمل كنيم. عناصري را ميبينم كه فرصتطلبند و حتي روز به روز قويتر ميشوند. من نوعي كاري از دستم بر نميآيد و بابت همين گفتنم نيز تاكنون به من وصله زدهاند. من فقط همين طور باز ميتوانم بگويم و ميدانم بازهم من را ميزنند. شبكههايي كه در فوتبال فعال هستند همه جا آدم دارند، لذا بايد يك ارادهاي باشد كه با آنها مقابله كند كه آن اراده هم در يك جايي از بدنه فوتبال بود كه آنجا را هم دارند حذف ميكنند. البته آن جا هم خيلي زورش نميرسيد منتها كارهايي ميكرد كه مثلا، من كه در كنار بودم دلم خوش بود و ميگفتم لااقل اين افراد هستند اما اين افراد را نيز فوتشان كردند، خدا ميداند با ما ميخواهند چه كار كنند.
** به عقيده شما دليل حضور نداشتن محمد مايليكهن در ليگ امسال چه بوده است؟ آيا همان عدهاي كه شما ميگوييد نگذاشتند در ليگ مربيگري كنند؟
اگر ما انسانهاي سلامت و دلسوزي چون مايليكهن داشته باشيم، سود خواهيم كرد. شايد هر كسي ايراداتي داشته باشد ولي بايد ديد كه حُسنهاي آن چيست. مايليكهن حُسنهاي زيادي دارد و كارش را خوب بلد است منتها مشكل آن هم اين است كه زياد از پشت پرده فوتبال ميداند و نميتواند برعكس من در خودش بريزد.
** چه موقع ميتوانيم شاهد كوتاه شدن دست دلالها از فوتبال كشور باشيم و چرا اين موضوع از طريق نهادي پيگيري و بعد از مدتي فراموش ميشود؟
شما چه خروجياي از پيگيريها ديدهايد؟ دلالها قوياند و من واقعا نميتوانم جواب سوالتان را بدهم. من چون كارهاي نيستم تنها ميتوانم بگويم "اين وضع موجود ماست." حتي آنهايي كه راهكار ارايه دادند، يكي پس از ديگري كنار گذاشته ميشوند. پاكسازي فضاي فوتبال نياز به يك اراده قوي دارد و مطمئن باشيد ساده نيست. سالها فوتبال ايتاليا زير نفوذ مافيا بود و چه كارها كه نميكردند. مسوولان اين كشور وقتي ديدند فوتبالشان روز به روز سير نزولي به خود گرفته است آمدند قدرتمندترين تيمهاي مملكتشان را با 20 امتياز منفي به ليگ دسته دوم بردند. چقدر گردن كلفتهاي فوتبال را گرفتند و به زندان بردند. آنها به سراغ عوامل اصلي رفتند نه اينكه بيايند سر دلال جزء را بگيرند، سينجيمشان كرده و بعد از مدتي هم آزادشان كنند. آنها كارهاي نيستند؛ فقط چهار بازيكن جابهجا كردند و مقداري پول نيز نصيبشان شده است. افراد اصلي كه هدايتكننده هستند و زمينه كار را ايجاد ميكنند، بايد گرفته شوند. چقدر مربي خارجي در اين فوتبال آوردهايم اما آيا با خود گفتهايم خروجي آنها چقدر بوده است؟ چهار، پنج ميليارد تومان هم دريافت ميكنند. بعد به خود ما ميگويند نميتواني اين كار را بكني و تو سقف قرارداد داري. 12 سال يك مربي خارجي را در اين مملكت آوردهاند و بهترين فرصتها را نيز به او دادهاند ولي هيچ ثمرهاي براي فوتبال كشور نداشته است يا مثلا ظرف 10 سال گذشته 400 بازيكن خارجي وارد بدنه ليگ برتر شدند كه از كل آنها فقط هشت نفر باكيفيت بودهاند و بقيه آنها بيخودي آمدند، پول گرفتند و از ما نيز شكايت و ما را با مشكل مواجه كردند. مثلا كسي كه گفت دروازهبان خارجي در ليگ نباشد، الان كجاست؟ چقدر روي سرش ريختند كه چرا اين حرف را ميگويي. اين در حالي است كه آن قانون به فوتبال ما خدمت كرد. به هر حال بايد يكي بيايد و به اين مسايل رسيدگي كند.
** براي پيشرفت فوتبال كشور، فدراسيون بايد چه برنامههايي را در دستور كار قرار دهد؟
به نظرم كفاشيان ابتدا بايد در پاكسازي فضاي فوتبال ورود كند. دوم اينكه چرخه توليد را در فوتبال كشور فعال كند. كار سوم قوي كردن زيرساختهاي فوتبال كشور است. اين سه برنامه از اصليترين اقداماتي است كه بايد در فوتبال ما انجام شود. ما بايد يك برنامهريزي منسجم انجام دهيم كه تا 10 سال ديگر مثلا 40 مربي خوب داشته باشيم. ما بايد دنبال راههاي پيشرفت فوتبال كشور بگرديم؛ آنچه تاكنون انجام دادهايم، راهش نبوده است.
** فوتبال كشور را در دهه اخير چطور ارزيابي ميكنيد؟
فوتبال ما از نظر ساختاري و تشكيلاتي در طول 10 سال اخير بسيار پيشرفت كرده است. مثلا 15 سال پيش كه من مربي تيمملي جوانان بودم حتي زميني براي تمرين نداشتيم. يا اينكه وقتي ميخواستم بازيكن انتخاب كنم بايد خودم به درون شهر و روستاها ميرفتم ولي انصافا اكنون از نظر امكانات و تشكيلات خيلي بهتر شدهايم و از نظر ساختارسازي تاحدي پيشرفت كردهايم. اين موارد كافي نيست ولي نسبت به 10 سال پيش خيلي جلو رفتهايم. استارت پيشرفت فوتبالمان از زمان فدراسيون صفاييفراهاني كه واقعا تاثيرات عميق و بنيادي بر فوتبال نهاد، زده شد و تا به امروز كه در زمان كفاشيان هستيم، ادامه دارد. منتها از نظر فني در طول اين 10 سال پيشرفت نكردهايم. مثلا فوتبال ما از نظر شكل بازي، مربيسازي و بازيكنسازي و همينطور مديريت پيشرفت نكرده است. يا مثلا وقتي به بازي فلان تيم كه اين همه هزينه كرده و بازيكن جذب كرده نگاه ميكني، ميبيني كه با بازي 15 سال پيش هيچ تفاوتي نكرده است.
** فوتبال پايه را در چند سال اخير چطور ديديد؟
در بخش پايه به نظرم تا چرخه توليد را راهاندازي نكنيم، كاري كه ميكنيم مثل يك حباب است. اينكه ما يك تيمملي نوجوانان درست كنيم و به اردو ببريم و حتي قهرمان هم شود، بيانگر واقعيتهاي فوتبال پايه در كشور نيست. ما بايد ابتدا چرخه توليد را فعال كنيم كه اگر اين كار انجام شود آن موقع ميتوانيم بگوييم فوتبال پايه پويا و فعال شده است. آن موقع است كه تعداد بازيكنان كشور بيشتر ميشوند و به دنبال آن سقف قراردادها پايين ميآيد. اينكه من ميگويم قرارداد 24 بازيكن ما روي هم يك ميليارد و 400 ميليون تومان است، در واقع نشان دهنده فعال بودن چرخه توليد در تيم فولاد است. در كل ما براي فوتبال پايه و كشور نياز به برنامه داريم.
** ارزيابيتان از عملكرد كيروش چيست و فكر ميكنيد ميتوانيم با اين مربي به جامجهاني صعود كنيم؟
من با حضور اين مربي مشكل حادي براي صعود به جامجهاني نميبينم. البته يكي، دو بازي آخر تيمملي قدري هشداردهنده بود اما اگر ما زمان بيشتري را به تيمملي اختصاص دهيم، مطمئنم كه اين مشكلات برطرف خواهند شد. درست است كه گروهبندي خوبي به ما خورده است اما نبايد خيلي ما را خوشخيال كند. اكنون هيچ تيمي در نوع خودش ساده نيست. در كل فكر ميكنم كه ميتوانيم به جامجهاني صعود كنيم. البته صعود به جامجهاني نبايد براي ما كافي باشد. ما بايد از كيروش توقع دو كار را در فوتبال ملي داشته باشيم وگرنه رفتن به جامجهاني را قبلا مربيهاي بسيار پايينتر هم انجام دادهاند. مربيهاي خيلي معمولي مثل ويرا و برانكو به اينجا آمدند و تيمملي را به جامجهاني بردند. كيروش بايد در فوتبال ما تغيير نسل به وجود آورد و همچنين يك ساختار جديد به نوع بازي فوتبال مليمان بدهد. ما بايد در اين دو بخش از كيروش توقع داشته باشيم نه اينكه فقط رفتن به جامجهاني را از او بخواهيم. ما بايد تاثير حضور كيروش را در نوع بازي تيمملي، استعدادهايي كه كشف ميكند يا تغيير نسلي كه در تيمملي به وجود ميآورد، ببينيم.
** فكر ميكنيد كيروش ميتواند جلوي بازيكنسالاري و همچنين تحميل بازيكن به تيمملي را بگيرد؟
من اكنون نميتوانم در اين زمينه حرفي بزنم و بايد قدري صبر كرد و در آينده خيلي از اتفاقات را ديد تا مطمئنتر صحبت كرد.
** درمورد نرفتن ايران به جامجهاني 2010 نيز صحبت كنيد.
تغييراتي كه در مربيان صورت گرفت اصلا به صلاح فوتبال آن موقع ما نبود. معتقدم مربيگري مثل بازيگري است؛ مثلا همانطور كه من ميگويم بابت بازيكنان جوانم غرامت ميدهم و در اين فصل شش پنالتي از دست دادهام، در آن طرف نيز بابت مربي بيتجربه هم بايد غرامت داد. بنابراين آن موقعي كه ميخواهيد گزينش كنيد بايد جنبههاي بسياري را مدنظر بگيريد. بعد از برانكو تمام مربياني كه سر كار آمدند، كمتجربه بودند.
** حضور علي دايي را در آن موقع چطور ارزيابي ميكنيد؟
هر چند شخصيت، سابقه، جسارت و اسمش به تنهايي كافي بود ولي تجربه مربيگري او در آن مقطع زماني كافي نبود.
** آيا علي دايي ميتوانست يكي از كانديداي رياست فدراسيون باشد؟
دايي قطعا شايستگي اين سمت را دارد. اصلا او بايد به اين بخشها رو بياورد. كساني كه به علي دايي نزديك هستند بايد به او مشاوره دهند و كمكش كنند تا به بخش مديريت ورود پيدا كند. دايي يك شخصيت و نام بينالمللي است و نبايد او را مثلا خرج بازيهاي ليگ كنيم. دايي ميتواند در آينده براي فوتبال ما اعتبارات بسياري بياورد. در واقع او ميتواند براي ما شخصيتي چون ميشل پلاتيني و بكن باوئر داشته باشد. مطمئن باشيد اگر او به بخش مديريت ورود پيدا كند هم موفقتر است و هم اينكه فوتبال ما از كنار او در سطح بينالمللي بهرهمند و نامي براي خود دست و پا خواهد كرد.
** ورود مربيان جوان تا چه اندازه در فوتبال كشور اثرگذار است؟
اثرگذاري كمي دارد هر چند كه خيلي از آنها افراد خوش فكر، علاقهمند و با استعدادي هستند ولي خيلي از آنها جذب كار نميشوند زيرا قواعد جذب كار سلامت نيست و اين مسالهاي است كه براي آينده فوتبال ما نگرانكننده است. البته بستگي دارد به كجا وصل باشيد؛ مثلا در كشور ما يك نفر با سه سال سابقه مربيگري مربي تيمملي ميشود. در اين جا خيلي مسايل اتفاق ميافتد. برخيها پيشرفت را در اين ميبينند كه يك مربي در كوتاهترين زمان منصب بگيرد اما من پيشرفت را در اين نميبينم. پيشرفت زماني است كه شما جامعه را متقاعد كنيد كه تخصص داشته و به فكر خدمت هستيد. البته همه اين طور فكر نميكنند و وارد آن بدنههاي پيچيده و آلوده ميشوند. عدهاي هم كه دام نهاده و كسي را پس نميزنند، منتظرند تا شبكهشان را وسيعتر كنند. هر كس هم كه به سراغشان برود از او استقبال ميكنند. من در اهواز مثل فردي هستم كه كنج عزلت گرفته و فقط اين گونه احساس ميكنم كه ميتوانم قدري آسوده باشم. وقتي شما خيلي چيزها را ميداني و كاري هم از دستت بر نميآيد، شرايط برايت خيلي سخت ميشود. من هم دوست دارم وقتي كار ميكنم جواب بگيرم اما خيلي مسايل را ميبينم و ميدانم از كجاها ميخورم. مثلا همانطور كه گفتم در سال دوم حضورم در فولاد و در حساسترين روزهاي ليگ، يكدفعه در اهواز 4 بر صفر به مس كرمان ميبازيم. وقتي شما اتفاقاتي را كه براي فولاد رخ داده و آن چه براي مس به وجود آمده است را در كنارم هم ميگذاري، كاملا همه چيز معلوم ميشود ولي من اين حرفها را به چه كسي بگويم؟ اين مباحث واقعا آزاردهنده و ويرانكننده است. دو بار با تيمهايم در ايران قهرمان شدم ولي نگذاشتند من آن تيمها را در لیگ قهرمانان آسیا همراهي كنم. چطور ميشود يك نفر با يك نصف جام سرمربي تيمملي ميشود اما من كه هر چه جام كوچك و بزرگ در فوتبال مملكت گرفتهام را كنار ميگذارند. من از اين مسايل خيلي كشيدهام و اعتراضي هم ندارم.
بله درست است؛ در آن موقع صحبت كرديم و در تمام زمينهها نيز به توافق رسيديم. قرار بود ساعت 9 صبح فرداي همان روز به من ابلاغ كنند و بعدازظهر سر تمرين بروم اما از هشت شب تا 9 صبح يكدفعه همه چيز چرخيد و حضورم در اين تيم منتفي شد. اين يكي از همان مواردي است كه به آن اشاره كردم. خيليها به من ميگويند چرا به آن تيمها نميروي كه من در جوابشان ميگويم آن تيمها قواعد خودشان را دارند.
** آيا جلالي كمحاشيه ميتواند در آن دو تيم كه حاشيههاي فراواني دارند، موفق باشد؟
روزي كه به اهواز آمدم خيلي از دوستانم كه فوتبالي بودند، گفتند به آنجا نرو زيرا اصلا نميتواني در اهواز موفق باشي. منتها من هميشه معتقدم كه اگر شما به يك تيمي بروي و صادقانه كار كني حريف صداقت تو نخواهد شد؛ ميتوانند تو را بزنند اما نميتوانند تو را ناديده بگيرند و آخر اين شماييد كه هستيد. اگر كاري كه من براي پاس و صبا باتري انجام دادم براي يك تيم بزرگ انجام ميدادم، تاثيرگذاري آن در جامعه صدها برابر بود.
** كانون مربيان فوتبال ايران كه شما مديريت آن را بر عهده داريد چقدر ميتواند در رشد فوتبال كشور موثر باشد؟
با راهاندازي اين كانون قصد داشتيم كاري براي مربيان اين مملكت انجام دهيم و شاهد رشد فوتبال جامعه باشيم. امسال نيز قصد انجام كارهاي بهتر و ترقي را داريم. در خردادسال جاري قصد برپايي مراسم بزرگي را داريم كه در آن بهترين مربي سال 90 فوتبال كشور را انتخاب ميكنيم. ما در اين مراسم حرفهاي بسياري براي گفتن داريم. ميخواهيم القائات بهتري به جامعه بدهيم و اينكه به چه كسي ميگوييم بهترين مربي. كانون مربيان فوتبال ايران كسي را بهترين مربي ميداند كه وقت، زندگي، وجود و احساساتش را صرف خدمت به جوانان كند نه صرف خدمت به خودش. در تقسيمبندي مربيان، يكسري مربيان هستند كه فقط به خودشان خدمت ميكنند و يكسري هم به هر دو خدمت ميكنند. ما ميخواهيم بهترين مربي را از بين آنهايي كه فقط به فوتبال خدمت ميكنند و خيلي گمنام هستند، انتخاب كنيم. اين افراد در گوشهگوشه اين مملكت مشغول كار كردن هستند و كسي آنها را نميشناسد. براي اين كار آييننامهاي را تدوين و فرمهايي را به تكتك استانها ارسال كردهايم و تا پايان فروردين سال جاري از هر استان يك مربي را به عنوان بهترين مربي سال 90 انتخاب ميكنيم و در خرداد بهترين مربي سال گذشته را از بين اين 31 يا 32 نفر معرفي خواهيم كرد. حُسن اين كار اين است كه 30 مربي گمنام را از نقاط مختلف كشور جمعآوري كرده و به جامعه فوتبال معرفي ميكنيم. مثلا در همين خوزستان افراد زيادي هستند كه به جوانان خدمت ميكنند و كسي آنها را نميشناسد. فرضا آرش افشين را ابتدا همان مربي گمنام كشف و به جامعه فوتبال معرفي كرده است ولي هيچ كس او را نميشناسد و همه فكر ميكنند من اين بازيكن را به فوتبال معرفي كردم. در واقع تمام بازيكنان به همين شكل هستند.
** ما دیگر سوالی نداریم. اگر حرفی باقی مانده منتظر شنیدنش هستیم.
انسانها در زمان و آن هم با عملشان و نه با حرفي كه ميزنند، طبقهبندي ميشوند. اينكه كسي ميگويد جلالي در فولاد نتيجه نگرفته است، ميخواهم بدانم چطور بايد نتيجه ميگرفتم؟ وقتي دوباره به فولاد آمدم اين تيم هجدهم جدول بود كه در آن فصل نهايتا دهم شديم و در فصل بعد نيز به مقام ششم دست پيدا كرديم. در اين فصل نيز با اين همه تغييراتي كه در نوع بازي و نسل بازيكن انجام داديم، تاكنون در مكان ششم قرار داريم.