به گزارش پایگاه 598، به نقل از تحریریه، دخالت وسیع دولت با محوریت بانک های خصوصی که با سیاست بانک مرکزی در باز گذاشتن دست بانکداران انجام شد، رشد غیرمنطقی بازار سرمایه و شکل گیری ابرحباب تابستان 1399 را رقم زد که با سقوط شدید در پاییز تکمیل شد. نتیجه این هیاهو کشانده شدن پای مردم از همه جا بی خبر به بازار سرمایه بود که به نابودی پس اندازهای آنها انجامید.
گروه سهامداران حقیقی و تازه وارد که در بازار سرمایه وزن زیادی ندارند، اما وزن پس اندازهای آنها و زیانی که در بازار سرمایه متحمل شده اند در زندگی فردی شان زیاد است، به اعتراض های بی حاصل در جلوی سازمان بورس روی آورده و متاسفانه رسانه های مستقلی که بتوانند از آنها حمایت کنند وجود ندارد و قانونگذاری کافی هم در بازار بورس ایران برای شفاف سازی کارکرد بازار انجام نشده است. گذشته از آنچه در ماههای اخیر شاهد بودیم، فهم تحولات آتی بازار برای این دسته از سهامداران اهمیت زیادی دارد و می تواند به جبران زیان های آنها و حتی سود بردن در ماههای آتی بیانجامد.
باتوجه به اینکه قیمت دلار در سراشیبی سقوط قرار گرفته و همین امر بر سایر بازارهای سفته بازانه هم اثر خواهد داشت و می توان گفت فتیله سفته بازی در اقتصاد کشور تا 3 سال آینده پایین کشیده شده است، قیمت سهام شرکت های بزرگ رانتی مانند فلزات، بانک ها و پتروشیمی ها دچار تغییرات شدید کاهشی خواهد شد. اما شرکت های کوچک تولیدی که با واقعی شدن قیمت دلار امکان تولید و صادرات پیدا کرده اند شاهد رشد سودآوری و تعدیل می شوند و گزینه های مطلوبی برای سرمایه گذاری هستند.
کاهش قیمت دلار بر شرکتهای رانتی اثر مستقیم و فوری دارد، اما حتی دلار 15 هزار تومانی هم عملکرد شرکت های تولیدی کوچک بورسی را غیراقتصادی نمی کند و آنها در بازار باقی می مانند و به روند سودآوری خود که از سال گذشته با سرمایه گذاری و ایجاد خطوط تولید انجام شده است ادامه می دهند.
اما برای دولت عدد شاخص کل مهم است که دردی از مردم دوا نمی کند. دولت می تواند با مهندسی قیمت سهام 10 شرکت بزرگ بورسی و افزایش قیمت آنها تا 20 درصد باعث افزایش قابل توجه در شاخص کل شود، اما با این کار زیان های مردم جبران نشده و صرفا ویترین دولت برای ارائه نمایشی مبنی بر به سامان کردن بورس تکمیل می شود. و در نهایت ادعا می کنند که هر کس وارد بازار سهام شد باید سود و زیان آن را هم بپذیرد و قرار نیست همه سود ببرند.
نتیجه اینکه، سهامداران حقیقی به سراغ شرکت های تولیدی کوچکی بروند که از دلار واقعی تر شده منتفع هستند و این منتفع شدن در سود عملیاتی آنها قابل شناسایی است. خرید شرکت های بزرگ و شاخص ساز اشتباهی است که اشخاص حقیقی در مقطع کنونی می توانند مرتکب شده و زیان خود را سنگین تر کنند.