کد خبر: ۴۸۲۳۹
زمان انتشار: ۱۵:۰۷     ۱۹ فروردين ۱۳۹۱
گفتگوی تفصیلی پایگاه ۵۹۸ با محمد صادق کوشکی(قسمت‌اول):
وزارت ارشاد و معاونت سينمايي به عنوان متولي عرصه‌ي سينما، چه در دوران دوم خرداد و چه پس از آن در دولت‌هاي نهم و دهم، رويکرد کاملاً مغاير با ارزش‌هاي نظام را در پيش گرفتند. چه در زمان مهاجراني، چه مسجد جامعی و چه زمان آقاي صفار و به ويژه در دوران آقاي حسيني، روند یک روند ثابتي بوده؛ یعنی همان روندي که آقاي مهاجراني پايه گذاري کرد در اين سينما، عموماً به سمتي دارد حرکت مي‌کند که نقطه‌ي مقابل جهتي است که نظام و انقلاب به سمت آن حرکت مي‌کنند. از اين تيپ فيلم‌هاي فحاش، فيلم‌هايی که تمايل دارند خط قرمز‌هاي اعتقادي را هدف قرار دهند، متاسفانه کم نداشتيم. اینها فیلم سیاسی نیستند.
سرویس نقد رسانه پایگاه 598 /  سینمای سیاسی ایران موضوعی است که خصوصاً در سالهای اخیر، مورد توجه ویژه ای قرار گرفته است و نیز اختلاف نظرهایی را برانگیخته است. اینکه چه آثاری واقعاً سیاسی اند، نقد نظام و حتی ارزش ها تا کجا امکان دارد و چه آثاری می بایست اجازه ساخت و اکران داشته باشند، همگی سوالاتی است که در این گفتگوی نسبتاً چالشی با دکتر محمد صادق کوشکی، استاد دانشگاه و کارشناس تاریخ معاصر به آن پرداختیم.

به نظر حضرتعالی، چه جریان هایی تا کنون در سینمای سیاسی ایران وجود داشته است؟


سينماي سياسي بعنوان یک ژانر محتوايي مستقل در سينماي ايران، می توان گفت که به طور رسمي وجود ندارد؛ يعني ما قبل از پيروزي انقلاب تقريبا چنين فيلم هايي را نداشتيم، شايد يکی دو مورد را آن هم به طور حاشيه‌اي مثل فيلم «گاو» يا مثلا «سفر سنگ» را می توان نام برد.

اما بعد از پيروزي انقلاب، با توجه به آزادي‌هاي سياسي که بعد از پيروزي انقلاب ايجاد شده بود توقع اين بود که ما يک سينماي سياسي برجسته و شاخص داشته باشيم که اين اتفاق متاسفانه رخ نداده. علتش هم اين است که بخش اعظمي از سينماگرايان ما فاقد بينش و نگرش و درک عمیق و درستي از سياست هستند. به همين دليل، علي رغم اين که خيلي از آنها تمايلات سياسي دارند و طرفدار جناح‌هاي سياسي هستند، اما نگاهشان به سياست نگاه عميق و هوشمندانه نبوده. بيشتر رويکردهاي احساسي یا جانبدارانه بودند يا برخي هم کاسبکارانه. یعنی در یک مقطعی، یک فضایی بر جامعه حاکم شده و برخی هم خواستند از این فضا به نفع خودشان یک فعالیت کاسبکارانه داشته باشند و تلاش کردند فیلم های سیاسی نمایی بسازند.

مثل اين که در دوران اصلاحات و در آن چند سال اول، بعضي‌‌ها به اين عنوان که به هر حال مي‌شود از اين دوران تنور ناني براي خودشان فراهم کنند و فيلم هايي را ساختند که همگام با شعارهاي جريان دوم خرداد بود. اما فیلم سياسي به معنا که يک تفکر سياسي را معرفي کنند يا در واقع يک درک عميق از سياست را ارائه دهند، ساخته نشد.

شايد تعداد فيلم‌هاي سياسي ما بعد از پيروزي انقلاب، کمتر از هفت يا هشت مورد باشند. فيلم هايي که واقعا سياسي هستند، يعني به دنبال شناساندن واقعيت‌ها و حقايق عالم سياست به مخاطب باشند، فيلم هايي که باورها و اعتقادات ما را در عرصه‌ي سياست به دنيا معرفي کنند، باورهايي مثل استقلال خواهي، استعمار ستيزي، حمايت از مظلومين و مقابله با ظالمين، فیلم هایی که اين باورها را به خوبي بشناسانند و معرفي کند، ما متأسفانه در عرصه سینما آثار سیاسی خيلي محدود داشتيم. شايد در اين زمينه بشود فيلم «بازمانده» را مثال زد که درخور آن باورهاي سياسي ماست و در مسأله فلسطين، ورود نسبتاً مناسبي داشته است.



یا در زمینه نقد سياست، ما آثار خيلي محدودی را داشتيم که آن‌ها هم کم و بيش با احساسات آميخته شدند. به عنوان نمونه فيلم «فرماندار» نوشته‌ي محسن مخملباف که کارگردانش هم سيد مرتضي مسائلي بود. اين فیلم، يک نگاه شعاري به مسائل سياسي جامعه داشت و به نوعي دگرگوني ارزش‌‌ها را در حوزه‌ي سياست و اجتماع، در زمان خودش اوايل دهه هفتاد بررسي مي‌کرد. يا شايد بشود در اين زمينه فيلم «بايکوت» را مثال زد که تم نسبتاً سياسي داشت و به نوعي در نقد تفکرات مارکسيسم بود که آن هم نوشته و کارگرداني شده توسط محسن مخملباف بود. يا فيلم «دست نوشته‌ها»ي مهرداد مينويي که به نوعي در نقد تفکرات روشنفکري، به ويژه در گروهک‌‌ها به شمار مي‌رفت. فيلم «توهم» که به نوعي نقد مضحکه آميز گروهک‌‌ها، به ويژه گروهک‌هاي مجاهدين خلق بود. همه اين‌‌ها فيلم هايي بودند که تم سياسي داشتند در اوايل دهه شصت يا اوايل دهه‌ي هفتاد.

منتها در سال‌هاي اخير، يعني بعد از دوم خرداد، فيلمي که به طور جدي بشود آن‌ را فيلم سياسي نام نهاد متاسفانه وجود نداشت. فيلم‌هاي سياسي نماي کاسب کارانه بودند؛ مثل فيلم «پارتي» سامان مقدم، مثل «نان و عشق و موتور هزار». هر کدام از اين فيلم‌‌ها عمدتاً يا آثار سخیفی بودند، يا کاسبکارانه و سياسي نما بودند و سعي کردند شعارهاي سياسي را بدهند، نه اين که واقعاً ناقد سياست يا معرفي کننده موازين نظام و انقلاب در سياست و يا مروج ارزش‌هاي سياسي انقلاب باشند.

در دوره‌ي اخير هم معاونت سينمايي اعلام کرد که مي‌خواهد فيلم‌هاي سياسي داشته باشد، اما از بين اين خيل گسترده در جشنواره فجر، شايد يک مورد را ما بتوانيم یک فيلم سياسي آبرومند حساب بياوريم، آن هم «قلاده‌هاي طلا»ست. غير از قلاده‌هاي طلا، متاسفانه فيلم‌هاي جنسي يا پورنوگرافیک را به اسم سياسي داشتيم، فيلم‌هایي در تمسخر ارزش‌ها و مبانی اعتقادی نظام به نام فيلم سياسي داشتيم، فيلم هايي که پوچ بودند و در واقع هیچ ابتدا و انتهايي نداشتند و بيشتر از اين که بخواهند سياسي باشند، پوچ انگار بودند.

مثلاً فيلم گيرنده که در ظاهر يک فيلم سياسي است، اتفاقا يک فيلم پوچ است؛ يعني هيچ حرفي براي گفتن و هيچ ديدگاهي براي عرضه شدن ندارد. يا بعضي از فيلم هايي که به نوعي سياسي نما بودند در جشنواره اخير که سازمان سینمایی روی آنها خيلي مانور داده بود، اتفاقاً اصلاً سياسي نبودند؛ «زندگي خصوصي»، یک فیلم اروتیک است، هيچ ربطي به سياست ندارد. گشت ارشاد هجویه ای براي مقدسات نظام است و هيچ نسبتي با سياست ندارد. بسياری از فيلم‌‌ها متاسفانه بر اثر غفلت يا عناد مسئولين سينمايي ساخته شده که در اين فيلم‌‌ها ارزش‌‌ها و مقدسات نظام يا هجو شدند يا مورد توهين قرار گرفتند. اين فيلم‌‌ها را ما سياسي نمي‌دانيم.

مثل چه فيلم هایی؟

فراوان است، يعني در طول سال‌هاي مخصوصاً از دوم خرداد تا به امروز، کم نداشتيم آثاري که ظاهراً به طور جدي پافشاري داشتند بر اين نکته که بايستي ارزش‌هاي ديني اسلامي و انقلابي را يا هجو يا توهين کنند. تعدادشان واقعا فراوان است، يعني يک مورد دو مورد چند مورد نيست، موارد بسيار متعددی را از دوم خرداد تا به امروز می توانیم ذکر کنيم که ظاهراً سازندگان عناد داشتند با ارزش‌هاي ديني و با ارزش‌هاي سياسي مطلوبي که در جامعه ما وجود دارد و به نوعي مي‌خواستند اين‌‌ها را زير سوال ببرند و تخطئه کنند و اين جز اين نيست که وزارت ارشاد و معاونت سينمايي به عنوان متولي عرصه‌ي سينما، چه در دوران دوم خرداد و چه پس از آن در دولت‌هاي نهم و دهم، رويکرد کاملاً مغاير با ارزش‌هاي نظام را در پيش گرفتند.

چه در زمان مهاجراني، چه در زمان مسجد جامعی و چه زمان آقاي صفار و به ويژه در دوران آقاي حسيني، روند یک روند ثابتي بوده؛ یعنی همان روندي که آقاي مهاجراني پايه گذاري کرد در اين سينما، عموماً به سمتي دارد حرکت مي‌کند که نقطه‌ي مقابل جهتي است که نظام و انقلاب به سمت آن حرکت مي‌کنند. از اين تيپ فيلم‌هاي فحاش، فيلم‌هايی که تمايل دارند خط قرمز‌هاي اعتقادي را هدف قرار دهند، متاسفانه کم نداشتيم. اینها فیلم سیاسی نیستند، فیلم های هتاک و فحاش اند.

آقاي دکتر، اوپوزيسيون هم حالا طبق آن حداقل خطوط قرمزي که ما داريم، بالاخره حق اظهار بيانشان را دارند …

اين را که مي‌گويد؟ آيا اوپوزيسيون، يعني کساني که براندازند حق دارند؟

برانداز نه، کساني که بالاخره شايد حتي به قانون اساسي ما هم انتقاد داشته باشند.

ببينيد اگر کسي منتقد نظام جمهوري اسلامي باشد، با رعايت چارچوب موازين اخلاقي و قانوني ما بخواهد نقد بکند نظام جمهوري اسلامي را، هيچ اشکالي ندارد. اما من دارم مي‌گويم اين در سينما با استفاده از امکانات دولت جمهوري اسلامي و با استفاده از امکانات بيت المال و حمايت هايي که وزارت ارشاد دولت‌هاي خاتمي و دولت‌ احمدي نژاد انجام دادند، توهين کردند به مقدسات. يا اين که خط قرمز‌‌ها را به استهزا گرفتند، اهانت کردند. والا اگر يک کارگرداني، يک هنرمندي بيايد نظام جمهوري اسلامي را منصفانه نقد بکند، هیچ اشکالی ندارد.

تا کنون چنین اثری داشته ایم؟

 اوپوزيسيون يعني مخالف. مخالف را شما مي‌گوييد يا منتقد؟

منتقد جدي نظام.

اگر کسي منتقد باشد، هيچ اشکالي ندارد که بیايد نقاط ضعف نظام را بگويد. اما کسي نيامده نقاط ضعف نظام را بيان بکند؛

مثلا فرض کنید کسي اصلاً «جمهوري اسلامي» را قبول ندارد؛ اصلاً معتقد است که دين نبايد با حکومت ترکیب شود، به  سکولاريسم معتقد است.

ببينيد حتي اگر کسي با اسلام مخالفت دارد، حق ندارد که به باورهاي مذهبي مردم اهانت و جسارت کند.

سوال اینجاست که آيا در آن تفکرات، بالاخره کساني که سکولار هستند و موافق نظام نيستند، به اين سبک آيا اثري قوي که فحش نباشد و واقعا يک اثر تامل برانگيزي باشد، در سينماي سياسي وجود نداشته؟

نه، به خاطر که مخالفين نظام جمهوري اسلامي، افرادي نبودند که منطق داشته باشند و بخواهند در فیلم خودشان منطقشان را بيان کنند. عموما کساني که مخالفت نظام جمهوري اسلامي هستند افرادي بودند که صرفاً احساسي وارد قضيه شدند و چنته شان هم از منطق خالي بوده و لذا متوسل به فحاشي و استهزاء و تمسخر شدند.

حالا ما اگر بخواهیم کمي تطبيقي تر، مثلاً فرض کنيد آثاري مثل «جايي ديگر» يا مثلا «آواز قو» يا همين اخيراً که «پل چوبي» به عنوان مصادیقی از کارهای انتفادی، در اين سه مورد، شما آیا اينها را استهزاء نظام ارزيابي مي‌فرماييد؟

ببينيد شما بياييد از اين طرف، يعني يک فيلم سينمايي را مثال بزنيد که در قالب هنريِ سينمايي بيايد دلايل مخالفت خودش نسبت به جمهوري اسلامي را بيان کند…

خب ديگر مثلا فرض کنيد در پل چوبي، آمده گفته اينجا آزادي نيست و بگير و ببند است.

ببينيد اين که آزادي نيست و بگير و ببند است، اين یک ادعا است، اين استدلال نيست. من مي‌توانم يک فيلم سينمايي بسازم که در آن ادعا کنم که مثلا فرض کنيد سينماگران ايران همگي معتادند! خب که اين ادعاست.

مثالی از انتقاد صحیح می فرمایید؟

بله، شما سينماي کلاسيک سیاسی جهان را نگاه کنيد؛ مثلا فيلم «حکومت نظامي»، اين فیلم مي‌آيد دقيقا فضاي حکومت‌هاي ديکتاتوري آمريکاي لاتين را در دهه 60 و 70 ميلادي را توصيف مي‌کند حکومت هايي که با حمايت آمريکا و کمپاني‌هاي چند مليتي دارد روي کار مي‌آيد و با استفاده از حربه‌هاي نظامي و کودتا و حقوق مردم و استقلال و آزادي شان را پايمال کردند. يک فيلم سياسيِ در واقع توصيف گر است.
يا مثلا فيلم Z که می آید حکومت سرهنگ‌‌ها در يونان را دقيقا استدلال را نقد مي‌کند و به چالش مي‌کشد.



خب ببينيد مثلا فرض کنيد يک چيزي مثل پل چوبي، اين هم مدعي است که من دارم استبدادي که حالا به قول خودش در ايران هست که فرض کنيد که کارگران را مجبور به راي دادن مي‌کنند يا مخالفين را زنداني مي‌کنند، بالاخره آن مواردي که ذکر کرده، آن هم معتقد هست که من هم دارم فضای موجود را توصيف مي‌کنم.

اگر اين توصيف منصفانه باشد، ما مي‌توانيم بپذيريم و اجازه بدهيم که آثار منصفانه ساخته شوند. اما آن وقتي که از دايره انصاف خارج مي‌شوند، ما مي‌بينيم که آن‌چه در سينماي ما در واقع سينمايي که ادعاي انتقادي بودن يا سياسي بودن دارد، با واقعيت‌هاي جامعه سازگار نيست و اتفاقا نسبت بيشتري دارد با رسانه‌هاي بيگانه. نسبت بيشتري دارد با ادعاهايي که در واقع  B.B.C، VOA، صداي اسرائيل و امثالهم بيان مي‌کنند و اين هم نوايي نمي‌تواند اتفاقي باشد.

پس در نهايت ما نمي‌توانيم بگوييم که فيلم‌هاي سياسي که بوده، همگي فحاش بودند.

این اتهام زني، اين تخريب و این هتاکی یک لایه هستند. يعني اگر يک فيلمي بيايد نقاط کور و نقاط ضعف نظام را به صورت منطقي و مستدل بيان کند، اصلاً نظام باید از اين چنين فيلمي استقبال کند. اما متاسفانه ما چنين اثري نداشتيم؛ يعني چنين قدرت و قوتي در سينماگرانمان نبوده که بيايند وارد چنين عرصه‌اي بشوند. والا اتفاقا فراوان بودند آثار انتقادی معقول. من مثال مي‌زنم به عنوان نمونه ببينيد شما مثلا در برخي از آثار آقاي حاتمي کيا، يک رگه هايي از نقد سياسي را مشاهده مي‌کنيد؛ مثلا «کرخه تا راين» یا در «آژانس شيشه‌اي» يا حتي در «به رنگ ارغوان». اما پايگاه و جايگاهي که حاتمي کيا از آن پايگاه و جايگاه وارد نقد سياسي مي‌شود، پايگاهي است که سعي مي‌کند مرز انصاف را نگه دارد. به همين خاطر کسي نمي‌تواند بگويد چرا آژانس شيشه‌اي ساخته شد؟ با اين که نگاه نقادانه خيلي تيزي هم دارد. فيلم آژانس شيشه‌اي يا مثلا فيلم «وصل نيکان»، کار ديگر حاتمي کيا يا کرخه تا راين، در واقع به طور جدي نقد دوران سازندگي است. يا آژانس شيشه‌اي يا حتي به نوعي به رنگ ارغوان.

حالا در مورد مثلاً به رنگ ارغوان، من  که به عنوان مخاطب نگاه مي‌کنم، فیلم به طور بي انصافانه ای وزارت اطلاعات ما را زير سوال مي‌برد.

در واقع در به رنگ ارغوان، سیاست دستمايه کار است. محتواي کار سياسي نيست، محتواي کار بيشتر بايد بگوييم عاشقانه است تا سياسي. ولي در ظاهر حالا يک کار سياسي است. صحبت سر اين است که جنس نقدي که حاتمي کيا دارد، به هيچ عنوان شبيه جنس تخريب ها، توهين‌‌ها و اهانت‌‌ها و عبور از خطوط قرمزهايي که برخي از کارگردانان عموماً متعلق به موج روشنفکری نيست. به همين خاطر مي‌گوييم که حاتمي کيا در آن آثارش حتي الامکان سعي مي‌کند اشکالات را بيان کند، نقاط ضعف را بيان کند، کاستي‌‌ها را بيان کند، اما نه به قصد تخريب. حالا مشخصاً در آژانس شيشه‌اي که اين طوري است. در کرخه تا راين که اين طوري است. حالا به رنگ ارغوان ظاهري سياسي دارد اما باطن بيشتر ماهيت عاشقانه دارد.

ادامه دارد ...
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۲
در انتظار بررسی: ۲
* نظر:
ارسال نظرات
علیرضا ولیان
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۰۰ - ۲۲ فروردين ۱۳۹۱
۰
۰
سلام،
من با بخش قابل توجهی از گفته های اقای دکتر کوشکی موافقم اما یکی دو نکته هم دارم:
1- به نظر می رسد ما به دنبال ایجاد چارجوب نقد حتی برای مخالفان خود هستیم. به نظرم نمی شود بکوییم فقط کسانی حق دارند ما را نقد کنند که چنین و چنان باشند. درست است که باید موازین را رعایت کرد اما این می تواند دستمایه ای باشد ( کما اینکه هست) برای فرار از نقد.
2- باید توجه کرد که همانگونه که تمام آثاری که مثلا برای حمایت از نظام ساخته شده اند از کیفیت بالایی برخوردار نیستند، آثار منتقدانه هم در اثر ساخت و تمرین به کیفیت خواهد رسید. اینکه انتظار داشته باشیم اولین آثار منتقدانه (سیاسی و غیر ان) از کیفیت بالایی برخوردار باشند به نظر معقول نمی نماید. بر این اساس راه پیشرفت ساخت آثار متعدد (و نه موهن) است و این مهم با تعیین قواعد نقد از سوی ارگان یا شخص نقد شونده تاقضی اشکار دارد.
متاسفانه مانند موارد دیگر ما ( در آنچه حبهه فرهنگی انقلاب می توانیمش خواند) بیشتر از آنکه به فکر تقویت دوستان باشیم در اندیشه مقابله با دشمنانیم. واضح است که باید دشمن را شناخت اما به تعبیر وحید جلیلی عزیزمان، نباید دوستان را هم فراموش و دازده کرد. نمونه روشن ابراهیم حاتمی کیا...
والحمدلله
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۳:۵۹ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۱
۱
۰
آقا قسمت دومشو نمیذارید؟
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها