به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه 598-احسان اشرفی؛ انتشار بخشهایی از لایو یک اینفلوئنسر اینستاگرامی ساکن ترکیه با نوجوان ۱۴ ساله ایرانی و بیان مطالب ناشایست جنسی واکنشهای فراوانی را در فضای مجازی به دنبال داشته تا عملا این ویدئو فاصله نجومی دغدغههای تصمیمگیران و تصمیمسازان با وضعیت فکری نوجوانان و نونهالان دهههای ۸۰ و ۹۰ را به رخ همگان کشد.
آسیبشناسی در خصوص عوامل وضعیت فرهنگی کشور، قطعا روزها و ماهها گفتگو، مصاحبه و میزگردهای چند جانبه را میطلبد که از حوصله این متن خارج است اما به صورت اجمالی میتوان نکاتی را به عنوان برخی از اضلاع این کلاف پیچیده عنوان کرد.
اول) اگرچه نمیتوان حجم بزرگی از حضور نوجوانان در مراسماتی همچون ایام محرم، شبهای قدر، اردوها و فعالیتهای جهادی را نادیده گرفت اما بیتردید فضای فرهنگی جامعه علی الخصوص در بین نوجوانان دهه هشتادی زیبنده نظام جمهوری اسلامی نیست و انتشار ویدئوهایی همچون ویدئوی اخیر، تنها نشان دهنده نوک کوه یخ ابتذال در کشور است.
حجم عظیم حضور نوجوانان در پیجهای اینفلوئنسرهای اینستاگرامی که به هیچ قانون و قاعدهای پایبند نیستند خود یکی از نشانههای وضعیت بغرنج فرهنگی در کشور است.
وضعیت نامناسب حجاب، گسترش روابط نامشروع دختر-پسری، کاهش سن استعمال مواد مخدر صنعتی و مشروبات الکلی، افزایش روزافزون نرخ طلاق طی سالیان گذشته و ... از جمله مسائلی است که خود نشانههای شکست در جنگ فرهنگی را به اذهان متبادر میکند.
دوم) سالهاست که کارشناسان نسبت به مضرات اینستاگرام در ارائه سبک نوین زندگی به نوجوانان و جوانان و ضربه مهلک بر اذهان قاطبه مردم هشدار می دهند.
اگرچه در بین کارشناسان فیلتر کردن یا عدم فیلتر اینستاگرام همواره اختلاف نظر وجود داشته اما اکثر قریب به اتفاق آنان، مضرات اینستاگرام را به مراتب بیش از سایر شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای فیلتر شده همچون تلگرام و توئیتر میدانند اما در کمال تاسف نگاه نهادهای تصمیمگیر در این مورد نیز برخلاف نظر دلسوزان نظام و انقلاب بوده است.
نکته تاسفبار دیگر این است که نه تنها سالیان سال است برای ساماندهی به فضای آلوده اینستاگرام فکری نشده بلکه حتی در سایر شبکههای اجتماعی داخلی مانند روبیکا نیز همان فضای مسموم و تولید محتوای ناسالم دنبال میشود؛ تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل...!
سوم) قطعا تقلیل دادن این وضعیت نابسامان فرهنگی در جامعه به فیلترینگ یک نرم افزار نه تنها از سر کوتهبینی و بسیار سادهلوحانه است که حتی جفا در حق جوانان و نوجوانانی است که زیست فکری، روحی و جسمی آنان صرف بازیهای سیاسی میشود.
فارغ از میزان تاثیرگذاری فیلترینگ بر بهبود وضعیت فرهنگی جامعه، نقش سایر نهادهای فرهنگی در جمهوری اسلامی همچون حوزههای علمیه، آموزش و پرورش، صداوسیما، مجلس شورای اسلامی، شورای عالی فضای مجازی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و دهها نهاد موازی دیگر در این نابسامانی نه تنها از کمیته فیلترینگ کمتر نبوده بلکه قطع به یقین بیشتر هم میباشد.
درحالی که بایست این نهادها و شوراها با اختیارات و امکانات بسیار زیاد به عنوان عامل اصلی این وضعیت مورد بازخواست و سوال قرار گیرند، همواره شیپور از سر گشاد آن نواخته می شود و فیلترینگ به عنوان تک گزینه اصلی و نهایی به عنوان راه حل در نظر گرفته میشود.
چهارم) وضعیت اقتصادی کشور به لطف تدابیر دولت تدبیر و امید در بدترین شرایط پس از انقلاب قرار گرفته است با تاسف فراوان بایست گفت که در چنین شرایطی اصلا کسی به فکر وضعیت فرهنگی و روانی آیندهسازان این کشور نیست!
در این شرایط بغرنج اقتصادی که میانگین سن ازدواج به حدود ۳۰ سال رسیده است، متاسفانه هیچ توجهی به زیست جنسی نوجوانان نمیشود؛ آن هم در حالی که با توجه به اوضاع افسارگسیخته فضای مجازی سن بلوغ جنسی کاهش یافته است.
پنجم) در این روزها، خانوادهها آنچنان سرگرم مشکلات روزمره خود شدهاند که عملا تربیت صحیح و اسلامی فرزندان فراموش شده است.
در نتیجهی این وضعیت، حجب و حیای طبیعی و غریزی جوانان و نوجوانان در خانواده از بین رفته و جای خود را به دریدگی و بیپروایی در سخن و رفتار داده است که خود از عوامل تربیت نادرست و غیراصولی در خانوادههاست.
ششم) اساساً در روزگاری که فرزندان بسیاری از مسئولان کشور، حتی سخنان والدین خود را گوش نداده و سبک زندگی کاملا متفاوتی را در پیش گرفتهاند، چگونه میتوان امیدوار بود که سیاستی صحیح و در راستای بهبود وضعیت فرهنگی جامعه از سوی همین مسئولان اتخاذ شده و مورد پذیرش مردم قرار گیرد؟!
در آخرین نمونه از این جداییهای خانوادگی، روحالله زم به چشم میخورد که روزگاری پدرش با لباس روحانیت، ریاست حوزه هنری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی را بر عهده داشته اما خود نه تنها به ضدیت با جمهوری اسلامی بلکه به ضدیت با دین اسلام هم رسیده و در نهایت به طناب دار آویخته شد!
موارد فوق تنها بخشی از سوالات و مسائل مطرح شده پیرامون وضعیت اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران است.
با این وجود به نظر میرسد که وضعیت اجتماعی-فرهنگی جمهوری اسلامی به کلافی پیچیده تبدیل شده که سال به سال بر پیچیدگی آن افزوده میشود اما هیچ سرنخ راهگشایی برای حل این موضوع به دست نمیآید تا با این دست فرمان، آینده فرهنگی نگران کنندهای را در دهههای آینده برای کشور متصور باشیم.
با تاسف فراوان بایست گفت که علیرغم وجود نهادهای فراوان فرهنگی در کشور و تاکیدات متعدد مقام معظم رهبری، حوزه فرهنگ این روزها متولی و صاحبی را بالای سرخود نمیبیند و عزمی برای از بین بردن این کوه یخ ابتذال مشاهده نمیشود تا از خود بپرسیم: اصلا ما مسئولی داریم؟!