1- روایت اول مربوط. به روایتی مدیریت این خودروساز معمولاً یک فرد انگلیسی بود که رابط بین کشور مبدأ و مقصد را در انتقال سرمایه از داخل به خارج را بر عهده ه داشته است. قبل از هر چیز تذکر این نکته ضروری است که غرض از بیان این مطلب نه خود روایت که نوع سبک زندگی است که از آن دوران تاکنون با شدن و ضعف در جریان بوده است. میگویند روزی وی به همراه برخی معاونان خود برای بازدید به محوطه کارخانه رفته بود. در حین بازدید میدانی کارگری که دل پری به هر دلیل از این مدیر داشت به او نزدیک شده و نسبت به او شدیداً فحاشی میکند و مدیر مربوط به آرامی به این فحاشی گوش کرده و عکسالعملی از خود نشان نمیدهد بعدازاینکه اطرافیان این کارگر را از مدیر شرکت دور میسازند به او پیشنهاد میکنند که اجازه دهید او را از کار اخراج کنیم؟ اما این مدیر زیرک مدیران خود را از این کار منع میکند و سپس دستور میدهد تا نهتنها او را اخراج نکنند که به مرور زمان و در مدت کوتاهی زمینه ترقی وی را فراهم سازند.
بعد از مدتی مدیر مربوط پیگیر وضعیت آن کارگر میشود که میگویند او از یک کارگر ساده مراتب ترقی را یکی پس از دیگری طی کرده و امروز در جایگاه مدیریت یکی از قسمتها مشغول بکار است. مدیر شرکت میپرسد حقوق مدیریتی را گرفته و زندگی او بهتر شده است یا نه؟ که در پاسخ میشوند که وضع وی خیلی خوب شده و براحتی گذران زندگی میکند! در اینجا بود که مدیر انگلیسی شرکت دستور اخراج آن کارگر گذشته و مدیر فعلی را صادر میکند. وقتی علت این تأخیر در تنبیه کارگر را میپرسند وی در جواب میگوید آن کارگر اگر در آن زمان اخراج میشد چون به نان خشکی و زندگی مختصر عادت کرده بود به زندگی خود ادامه میداد اما الآن چون به نان مدیریتی خوی گرفته است با اخراج شدنش از کار دوام نمیآورد و خواهد مرد و به ذلت خواهد افتاد.
2- دومین روایت از دوران معاصر است. جریان حقوق نجومی سید صفدر حسینی در صندوق توسعه ملی موضوعی بود که برای اولین بار بعد از انقلاب در کشور مطرح شد و بازتابهای وسیعی در کشور داشت. سونامی مالی که در کشور پس از آن راه افتاد و دامن بسیاری را گرفت و انقدر فشار افکار عمومی را ارکان کشور وارد ساخت که ابتدا دختر صفدر حسینی که نماینده لیست امید مجلس دهم نیز بود با تأیید این عملکرد آنرا حق پدرش دانست که از سفره انقلاب برداشت کرده است که البته بعداً علی لاریجانی در مجلس وقت این سخنان را تکذیب کرد.
طنز تلخ ماجرا این بود که در این رابطه شبکه خبری صبح زاگرس در خبری آورده است که: بنابر اعلام رئیس سازمان بازرسی کل کشور، در جلسهای که ماههای گذشته با حضور رئیس جمهور برگزار شد، مسئولان صندوق توسعه ملی، تقاضای افزایش 67 درصدی حقوق خود را برای سال جاری داشتند که با مخالفت سازمان بازرسی کل کشور، تصویب نشد. این حقیقت نشان میدهد که صفدر حسینی به حقوق 57 میلیونی هم قانع نبوده است. (صبح زاگرس/ کد خبری:65387/ مورخ:16/5/95)
با در نظر گرفتن موارد یادشده و دهها مورد دیگر که میتوان براحتی به آن دسترسی پیدا کرد میتوان اینگونه نتیجه گرفت که:
متأسفانه
سبک زندگی اشرافی چنان در روح و جان برخی سلبریتی در بخشهای مختلف رسوخ کرده که اصولاً
بدون برخی رانتها و مزایای مالی و اجتماعی ادامه زندگی را برایشان ناممکن و
غیرقابلتصور میسازد آنگونه که عطای بودن و زندگی کردن در وطن خود را به لقای زندگی
در اروپا و آمریکا میبخشند و اقدام به مهاجرت به دیگر کشورها میکنند. آن مدیر قبل
از انقلاب و این مدیران بعد از انقلاب با حقوق و مزایای مدیریتی زندگی کرده و آنرا
حق خود میپندارند و زندگی بدون آن را امکان ناپذیر.
خط اشرافیت که در گذشته بسیار پنهان و در سایه حرکت میکرد امروز با ریخته شدن قبح مالاندوزی و رانتخواری برای تأمین معاش شدیداً از خود مقاومت نشان میدهد. واژههایی مانند میلیون و میلیارد چنان در کلام برخی سلبریتی های سیاسی، اقتصادی، ورزشی و... عادی شده است که گویی این روش زندگی حق طبیعی ایشان بوده و کسی نباید پایش را روی این خطوط قرمز بگذارد.
نتیجه
این نوع تفکر قطعاً میتواند تبعاتی مانند دوقطبی شدن شدید جامعه، تشویق مردم به دور
شدن از معنویات و تلاش برای کسب رانتهای اقتصادی از هر راهی، نابودی اخلاق و منشهای
انسانی و... را در پی داشته باشد.