مسؤولیتزدایی با عاملیتبخشی مطلق به آمریکا
اگر مقامات دولتی تا چند سال پیش به دنبال آن بودند که از اساس وجود
مفهومی به نام «دشمن» را در ادبیات سیاسی کشور کمرنگ کنند و حتی گهگاه
مقامات آمریکا را با عباراتی مثبت همانند «مودب و باهوش» توصیف کنند اما
این روزها مساله دشمنی آمریکا تبدیل به مرکز ثقل ظرف واژگانی آنان شده است.
حالا دیگر هر مقام دولتی در مواجهه با پرسشهایی که پیرامون عملکرد دولت
مطرح میشود سعی دارد به دادن این پاسخ قناعت کند که همه مشکلات ناشی از
دشمنی آمریکاست.
روحانی در حالی حتی آدرس عامل مشکلات فعلی در «واشنگتن دیسی» را اعلام
میکند که علاقهای به پاسخگویی در زمینه چرایی و چگونگی گذار از «تحریم
اقتصادی» به «جنگ اقتصادی» ندارد. اگر چنین عامل تعیینکنندهای با عنوان
دشمن خارجی وجود دارد، آیا میتوان مبدا دشمنیهایش را به آغاز زمامداری
دولت روحانی نسبت داد که امروز بتوان وجود آن را به عنوان عاملی در تحمیل
شرایط سخت به کشورمان یادآور شد؟ آیا جز آن بوده است که دولت مستقر
مهمترین کارویژه سیاسی خود را آغاز مذاکرات مستقیم با آمریکا با وعده از
میان برداشتن عاملیت این کشور و تحریمهایش علیه اقتصاد کشور تعریف کرده
بود؟ محقق نشدن این وعده آیا نشانی از غلط بودن چشمانداز سیاسی روحانی و
حامیان سیاسی وی نیست؟
پاسخ به این پرسشها برای مقامات دولتی چندان امر مطلوبی به شمار نمیرود و
آنان نیز سعی میکنند با گذر از این پرسش و برجسته کردن متغیر خارجی از
توانایی بالقوهای که در 7 سال گذشته میتوانستند صرف اصلاح امور و
ایمنسازی اقتصاد کشور کنند سخنی به زبان نیاورند.
عایدی برجام و آرزوی تحریم اقتصادی
هر قدر ادبیات سیاسی روحانی در توصیف آمریکا از گزینهای مطلوب برای آغاز
مذاکرات تا عامل اصلی مشکلات کشور، لحن متفاوتی پیدا کرده است اما کماکان
مهمترین ایده مدیریتی دولت روحانی بر مبنای عاملیت آمریکا تعریف میشود.
اگر روحانی پیشابرجام با وعده برجام از حل مشکل آب آشامیدنی مردم در صورت
توافق با آمریکا سخن به زبان میآورد، حالا در روزگار پسابرجام باز هم تنها
عامل تعیینکننده برای وضعیت کشور را در «واشنگتن دیسی» میجوید و از
مردم میخواهد اعتراضاتشان را به آدرس اصلی ارسال کنند.
محوریت آمریکا و اراده دولت آن در مطلوب و نامطلوب شدن وضعیت جاری کشور
نشان از چرخیدن در بر پاشنه سابق دارد. در این میان اما هرقدر مقامات دولتی
مواضع ضدآمریکایی بیشتری از خود نشان میدهند و سعی میکنند با منتسب کردن
همه مشکلات به عاملیت آمریکا از پاسخگویی امتناع کنند اما حامیان سیاسی
دولت در خطی موازی با شاهد مثال آوردن از مواضع مقامات دولتی، مجددا زمزمه
«مذاکره با آمریکا» را در فضای عمومی جامعه مطرح میکنند تا باز هم کلیت
نظام به جمعبندی مطلوب آنان برسد. برای نمونه یکی از فعالان فتنه سال 88
که به عنوان یکی از مهمترین حامیان سیاسی دولت نیز شناخته میشود، اخیرا
با انتشار توئیتی از روحانی خواسته است رضایت رهبر انقلاب را برای آغاز
مجدد مذاکرات با آمریکا جلب کند! یا در نمونهای مشابه مدیر مسؤول یکی از
رسانههای اصلاحطلب و همسو با دولت با انتشار توئیتی نوشت: «گرانیها
هزینه مبارزه با آمریکاست»؛ این خط رسانهای که احتمالا در ماههای آتی بیش
از پیش نیز پیگیری شود، سعی میکند با استناد به مواضع دولتمردان و فرار
به جلو آنان از پاسخگویی در زمینه دستاوردهای مدیریتیشان و تاکید بر
تکعاملی بودن راه خروج از وضعیت فعلی، کلیدواژه «مذاکره با آمریکا» را بیش
از هر زمان دیگری تکرار کند.
در همین زمینه دعوتکنندگان به مذاکره با آمریکا بیش و پیش از هر چیز باید
پاسخگوی این سوال باشند که چرا دقیقا پس از مذاکرات منجر به توافق تیم
سیاست خارجی مطلوب آنها با دولت آمریکا، این کشور فرصت را برای تبدیل کردن
«تحریم اقتصادی» به «جنگ اقتصادی» مناسب دید؟ آیا اساسا تجربه مذاکرات
پیشین با آمریکا دستاوردی جز هموار کردن راه برای فشار بیشتر به کشورمان
داشته است که تکرار آن به عنوان بخشی از راه علاج مشکلات تجویز میشود؟
پاسخ به این سوالات از سوی جریان سیاسی غربگرا که تمام آرزوهای خود را
معطوف به برجامی جدید برای خروج از «جنگ اقتصادی» و بازگشت به «تحریم
اقتصادی» پیشابرجامی تعریف میکند، بخش قابل توجهی از ابهامات پیرامون
چرایی شکلگیری موقعیت کنونی کشور را برطرف میکند. با این اوصاف شاید در
وضعیت موجود مهمترین تقسیمبندی سیاسی کشور را بتوان بین ۲ گروهی دانست که
یکی راهکار عبور از مشکلات را در توانمندسازی داخلی اقتصاد و در پیش
گرفتن رویکرد واقعبینانه به معادلات جهانی میجوید و دیگری با اعتقاد کامل
به ناتوانیاش، نسخه عقبنشینی دومینووار در مقابل فشار خارجی را تجویز
میکند؛ دوگانهای که مواضع دولت در عاملیتبخشی مطلق به فشار آمریکا
خودبهخود آن را در بخش دوم میگنجاند.
***
چرا رئیسجمهور آمریکا همچنان به مذاکره با ایران خوشبین است و تأکید
میکند پس از انتخابات طی چند ماه به توافق با ایران دست پیدا میکند؟
چشم امید ترامپ به جریان حامی مذاکره در ایران
رئیسجمهور آمریکا بار دیگر به سیاق ادعاهای
پرتکرار قبلی خود در جمع هوادارانش از مذاکره و توافق قریبالوقوع با
ایران در صورت پیروزی در انتخابات ماه آینده آمریکا سخن گفت.
به گزارش «وطن امروز»، دونالد ترامپ در سخنرانی انتخاباتی خود در میامی و
فلوریدا گفت برای توافق با کشورهایی از جمله ایران باید تا بعد از انتخابات
ریاستجمهوری آمریکا صبر کرد؛ وی در عین حال تهدید کرد شرایط را برای
توافق سختتر میکند.
رئیسجمهور آمریکا گفت: من به شما موارد زیر را میگویم: به نظرم ایران و
ونزوئلا میخواهند مذاکره کنند. همه میخواهند مذاکره کنند. اما من
میخواهم صبر کنم تا انتخابات به پایان برسد. یک سال پیش گفتم شما یک گزینه
دارید؛ ما میتوانیم اکنون مذاکره کنیم یا بعد از انتخابات. با این حال،
پس از انتخابات توافق بسیار سختتر خواهد بود. ترامپ در ادامه گفت: همه این
کشورها [به مذاکره با آمریکا] خواهند آمد. ما یک توافق عالی را به نتیجه
خواهیم رساند. باید صبر کنیم تا انتخابات به پایان برسد. من به آنها
(کشورهای ذکر شده) گفتم میخواهم صبر کنم.
همچنین به نقل از اسپوتنیک، ترامپ در ویدئویی که پایگاه خبری جوییش
اینسایدر آن را منتشر کرد، در این باره گفت: اگر ما در انتخابات پیروز
شویم، در مدت 4 هفته به توافق با ایران دست مییابیم.
وعدههای متعدد رئیسجمهور آمریکا برای حصول توافق با ایران در آینده
نهچندان دور اتفاق تازهای بهشمار نمیرود، چه اینکه دونالد ترامپ در طول
دوره 4 ساله ریاستجمهویاش برای مذاکره با ایران و گرفتن عکس یادگاری با
مقامات ایرانی از هیچ کوششی دریغ نکرده است، حتی امید به یک توافق جایگزین،
از دلایلی بود که رئیسجمهور آمریکا را متقاعد کرد از برجام خارج شود.
ترامپ 18 اردیبهشتماه 97 یعنی روز خروج این کشور از توافق هستهای، گفت:
رهبران ایران مسلما خواهند گفت توافق جدیدی را قبول نخواهند کرد اما واقعیت
این است که آنها دنبال این خواهند بود تا توافق جدیدی را به سرانجام
برسانند و اگر آنها آماده این کار باشند، من نیز استقبال خواهم کرد.
بر این اساس، ترامپ با کلید زدن پروژه فشار حداکثری، کارزاری همهجانبه
علیه ایران به راه انداخت و انتهای این مسیر و نتیجه کارزارش را کشاندن
ایران به میز مذاکرهای با فرمت دلخواهش میدید. مو نارنجی کاخ سفید اما
وقتی با واکنش سرد ایران و راهبرد مقاومت فعال جمهوری اسلامی مواجه شد و
عرصه را بر خود تنگ دید، به میانجی رو آورد و مقامات چند کشور از جمله آبه
شینزو، نخستوزیر [سابق] ژاپن را روانه تهران کرد اما پاسخی محکمتر از
قبل شنید.
انگاره ذهنی دونالد ترامپ مبنی بر قطعی و قریبالوقوع بودن توافق مطلوب با
ایران اما دارای چند جنبه است: مساله اول به انتخابات آمریکا برمیگردد،
از این رو میشود گفت یک جنبه از ادعاهای پرشمار رئیسجمهور آمریکا در این
باره برای مصارف انتخاباتی است؛ ایران در کنار چین و روسیه به عنوان یکی از
اصلیترین پایههای سیاست خارجی این کشور، هدف انتخاباتی مهم و
سرنوشتسازی محسوب میشود که تاثیر بسزایی در افکار عمومی شهروندان
آمریکایی دارد. به همین خاطر در شرایطی که رسانههای این کشور از یک سو و
محافل تصمیمساز و اندیشکدههای آمریکا از سوی دیگر با اعلام شکست کارزار
فشار حداکثری ترامپ علیه ایران زنگ خطر را برای رئیسجمهور آمریکا به صدا
درآوردهاند، ترامپ سعی در آسوده کردن خیالها از این بابت دارد.
جنبه دوم اطمینانخاطر ترامپ از نزدیک بودن توافق با ایران به رصد تحولات
داخل ایران و اظهارات مقامات دولتی برمیگردد. در حالی که دولت هیچ
راهکاری برای حل مشکلات کشور ندارد و نگاه کلی دولتمردان چشم دوختن به
بیرون از مرزهاست و در اوضاعی که دولتیها شرایط این روزهای کشور را گذار
از تحریم اقتصادی آمریکا به جنگ اقتصادی تفسیر کردهاند و آدرس بحرانهای
اقتصادی را کاخ سفید اعلام میکنند، همه این شرایط ترامپ را به این ارزیابی
رسانده که مقاومت ایران در حال شکستن است. این خوشبینی و امید در اظهارات
اخیر مقامات دولت ترامپ بخوبی روشن است. به بیان دیگر، اظهارات ترامپ مبنی
بر مذاکره و توافق زودهنگام با ایران پس از انتخابات ریاستجمهوری هر چند
جنبه تبلیغاتی دارد اما همین اظهارات تبلیغاتی نیز بنا بر رصد رفتار جریانی
از سیاستمداران و مقامات ایرانی اعلام میشود. سیستم محاسباتی آمریکا در
حال حاضر به این تصویر رسیده است که در نتیجه فشارهای تحریمی، ایران در
«بدترین شرایط اقتصادی» قرار گرفته و همین فشار اقتصادی مقامات ایرانی را
مجبور به پذیرش مذاکره و تن دادن به خواستههای آمریکا میکند.
همانگونه که گفته شد اظهارات برخی مقامات داخلی مبنی اینکه تمام مشکلات
ریشه در اقدامات آمریکا دارد، تکمیلکننده پازل ادراکی مقامات آمریکایی در
نتیجهبخش بودن پروژه فشار حداکثری و مصمم کردن آنان به ادامه فشارها علیه
ایران است.
نکته سوم آنکه برخلاف جریانی که در داخل به دنبال مذاکره است و اتفاقا در
ماجرای برجام نیز مذاکره و توافق را کلید حل همه مشکلات میدانست، مذاکره
با آمریکا در شرایط فعلی نیازمند تصمیم حاکمیتی است و منطق حاکمیتی، مذاکره
با آمریکا را در چنین شرایطی به هیچ وجه قبول نخواهد کرد. طبیعتا شرایط در
زمان فعلی با مذاکره در زمان برجام متفاوت است. آمریکا سال گذشته
بزرگترین فرمانده ایرانی را ترور و رئیسجمهور این کشور به صورت رسمی
اعلام کرد ترور با دستور مستقیم وی انجام شده است. آمریکا پس از توافق
برجام هیچ یک از تعهدات خود را اجرایی نکرد و حتی از این توافق بدون هیچ
توجیه قانونی خارج شد. در چنین شرایطی پذیرش مذاکره به معنای پذیرش شرایط
آمریکا برای توافق است؛ شرایطی که پیش از این مایک پمپئو در قالب 12 شرط آن
را رسانهای کرده بود. هرچند جریانی در داخل صرف مذاکره کردن فارغ از
نتیجه آن را برای خود موفقیت میپندارد اما در حال حاضر کلیت نظام جمهوری
اسلامی ظرفیت و پتانسیل آن را ندارد که سنگ دیگری از سوی جریان سازشکار در
چاه انداخته شود و نظام با تحمل آسیبها و ضررهای فراوان به دنبال بیرون
کشیدن این سنگ از ته چاه مذاکره باشد.
روزنامه عصر ایرانیان نیز نوشت:روحانی 92: شرم نمی کنید، نمیتوان تمام ناکارآمدیها را پای تحریم نوشت
نزدیک به یکسال است که با افزایش انتقادات از مدیریت کشور،
دولت حسن روحانی به یک استدلال رو آورده است: در شرایط جنگ اقتصادی هستیم و
وعدههای دوره صلح عملیاتی نیست! این در حالی است که وعده سامان دادن
مشکلات معیشتی مردم در سال 1392 داده شده است، یعنی سه سال بعد از شکل گیری
جنگ اقتصادی علیه ایران. اما سوال اصلی این است که چگونه حسن روحانی با
داشتن اختیارات فراقانونی در کشور، مماشات نهادهای نظارتی و قانونی چون
مجلس و پیاده کردن ایدههای سیاسی و اقتصادی خود که حتی هزینه آن عبور از
خطوط قرمز نظام بود باز هم معیشت مردم را تا لبه پرتگاه برده است؟ روحانی
در آخرین صحبتهای خود گفته است:«یک عدهای به خاطر منافع غلط گروهی و
باندی به مردم آدرس غلط ندهند. آدرس غلط به مردم ندهید، ریشه مشکلات،
«واشنگتن دیسی» است. مردم باید در این سالها خیلی راحتتر زندگی
میکردند. حدود ۱۸۵ کشور در جهان از ما حمایت میکنند. ما لعن و نفرین و
کینه خود را به آدرس صحیح و درست بفرستیم. این مشکلات از کاخ نشین کاخ سفید
است. منشا تمام مشکلات مردم از صهیونیسم، ارتجاع و از تندهای آمریکا است.
تردید ندارم روزی آمریکا در مقابل ملت ایران زانو خواهد زد.» این درحالی
است که روحانی با این انتقادات از دولت قبل در سال ۹۲ از مردم ایران رای
گرفت: «با چه حقی هر روز دست تو جیب مردم میکنیم و پول مردم را نصفش
برداشت میکنیم؟ ارزش پول ملی را نصف کردهایم و هنوز هم شعار میدهیم؟
تورم بالای ۳۰ درصد، کاهش قدرت خرید پول ملی به کمتر از نصف، بیکاری بالای
۱۳ درصد و رشد اقتصادی صفر یا حتی منفی. چقدر شرم آور است که بانک مرکزی ما
سکوت کند و IMF (صندوق بینالمللی پول) برای ما اعلام کند که رشد امسال ما
منفی بود. قرار بود که رشد ۸ درصد و قرار بود نرخ تورم و بیکاری تک رقمی
شود. همه ضعفها و همه ناکارآمدیها را نمیتوان پای تحریم نوشت. من دولت
راستگویان و درستکاران را تشکیل خواهم داد.»
شدت گرفتن جنگ اقتصادی و افزایش اختیارات دولت
تیم اقتصادی سالخورده، کارنامه پیشین اعضای کابینه روحانی در زمان هاشمی
رفسنجانی و شکست ایده دولت در سیاست خارجی و نداشتن اراده خروج از برجام
علی رغم خارج شدن آمریکا از توافق همه خبر از روزهایی سخت برای دولتمردان
میداد. دولت تصمیم گرفت تا در سیاست خارجی ادامه برجام با اروپا را برای
حل مشکلات و خلاهای اقتصادی ناشی از تحریمهای آمریکا پیگیری کند. این ایده
با محوریت اینستکس به سرعت شکست خود را نمایان کرد و دولتمردان گفتند که
تحریمها آنها را به جایی رسانده که حتی فروش مقداری نفت در برابر واردات
غذا و دارو هم برای آنها امکانپذیر نیست. این در حالی است که در تحریمهای
پیشین سالهای 89 تا 94 نیز نه تنها ایران به دور زدن تحریم و فروش نفت
اقدام میکرد که شرایط به هیچ عنوان نیاز ایران به تبادل تحقیرآمیز نفت در
برابر غذا را نشان نمیداد. اما شرایط ترسیم شده جدید توسط دولت به این سو
رفت که براساس تحلیل تیم امنیتی و رسانه ای نزدیک به دولت با ادعای کم بودن
اختیارات دولت شانه از زیر بار وضعیت اداره جامعه خالی کند. اما
رهبرانقلاب با ایده تشکیل شورای هماهنگی اقتصادی، به دولت برای گرفتن
تصمیمات بزرگ، سریع و خارج از مسیر بوروکراسی زمانبر کمک شایانی کرد. گذشت
دو و نیم سال از تشکیل این شورا نشان میدهد دولت صرفا برای برداشتهای
مکرر از صندوق توسعه ملی، چاپ اوراق و کاهش کمکاریهای خود در کسری بودجه
از آن استفاده کرد. تاکنون این شورا علی رغم دست بالای دولت در قانون گذاری
و اجرا نتوانسته باری از مشکلات معیشتی مردم برداشته و در راستای حمایت از
تولید از آن استفاده کند. دولت با اختیارات بیسابقهای که در اختیار رئیس
جمهور قرار داشت اما بیشتر از اینکه تمرکز خود را برحل مشکلات داخلی
بگذارد هنوز همت خود را به اجرایی شدن وعده ناکام اینستکس توسط اروپا و
تصویب معاهده استعماری FATF گذاشته بود.
دولت روحانی؛ ریل انحرافی که کشور را به پرتگاه میبرد
در دولت روحانی مسائل فرهنگی از اولویت خارج شده است، معیشت مردم به بهانه
اقتصاد بازار آزاد رها شده و ایده اصلی دولت در سیاست خارجی شکست
مفتضحانهای را تجربه کرده است. در چند ماه گذشته بار دیگر قیمتهای ارز و
سکه حتی تا دوبرابر افزایش یافته و تورم افسارگسیخته در حوزههای مختلف
همچون مسکن و خودرو و خوراک و پوشاک، حلقه را برای مردم تنگ کرده است.
دشمنان مردم ایران نیز به این قاعده دست یافتهاند که افزایش فشارها به
دولت غربگرا و مرعوب ایرانی به افزایش عقبنشینی و تغییر رفتار منتج خواهد
شد. به همین دلیل کارزار فشار حداکثری از سوی کاخ سفید علیه ایران راه
افتاد و هر بار نیز جواب ضعف و مماشات دریافت کرد. این راهبرد دولت روحانی
باعث شده که ساختار سیاسی ایالات متحده با وجود قدرت داشتن هر جناح سیاسی
در این کشور به امتیازگیری بیشتر مصمم باشد و هر دو به گسترش برجام در
ابعاد موشکی و منطقهای امیدوار باشند. این امیدواری دشمن اما جز با تغییر
رویه جدی از بین نخواهد نرفت و تا زمانی که مماشات جویان و سازشکاران بر
سر منافع ملی راهبردهای کلان دولت را در پاستور برنامهریزی و اجرایی
میکنند نمیتوان به ناکارآمد شدن و خلع سلاح ایالات متحده در برابر مردم
ایران امید داشت.
منابع: وطن امروز-عصرایرانیان