پرسش اصلی این است که این قانون بر چه اساسی وضع شده و آیا میتواند وضعیت اقتصادی باشگاه های ایرانی را سروسامان بخشد؟ اساسا آیا نهاد اداره کننده فوتبال با چنین تصمیمات قهری راه به جایی خواهد برد و از آن مهم تر، چه تضمینی بر اجرای آن هست؟ نکته دیگر این که آیا مشکل فوتبال ایران، مربیانی خارجی نظیر آندره آ استراماچونی، برانکو ایوانکوویچ و گابریل کالدرون است؟ (نام این مربیان به این خاطر برده شد که مهم ترین طلبکاران باشگاه ها محسوب میشوند)
به نظر میرسد در استدلال افرادی که رای به وضع این قانون دادهاند، مغالطه (حقه) های مختلفی دیده میشود، از جمله مغلطه افتادن در سراشیبی. به این معنا که آنها قصد دارند به اهالی فوتبال بقبولانند که ورود سرمربیان خارجی، آغاز یک سراشیبی خطرناک است که منتهایش به ورشکستگی فوتبال ایران و نابودی آن منجر خواهد شد.
اما واقعیت (آنچه هست) چیز دیگری را نشان میدهد؛ مهم ترین طلبکاران فوتبال ایران یعنی برانکو ایوانکوویچ، آندره آ استراماچونی و گابریل کالدرون، آن هایی هستند که همگی با صدرنشینی فوتبال ایران را ترک کردند و بازگشتشان برای هواداران هر تیمی، بهترین خبر سال محسوب میشود. حال شاید این تصمیم گیران کسب نتیجه و صدرنشینی در لیگ برتر را اتفاقی «اقتصادی» ندانند (که اتفاقا این هم از ایراد ساختار فوتبال ایران است)، بنابراین شاید بهتر باشد کارنامه تنها فردی که از این جمع به لیگ قهرمانان آسیا راه یافته را بررسی کنیم یعنی برانکو ایوانکوویچ؛ او در سال 2018 بیش از 2 میلیون دلار برای پرسپولیس درآمدزایی کرد، تقریبا 2.5 برابر پایه قرارداد خود که اگر میتوانست به سلامت در باشگاه پرسپولیس هزینه شود، مشکلات این تیم را کاملا برطرف میکرد و شاید حتی آن ها را یک سطح نیز بالاتر میبرد.
درباره آندره آ استراماچونی و گابریل کالدرون نیز نکته ای که امروز در فوتبال برتر در مورد قایدی بیان شد، خود گواه مسئله است. استراماچونی قایدی را به فوتبالیستی میلیون دلاری (یا حتی کمتر) تبدیل کرد و اضافه بر آن، کالدرون نیز از مهدی ترابی فوتبالیستی ساخت که حالا مشتریان پروپاقرص در فوتبال قطر و بین تیم های مدعی این لیگ دارد.
بنابراین به هیچ عنوان، حضور مربیان خارجی سرآغاز یک سراشیبی سقوط نیست. این را باید به افرادی که چنین قانونی را وضع کردهاند گفت که اگر این قانون در مورد ممنوعیت مدیرانی که تا حالا مشغول به کار بودهاند، وضع میشد شاید مربیان خارجی با اعتماد بیشتری پای به بازار ایران میگذاشتند و پس از دوره ای کار موفق یا ناموفق، با رضایت از ایران میرفتند؛ مسئله ای که درباره بیشتر مربیان و حتی بازیکنان انجام نشده است.
مغلطه دیگری که در استدلال مسئولان فدراسیون فوتبال دیده میشود، نمایش دوراهی اشتباه است: «1. ممنوعیت خارجی ها منجر به بهبود وضعیت مالی باشگاه ها خواهد شد و 2. حضور خارجی ها بحران را ادامه خواهد داد.» در حالی که اساسا چنین دوراهی ای وجود ندارد. اگر درآمدهای به حق باشگاه ها از فوتبال تامین شوند، آیا آن ها توانایی به خدمت گرفتن افرادی چون برانکو ایوانکوویچ، آندره آ استراماچونی و گابریل کالدرون را نخواهند داشت؟ بدیهی است که علاوه بر جذب چنین مربیانی، توانایی خرید ستارگان بزرگ همچون تیم های قطری، اماراتی و عربستانی قابل دسترس خواهد بود. بنابراین چرا مسئولان فوتبال به جای ایجاد محدودیت های این چنینی (که یک نکته انحرافی است)، در راستای وصول شدن درآمدها گام برنمیدارند؟
اما این پایان کار نیست؛ مغلطه بعدی «توسل به احساسات» است. به این معنا که به جای پاسخ به مخالفان قانون، با توسل به احساسات هواداری، ارتشی از موافقان سازماندهی شوند و تصمیم گیران در پشت آن ها قرار بگیرند. برای دستیابی به این هدف در ماجرای بازگشت استراماچونی، کافی است که چند پیج هواداری پرسپولیسی، چنین اتفاقی را یک «تبعیض» جلوه دهند و سپس دیگر همه ماجرا حل شده است! آن هم در شرایطی که طبیعتا فردا روزی پرسپولیس به مهاجم، هافبک، مدافع، دروازه بان یا حتی مربی خارجی نیاز خواهد داشت و بعد نوبت به تلافی آبی ها خواهد رسید. این دور باطل تلافی آنقدر ادامه پیدا میکند تا کار به جایی برسد که الان رسیده.
در پاسخ به این سوال که «چرا بازگشت استراماچونی به سود پرسپولیس است؟» شاید این همه دلیل نیز لازم نباشد. آیا حضور برانکو به سود استقلال نشد؟ آیا جز این بود که حضور یک مربی باکیفیت که با کار، تلاش و تمرین تیمش را به موفقیت رساند، سبب شد تا توقع استقلالی ها نیز بالا برود و خواستار حضور مربیان باکیفیتی چون او شوند؟ همین بود که منجر به صعود آبی ها تا یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان آسیا هم شد و پای مربیانی چون شفر و استراماچونی را به ایران باز کرد.(البته بدیهی است که بازگشت استراماچونی یا هر خرید دیگری نباید در کار تیم حریف اخلال ایجاد کند)
پس چه بهتر که این حقه ها کنار گذاشته شوند و فدراسیون فوتبال به پرسش ها پاسخ دهد؛ این قانون به جز این که انحصار داخلی ایجاد کند و به تورم در مبلغ قرارداد بازیکنان و مربیان بیانجامد و سطح فوتبال ایران را کاهش دهد، چه سودی داشته است؟ همچنین اینطور تصور میشد که ممنوعیت ورود خارجی ها به دلیل آن است که کاستی های ساختار فوتبال ایران در عقد قرارداد، حفظ و مختومه کردن پرونده خارجی ها، پنهان شود؛ آیا چنین نیست؟ پرسش هایی که در ابتدا مطرح شدند نیز به قوت خود باقی هستند.