تاریخ گواه است برای ما! از وضع مردمانی زمانشناس که درک بالایی داشتند. آنها که اهل حساب و کتاب بودند! به ظنشان بهشت میخریدند و از جهنم رهایی مییافتند! آنها که فهمیده بودند مرگ معاويه، زمینه خوبی برای قیام امام است. البته این درک و موقعیت شناسی از آنها خیلی هم تعجبآور نبود! آن هم برای مردمی که بیست سال قبل، علی علیه السلام لااقل پنج سال در شهرشان زندگيمیكرده است. همین شناخت آنها از زمانه است که مجبورشانمیکند تا گرد هم آیند برای اینکه ببینند چگونه باید از فرصت مرگ معاویه استفاده کنند! واقعا هم شاید مشکل کارشان از همین کلمه باشد "مجبور بودن"؛ فرق است بین انجام کار از سر اجبار یا از سر شوق! که حتی اگر کاری به اجبار انجام شود باز هم شمشیر دو لبهای است به سوی سقوط یا هبوط! این اجبار زندگیات را مملوء از باید و نباید میکند و اگر حیاتت اجازه دهد آخر خسته خواهی شد. عقل محاسبهگری که نور ایمان به آن نرسیده است بدجوری میتواندزمینگیرت کند! طوری که برای ابد راهی "فی الدرکالاسفل من النار"ات کند! عقلی که حتی اگر به حرکت وادارت کرده باشد، ضررش بیشتر است و بالاخره مغلوبتمیکند!
کوفیان خوب فهمیده بودند که نبايد گذاشت فرصت به يزيد برسد، بالاخره آنهاحسين بن علي (ع) را داشتند، امام بر حقی که تصمیم گرفتند دعوتش کنند تا به كوفهبيايد و میخواستند کمکش کنند تا بلاد اسلامي را به مسیر درست برگرداند! دعوتی از طرف مردمی كه مدعی بودند از سرِ جان و دل آمادهاند. آنهم با حدود ۱۸ هزار نامه! از کجا؟ از کوفه! شهری که از اول هم به اسم اردوگاه لشگر اسلام تاسیس شده بود.
اکنون مسلمانانی که به سبب بصیرتشان تشخیص داده بودند زمانهی حمایت از امام است، تقاضای کمک کرده بودند و حالا بایستی امام به کمکشانمیشتافتند. اگر امام جواب نمیدادند، تاریخ ملامتشانمیکرد! بالاخره هجده هزار نامه از مردم كوفه به نزدشان رفته بود. آنهم از كوفه اردوگاه مسلمين با آن مردم شجاع، كوفهای که به تعبیر مطهری شهید، پنج سال علی علیهالسلام در آن زندگی کرده و هنوز صداي علی در گوش مردمانش بود. اين است كه تكليف اينگونه ايجاب میكند تا آنها میگويند ما آمادهایم، امام میگويند من هم آماده هستم و حج را ناتمام گذارده به سمت کوفه تغییر مسیر میدهند.
اما امان از این عقلهایمحاسبهگری که باز هم محاسبه کردند! به خیالشان امروز دنیا را میخرند و فردا آخرت را! عقلهایی که بیست سال با خوی اشرافیگری رشد کرده بودند و راهی به ایمان نداشتند! قلوب زنگار گرفتهای که با تصمیم خالی از ارادهی ایمان نامه نگاشتند، با همان عقل مصلحت اندیش و محاسبهگر سرزمین نینوا را کرب و بلاء کردند! تصمیمی که میرفتآنها را به اعلی علیین برساند تا ابدیت به فرششان کشاند! با اقدام بدون باور قلبی همیشه متزلزلی! که اگر اقدامت و عملت ره به جایی نبرد باید شکرگزار باشی! چرا که تصمیمی که میرفت به صعود کوفیان بیانجامد منجر به سقوطشان شد!
اللهماجعل عواقب امورناخیرا.