به گزارش
پایگاه 598، دکتر امیر حمزه مهرابی، شعری درباره ماه محرم سروده است که بدین شرح است:
«این چه سرّیست که امشب سحرش خونین است»
آسمان تیره و تار و قمرش خونین است
این چه سریست که امشب سحرش خونین است
عَلقمه، غُلغُله برپا و زمان مبهوت است
فاش گویم که چرا دور و برش خونین است
آب نایاب شد و شیون و غوغا بر پاست
قلب عباس، حزین. چشم ترش خونین است
رفته عباس سوی علقمه تا آب شود
اتفاقی که تمام خبرش خونین است
شیر مردی که یل حیدر کرار بود
هر کجا می رود آنجا اثرش خونین است
شاهبازی که ز هر دام و قفس آزاد است
دستش افتاد زمین، بال و پرش خونین است
ما گذشتیم ز آب و به عمو گو برگرد
وای بر ما که مسیر گذرش خونین است
داد و بی داد که اسبش لب دریا پی شد
او پی آب شد، اما ثمرش خونین است
ارباً اربا شده چون اکبر زیبا منظر
سر و دستان و لبان و بصرش خونین است
گو نشانی ز عمو ، گفت: دگر هیچ مپرس
مشکِ سقا و علم با سپرش خونین است
حضرت عشق بیا، نعش برادر بردار
کمری خم شده و فرق سری خونین است
او فدای هدف و راه ولایت گشته
زین سبب مادر او هم کمرش خونین است
خانه دوست کجا بارگه نور کجاست ؟
گفت: آن خانه که دیوار و درش خونین است
رهبرم در غم عباس علی می گرید
قاسمش رفته و قلب و جگرش خونین است
نایبش، چشم به راه ولی امر خداست
او که قلبش به عزای پدرش خونین است
امیر حمزه مهرابی
2 شهریور 1399
مطابق سوم محرم