به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، با رسیدن به تاریخ مرسوم تنفیذ و تحلیف دولتهای
منتخب، دولت روحانی با روزشمار پایان عمر خود روبهرو است و از این به بعد
هیچ کدام از روزهای تقویم بیش از یک بار گذران خود در دولت وی را تجربه
نخواهند کرد. اما از جهات دیگر داستان دولتی که با عنوان تدبیر و امید کار
خود را آغاز کرده بود خیلی زودتر از آنچه انتظارش میرفت به پایان رسید تا
این روزها حتی سرسختترین حامیان روحانی هم برای حفظ اعتبار سیاسی و
اجتماعی خود هیچ گزینهای جز نقد و برائت از عملکرد وی روی میزهایشان
نداشته باشند. حالا محمدعلی وکیلی، سخنگوی ستاد انتخاباتی حسن روحانی در
توصیفش میگوید: «این دولت پیر، سیر، کند و پروژهای است و تنها حسنش این
است که دولت رئیسی نیست!» و صادق زیباکلام که از آغاز به کار حسن روحانی
شهر به شهر و دانشگاه به دانشگاه برای دفاع از پروژه سیاسی دولت سخنرانی
میکرد، معتقد است عملکرد روحانی فراتر از یک دولت، حتی جریان اصلاحات را
به بنبست رسانده و با استناد به 60 هزار رأی سرلیست این جبهه سیاسی در
انتخابات مجلس میگوید: «اصلاحات تمام شده است، در دوم اسفند ۱۳۹۸، همه
چیز تمام شد، اصلاحات تمام شد، چون کرونا بود نمیشد ختم و شب هفت گرفت».
با تمام این اوصاف میتوان این پرسش را طرح کرد که حسن روحانی و بخشی از
تاریخ معاصر که در سایه عملکرد او شکل گرفت از کجا آمد و به کجا ختم خواهد
شد؟ آیا میتوان در یک سال باقیمانده از دولت انتظار پایانی متفاوت داشت؟
درسهای روحانی برای آینده کشور چیست؟
***
از نقد عملکرد تا نقد بیعملی
روحانی حضور خود در انتخابات ریاستجمهوری سال 92 را با شعار و استراتژی
مشخصی آغاز کرد، او که از میانه دهه80 تبدیل به یک بازیگر حاشیهنشین سیاسی
شده بود و شکست مذاکرات سعدآباد او را تبدیل به یک بازنشسته نهچندان
محبوب کرده بود، با بالا گرفتن مشکلات اقتصادی در آغاز دهه90 و حساس شدن
جامعه به تاثیر تحریمها روی معیشت خود، میدان را برای ورود به عرصه
رقابتهای انتخاباتی مناسب دید.
او با طرح ایده حل مشکلات از کانال مذاکره با آمریکا و سپردن اداره کشور
به حلقه مدیرانی که در 2 دولت سازندگی و اصلاحات حضور داشتند به طرح
ایدههای متعددی در زمینه بهبود وضعیت معیشتی مردم پرداخت و نهایتا در
انتخاباتی که تکثر چهرههای شناختهشده باعث پراکندگی آرا شده بود، با
انصراف محمدرضا عارف موفق به کسب 7/50 درصد آرا شد و ناپلئونیترین پیروزی
ادوار انتخابات ریاستجمهوری را به دست آورد.
آغاز به کار دولت روحانی با غلیظ شدن مسأله مذاکره با آمریکا و نیل به
توافق هستهای تحت هر شرایطی همراه شد. او که «توسعه برونگرا» نخستین
گزاره مطلوب دولتش به شمار میرفت، برای تحقق آن نیاز به یک توافق با
کشورهای غربی بویژه آمریکا داشت از همین رو در چهارمین ماه زمامداری دولت
تدبیر و امید، توافق ژنو با فضای تبلیغاتی گستردهای شکل گرفت. «سیاست
تعدیل اقتصادی» از دیگر گزارههای مطلوب دولت روحانی بود. قرابت نظری
حداکثری دولت روحانی با دولت سازندگی باعث شد وی نیز با تأسی از منظومه
اقتصادی دولت مرحوم رفسنجانی و چینش کابینهای مشابه کابینه سازندگی،
سیاستهای تعدیل اقتصادی، کاهش نقش دولت در عرصههای مختلف از جمله مسکن و
آموزش و همچنین واگذاری صنایع دولت را در دستور کار خود قرار دهد و
استراتژی خود را به سمت نابازیگری دولت در عرصه اقتصاد پیش ببرد.
خیز بلند روحانی برای توافق هستهای، از میان برداشتن تعهدات اقتصادی
دولت به مردم و تلاش برای سرازیر کردن سرمایهگذاری خارجی باعث شد دولت
روحانی بر اساس نقشهای ثابت که یک کپی دستنخورده از اقدامات دولت سازندگی
و اصلاحات بود مجموعه سیاستهایش را حول 2 محور «تعدیل اقتصادی» و
«تنشزدایی خارجی» پیش ببرد.
در این فضا و به موازات توافقات ژنو، لوزان و برجام و همچنین سیاستهایی
که کابینه روحانی در زمینه اقتصاد پیش میبرد، اقدامات او در قالب «عملکرد
بد» مورد انتقاد قرار گرفت اما خروج آمریکا از برجام و به بنبست رسیدن
ایده اصلی روحانی باعث شد از سال 97 دولت روحانی بیش از آنکه بابت عملکرد
بد مورد انتقاد قرار گیرد بابت «بیعملی» نقد شود؛ دولتی که در عین مستقر
بودن هیچ ارادهای برای تغییر وضعیت موجود از خود نشان نمیداد و نهایت
واکنشی که به انتقادات نشان میداد وعده شرایطی بدتر در صورت رای آوردن
رقبای انتخاباتیاش بود. دولتی که از یکسو نمیتوانست جهان را بدون برجام
مشاهده کند و از سوی دیگر نمیتوانست بپذیرد میدان رقابت و سیاست
رقیبهراسی به پایان رسیده و حامیانش هم از او انتظار عمل دارند. دیگر
جامعه با دولتی مواجه بود که حتی عملکردی نداشت تا بشود آن را به عنوان
عملکرد خوب یا بد مورد ارزیابی قرار داد، دولت ایستاده در ایستگاه نخست به
انتظار معجزهای از بیرون نشسته بود و نهایتا تلاش میکرد برخی از طرحهایی
را که سالها پیش با افتخار لغو کرده بود احیا کند.
***
پایان تلخ یا تلخی بیپایان؟
دولت روحانی در نقطه رو به پایان قرار دارد. این دولت بخشی غیرقابل انکار
از یک برهه مهم تاریخی ایران را شکل میدهد که مورد قضاوت نسلهای بعدی
نیز قرار خواهد گرفت؛ دولتی که نماد و نمودی کامل از گره زدن پیشرفت داخلی
به ارتباطات خارجی شناخته میشود و در این مسیر با داشتن بیسابقهترین
اختیارات، اقدامات زیادی را نیز انجام داد. موقعیت کنونی دولت و افول
جایگاه اجتماعیاش در بین آحاد و سلایق مختلف جامعه باعث شده دیگر مخالفت
با دولت به یک بخش خاص از فضای سیاسی کشور محدود نشود.
در این شرایط اما واکنش روحانی به وضعیت موجود در کنار سکوت، انفعال و
بیعملی جنبهای مبهم دارد و آن نیز به همان گزاره اصلی دولتش یعنی سیاست
خارجی و رویای برجامی بازمیگردد به گونهای که او از یکسو با واقعیتی
موجود روبهرو است که به همه حسننیتهای او جواب معکوس داده شد و پس از
اقدام آمریکا حتی اروپاییها نیز به کمک برجام او نیامدند و از سوی دیگر در
جهانبینیاش برای عبور از موقعیت فعلی راهی جز امتحان مجدد مسیر پیشین
ندارد. به همین دلیل با همه مواضعی که این روزها علیه طرف آمریکایی میگیرد
و سعی میکند با وارونه نشان دادن هدف برجام که گشایش اقتصادی بوده است از
پیروزی اخلاقی ایران در سطح بینالمللی سخن بگوید، باز هم نگاه خود در
فرصت اندک یکساله پیش رو را به احتمال تکرار تجربه برجامی گره میزند. به
گونهای که در عمده تحلیلهای این روزهای اطرافیان و رسانههای نزدیک به
دولت تاکید انکارناپذیری بر تاثیر نتیجه انتخابات آبانماه آمریکا بر آینده
ایران میشود. مضاف بر این، طمع سیاسی ترامپ برای آغاز مذاکرات جدید با
ایران پیش از برگزاری انتخابات باعث میشود روحانی در موقعیت دوگانه
پیشنهاد ترامپ و احتمال روی کار آمدن مجدد دموکراتها امید به باز شدن باب
گفتوگویی جدید در مسیر مشابه برجام داشته باشد و حتی رای آوردن دموکراتها
را به عنوان برگی برای طرح وعدههای جدید مذاکراتی در آستانه سال 1400
بداند.
با تمام این اوصاف، پیمانه عمر دولت روحانی در شرایطی در حال پر شدن است
که این دولت هم با سرنوشت مشابه دیگر دولتها سال پایانی خود را با مشاهده
نارضایتی حامیان دیروزش سپری میکند. هرچند قیاس حجم نارضایتیها در سال
پایانی یک دولت، پیمانه روحانی را سنگینتر میکند اما او با کارنامهای
متفاوت از سایر دولتها این شرایط را تجربه میکند. اگر هرکدام از دولتها
در پایان عمر 8 ساله خود به کارنامهای از دستاوردهایشان رجوع میکردند و
سعی داشتند کسریهای موجود را در سایه دستاوردهایشان کمرنگ کنند، دولت
روحانی با کارنامهای تقریبا خالی به پایان کار خود سلام میکند و همین
مسأله دولت او را تبدیل به نسخهای متمایز از سایر دولتها میکند. با این
حال میتوان در کارنامه دولت یک دستاورد بزرگ را پیدا کرد؛ دستاوردی
غیرایجابی و در عین حال بسیار مهم و آن هم اثبات اینکه پیشرفت کشور از مسیر
ترسیم و تبلیغشده جریان غربگرا محقق نمیشود. شاید این دستاورد دولت
باعث شود دولت روحانی تنها تبدیل به یک پایان تلخ شود نه یک تلخی بیپایان!