این گزارش تاکید می کند که جنگ مذکور یک جنگ کوچک با اهداف و ابعاد محدود نبود، بلکه این تجاوز اهداف بلندمدتی داشت که میتوان آنها را استراتژیک توصیف کرد. این جنگ بر اساس گفته کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا به دنبال بازسازی خاورمیانه جدید بود، آن هم در شرایطی که آمریکا از تسلیم کردن عراق بعد از اشغال این کشور ناتوان مانده و نتوانسته بود ایران را به کنار گذاشتن برنامه هستهای خود مجبور کند و با مقاومت سرسخت سوریه در خصوص خلع سلاح حزب الله لبنان مواجه شد.
به نوشته المیادین، زمانبندی تجاوز مذکور و طرفهای مستقیم و غیر مستقیم شرکت کننده در آن و واقعیتها و تحولات نظامی و سیاسی که بعد از جنگ منتشر شد، همگی نشان از جدیت اهداف آمریکا از این حمله دارد. اهدافی که بخشی از آن تغییر موازنهها و معادلات درگیریها بود که البته این موضوع محقق شد اما نه در چارچوب محاسبات آمریکا.
بر اساس این گزارش پیامدهای جنگ مذکور که مطابق با خواست و اراده طرف آمریکایی و صهیونیستی نبود را می توان در موارد زیر برشمرد:
1- تداخل جبهه های محور مقاومت: به نوشته المیادین حزبالله تنها عامل تاثیرگذار در تقابل با دشمن صهیونیستی نبود و طرفهای همراه با حزب الله نقش مکملی را در این زمینه ایفا میکردند، چرا که تجاوز اسرائیل تنها حزبالله یا حتی لبنان را هدف قرار نگرفته بود، بلکه تمامی محور مقاومت را در جنگ سرنوشت ساز تهدید میکرد.
لذا مطالبی که سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در خصوص حضور سردار شهید قاسم سلیمانی در لبنان در زمان جنگ این کشور و اقدام سوریه برای باز کردن انبارهای تسلیحاتی و مشارکت در کنار حزبالله در این جنگ بیان کرد، واقعیتهایی از این موضوع بود.
2- براندازی هیبت و شوکت صنایع نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی: المیادین خاطرنشان کرد که تمامی جنگهایی که آمریکا و رژیم صهیونیستی پیش از این وارد شده بودند، با برتری نیروی هوایی آنها به عنوان عامل سرنوشت ساز در زمانی کوتاه به پایان میرسید. اما پتانسیل جنگی و تاکتیکی حزب الله لبنان و سرعت آن در پرتاب موشکها و جابجایی سکوهای پرتاب موشک و در اختیار داشتن سامانههای پیشرفته موشکی این معادلات را به هم زده و برتری رژیم صهیونیستی را تحتالشعاع قرار داد. لذا برای اولین بار بود که جبهه داخلی رژیم صهیونیستی این حجم از ترس و وحشت را در نتیجه موشکهای مقاومت تجربه کرد.
3- کنار گذاشتن رویکردهای جنگ کلاسیک و سنتی: این گزارش در ادامه تاکید می کند: در پایان جنگ جولای و نتایج مصیبتبار این جنگ برای رژیم صهیونیستی، کمیتههای متخصص نظامی اسرائیلی و آمریکایی به این نتیجه رسیدند که سیاستهای متجاوزانه خود را باید با رویکردی جدید نظیر جنگ نرم یا جنگ نیابتی ادامه دهند یا نسل چهارم و پنجم جنگها را برای تغییر حاکمیت کشورهای محور مقاومت در پیش بگیرند.
4- جنگ روانی وتقابل نخبگان: چهارمین نتیجهای که پایگاه خبری المیادین به آن اشاره میکند، این است که جنگ جولای تنها یک جنگ نظامی سنتی نبود، بلکه ابعاد مختلفی مانند جنگ روانی و تقابل اطلاعاتی و امنیتی داشت که به عنوان یکی از عوامل مهم پیروزی محور مقاومت و تاثیرگذاری آن در جبهه داخلی اسرائیل خود را تثبیت کرد و موازنههای بازدارندگی را تقویت کرده و روحیه بالایی به سایر گروههای مقاومت در فلسطین اشغالی داد.
5- این مقاله تاکیید میکند که حزب الله لبنان بعد از این جنگ دیگر تنها یک حزب داخلی در لبنان نبود و به یک عنصر تاثیر گذار منطقهای با تجربه و قدرت مبارزاتی بالا تبدیل شد که میتواند موازنه های قدرت در منطقه را تغییر دهد.
6- بر اساس این گزارش جنگ جولای میزان مناسبات رژیم صهیونیستی و برخی رژیمهای عربی حاشیه خلیج فارس را نشان داد، چرا که برخی از این کشورها زیر نظر آمریکا به سرعت به دنبال توسعه این مناسبات و همکاری مشترک برای هدف قرار دادن محور مقاومت برآمدند.
به نوشته این گزارش نکته مهم و قطعی این است که پیروزی محور مقاومت در جنگ جولای علاوه بر این که یک امتیاز مهم نظامی و امنیتی برای این محور بود، میزان جدیت و اولویت منطقه برای آمریکا را نیز نشان داد و ثابت کرد که آمریکا از تمامی انواع جنگها برای اجرای استراتژی خود در منطقه استفاده خواهد کرد.
المیادین در پایان این مقاله اینگونه نتیجهگیری میکند که امروز دولتهای محور مقاومت بیشترین نیاز را به توسعه عملکرد اقتصادی خود دارند و باید جبهههای سیاسی و اقتصادی خود را در کنار دستاوردها و جبهههای نظامی و در تکامل با یکدیگر قرار دهند تا بتوانند پیروزی در جنگ ۳۳ روزه را کامل کنند.
* الف