به گزارش پایگاه 598، اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور در هفته گذشته اظهارات جالبی درباره مدیریت در کشور بیان داشته است. جهانگیری گفته است: «با رویکردهای قدیمی نمی توان ایران را اداره کرد باید شیوه های حکمرانی را اصلاح کرد و شرایط گذشته که همه چیز متکی به دولت و یا درآمدهای نفتی بود باید تغییر کند ما باید کارآمدی مدیران کشور را بالا ببریم.»
در نگاه اول بیان گزارهای که توسط جهانگیری بیان شده است بهشدت مبهم است. اینکه رویکردهای قدیمی باید اصلاح شود ناظر به چه چیزی است؟ آیا این سخن همان انتقاد همیشگی اصلاحطلبان است که ایشان همواره ساختار سیاسی را مهمترین مشکل کشور میدانستند و اصلاح آن را خواستار بودند؟
اگر منظور ایشان همین نکته باشد باید از ایشان پرسید آیا اصلاح ساختار سیاسی بهتنهایی همه مشکلات ما را حل میکند؟ آیا تجربه ۴۰ ساله به ما نشان نمیدهد همه مشکلات ما با اصلاح ساختار سیاسی حل نمیشود؟
از سویی دیگر جناب جهانگیری و دوستان ایشان، به غیر از ۸ سال احمدینژاد، در سالهای بعد از انقلاب همواره در مصدر حکمرانی بودهاند. ایشان اکنون هشتمین سال معاون اولی را میگذرانند. آیا بیان این سخنان از سوی ایشان موجه است؟ چگونه است که معمولا مسوولانی که بیشترین سابقه حضور در حکمرانی را دارند منتقدتر هم هستند!؟
ایشان و دوستانشان اکنون باید جوابگوی عملکرد خود باشند. اگر کارآمدی مدیران پایین است ایشان باید پاسخ دهند که برای افزایش کارآمدی مدیران حداقل در هشت سال گذشته چه کردهاند. سخنان جهانگیری بیارتباط با اظهارات علی ربیعی، سخنگوی دولت نیست. ربیعی گفته است: « زندگی مردم یک دلشوره برای دولت است و مدام دولت در این زمینه تلاش میکند.»
اوضاع کشور بهخصوص شرایط اقتصاد کشور نشاندهنده ناکارآمدی مزمن دولت است. در چنین وضعی سخن گفتن از دلشوره برای زندگی مردم و اصلاح رویکردهای قدیمی از جانب اصحاب دولت از جانب مردم پذیرفته نمیشود. مردم شاهد تورم روزانه هستند و افزایش بیکاری و رکود اقتصادی را با گوشت و پوست خود لمس میکنند.
در کنار اینها میبینند تصمیمات اقتصادی در دولت مدام در جهت بدتر کردن شرایط است و هیچ عقبه کارشناسی آن را تایید نمیکند. ماجرای ارز ۴۲۰۰ تومانی و روایت رئیس کل سابق بانک مرکزی از آن تصمیم نشاندهنده عمق بیتوجهی این دولت به نظرات کارشناسی است.
یا نمونه دیگر موضوع افزایش قیمت بنزین در آبان ۹۸ بود. تصمیمی که هیچ کارشناسی از اجرای آن در آن شرایط و با آن شکل حمایت نمیکرد.
آیا جناب ربیعی در آبان ۹۸ برای زندگی مردم دلشوره نداشت؟ یا جناب جهانگیری در جلسه تصمیمگیری برای «دلار جهانگیری» به اصلاح حکمرانی فکر نمیکرد؟
جهانگیری این سخنان را در حالی بیان میکند که عموم تحلیلگران و بهخصوص دوستان اصلاحطلب جهانگیری بر این باورند که ایشان در دولت نقش مهمی ندارند و عملا تشریفاتی هستند. در اینجا هم باز به شخص آقای جهانگیری ایراد وارد است. اگر ایشان نقشی ندارند بهتر نیست استعفا دهند و با قدرت خداحافظی کنند؟
اما اگر همچنان نقش دارند پس سخنان اصلاحطلبان درباره نقش نداشتن جهانگیری با چه هدفی گفته میشود؟ آیا سخنان جهانگیری و ادعای اصلاحطلبان با گمانهزنیهای درباره نامزدی جهانگیری در انتخابات ۱۴۰۰ مرتبط است؟
اخیرا یکی از فعالان سیاسی اصلاحطلب گفته است جهانگیری صراحتا بیان داشته برای انتخابات ۱۴۰۰ نامزد میشود. شاید سخنان جهانگیری درباره اصلاح حکمرانی بیارتباط با این موضوع نباشد و احتمالا در یک سال آینده باید منتظر تکرار چنین سخنانی از سوی او باشیم!