انقلاب اسلامی ایران مکلف به نوآوری و نظریهپردازی و الگوسازی در عرصههای اقتصادی است هر کشوری که عَلَم استکبارستیزی را برپا کند نیازمند چنین الگوهایی است. در دو دهه اخیر اقتصاد شهری مسیر پر اشتباه سرمایه داری را طی کرده و به دلیل عدم درک صحیح از وضعیت جامعه و ظرفیتهای بالقوه جغرافیای شهری صرفاً با تبعیت از برنامههای غربی سعی در تغییر وضعیت معیشت جامعه داشته که نتیجه قابل قبولی را به همراه نداشت. الگوها باید متناسب باارزشهای جامعه اسلامی باشد.مسیر پیشرفت کشور، مسیر غربی و اقتصاد سرمایهداری نیست؛ مسیر منسوخ و برافتاده اردوگاه شرق قدیم و اقتصاد سوسیالیستی هم نیست. بحرانهایی که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روی ماست، میدانیم که این بحرانهاگریبان گیرهر کشوری خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستی مسیر مشخص ایرانی- اسلامی در اقتصاد را با سرعت مناسب[1]در پیش بگیریم.
اقتصاد بهعنوان یکی از مهمترین زیر سیستمهای تمدن بشری مطرح است و اسلام نیز نگرش خاصی به مقوله معیشت و اقتصاد دارد. دیدگاه اسلام در مورد اقتصاد برگرفته از جهانبینی آن است که شامل ارزش های اخلاقی و احکام تشریعی میشود که زندگی مردم بر اساس آن سامان مییابد. اسلام اقتصاد را در جهت اهداف عالیه بشر و رسیدن به کمال می داند. دراسلام اقتصاد از چنان اهمیتی برخوردار است که یکی از 4بخش فقه اسلامی را مسائل اقتصادی تشکیل می دهد و با مولفه های اخلاقی مانند عدالت، ایثار، گذشت ارتباط غیر مستقیمی دارد. درحال حاضر بیش از70درصد جمعیت کشور در شهرها ساکن هستند.جامعه شهری به شدت مصرف گراشده و سیاست های مدیریت شهری نیز درخدمت اقتصاد سرمایه داری و پارادایم مصرف گرایی بوده است. بسترهای کالبدی وفضایی شهر در جهت کاهش هزینه های تحمیلی به شهروندان طراحی نشده است متاسفانه به دلیل ضعف ساختارهای کلان اقتصادی، زمین به کالایی سرمایه ای تبدیل شده وهمزمان رویکرد عمودی سازی و عدم گسترش افقی شهر باعث کمبود زمین در محدوده شهر و تشدید قیمت آن در چند دهه اخیر شده است که از دلایل ایجاد سکونتگاه در حاشیه شهرنیز همین موضوع بوده است.اگر بخواهیم یک مثال در این زمینه بزنیم کشاورزی شهری است برخی از فضاهای محلات ومناطق شهری ظرفیت مناسبی برای ایجاد کشاورزی شهری دارند اما به دلیل نبود تفکر اقتصادی تولید محور چیزی که اکنون در اکثر شهرها دیده می شود تخصیص حداقل فضا به کاربری های این چنینی است.من حیث المجموع هر شهر باتوجه به موقعیت جغرافیایی وژئوپلتیکی خودش ظرفیت های بالقوه زیادی برای خودکفایی در زمینه معیشت شهروندان دارد.
ریلگذاری اشتباه مدیریت شهری در حوزه اقتصاد باعث شده است تا آسیبهای زیادی در ابعاد مختلف بر شهروندان وارد بشود. یکی از اشتباهات فاحش در اقتصاد شهری اصل رقابتپذیر بودن است. اصل رقابت در ظاهر امر دارای مزایای خوبی است اما جامعه را به سمت مصرفگرایی سوق میدهدو باعث ایجاد حرص و ولع بیشتر و درنتیجه افزایش حس دنیادوستی و کاهش بعد زیست مؤمنانهمیشود.برخلاف اقتصادغربی که برمبنای سود اقتصادی قراردارد اقتصاد شهر اسلامی بر مبنای سود اجتماعی است. جریان توسعهگرا در مدیریت شهری سود اقتصادی را محور اقتصاد میداننددرحالیکه این اقدام نتیجهاش افزایش سرمایه سرمایهداران و بسترساز شکاف طبقاتی در جامعه شهری وافزایش اقدامات وندالیسمی می شود. در سیستم اقتصاد شهر اسلامی تولید جزو اهداف اولیه است اما این تولید در قالب " اصل رقابت " قرار ندارد.اگر در جامعه معنای سود از سود اقتصادی به سود اجتماعی میل پیدا کند عدالت اجتماعی- اقتصادی محقق خواهد و همه ازمنافع فرآیند اقتصاد مردمی سود خواهند برد. اقتصاد شهری ما راهی جز تغییر مسیر به سمت اقتصاد مردمی ندارد .مدیریت شهری باید در گام دوم انقلاب به سمت استفاده از ظرفیت های مترقی وقف و اقتصاد مردمی حرکت کند و از اشتباهات جبران ناپذیر اقتصاد ناکارآمد غربی ماننداقتصاد کینزی دوری کنند.
شهرها امروزه نقش فعالی در تولید ناخالص کشور دارند مدیریت شهری باید در سطح کشوری چشم انداز و اهداف عملیاتی تبیین کند و در دو گام کوتاه مدت و میان مدت به سمت اهداف گام دوم حرکت نماید.در فرآیند تولید،توزیع و مصرف مردم باید حضور داشته باشند این شعار نیست و کاملا عملی است. ایجاد بنگاه های وقف محور در شهر که درآن سود سرمایه دار حذف می شود می تواند حرکتی مفید و ارزنده در جهت رسیدن به عدالت و سود اجتماعی باشد. پیشنهاد ما در بحث اقتصاد تغییر نگاه مدیریت شهری به مساله اقتصاد وباز تعریف مفهوم سود و استفاده از ظرفیت های مردمی، جغرافیایی شهر و حرکت به سمت مساله بنگاه های وقف محور است.