متن زیر مروری است کوتاه بر زندگی شهید علیاکبر عسگری مایانی که تنها پنج
روز بعد از شهادت برادرش محمدتقی کردی در عملیات الیبیتالمقدس به شهادت
رسید.
پدر علیاکبر، علیاصغر عسگری مایانی مردی ساده و از اهالی آبادی مایان
بود. اهل کشت و کار و مزرعه. چهار فرزند داشت. چند سالی از فوت همسرش
میگذشت که محمدتقی و مادرش، به خانه علیاصغر آمدند و این ازدواج عقد
اخوتی ابدی بین محمدتقی و علیاکبر ایجاد کرد. برادرانی که دوری هم را حتی
در شهادت هم تاب نیاوردند و هر دو در عملیات الی بیتالمقدس به شهادت
رسیدند. متن زیر ماحصل همکلامی ما با محسن امیرعبداللهیان محقق حوزه شهدای
استان سمنان درباره شهیدان محمدتقی کردی و علیاکبر عسگری مایانی است.
خواندنش خالی از لطف نیست.
شهید علیاکبر عسگری مایانی
علیاکبر متولد ۱۱ مرداد ۱۳۳۱ در مایان بود. مایان یکی از روستاهای
شهرستان دامغان است. کسی که از همه خوشحالتر بود، پسر بزرگ خانواده،
محمدتقی بود. انگار دلش گواهی میداد. کسی در آنسوی آسمانها، در گوشهای
از بهشت، درست ۲۰ سال دیگر منتظر این دو برادر ایستاده است. وقتی علیاکبر
قدم به خانهشان گذاشت، محمدتقی نوجوانی ۱۳ ساله بود.
کودکی علیاکبر در روستای مایان گذشت. تحصیلات ابتدایی را در روستا سپری
کرد. پدرش برای خرید و فروش کالا به روستاهای اطراف میرفت. یک روز در
هوای سرد و برفی زمستان دچار حادثه شد و وقتی که علیاکبر کوچک بود، از
دنیا رفت. برای همین خانواده علیاکبر تصمیم به مهاجرت گرفتند و به تهران
رفتند.
علیاکبر تحصیلات خود را تا پایان مقطع متوسطه در رشته برق با موفقیت ادامه
داد و پس از آن برای دورۀ سربازی خود را آماده کرد. او در سایه ایمان مادر
و برادر بزرگتر خود رشد میکرد. او در هیئتهای مذهبی شرکت میکرد و در
دعای کمیل حضور فعال داشت. کمی بعد علیاکبر توانست یک مغازه الکتریکی
اجاره کند و به این شغل رو آورد. سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو
دختر شد. قبل از انقلاب از مبارزان ضد رژیم بود و در جریان مبارزات فعالیت
میکرد، از پخش اعلامیه گرفته تا تکثیر نوارهای امام خمینی (ره). کمی بعد
با تشکیل بسیج به عضویت بسیج درآمد. سال ۱۳۶۰ بود که علیاکبر پس از شروع
جنگ راهی میدان شد.
شهید محمدتقی کردی
محمدتقی اول فروردین ۱۳۱۸ در روستای حیدرآباد دامغان متولد شد.
امامقلی، پدرش، چندی بعد به رحمت خدا رفت. کودکیاش را در زادگاهش سپری
میکرد. چنان که فقط، دستان گرم مادر تنها پشتیبانش بود. تحصیلات ابتدایی
را در زادگاهش به پایان رساند و به کار باغداری مشغول شد. کمی بعد مادرش با
علیاصغر عسگری مایانی ازدواج کرد و در کنار برادرش علیاکبر روحش را
تعالی بخشید.
بعد از درگذشت پدرخواندهاش خانواده به تهران مهاجرت کردند. محمدتقی در سن
جوانی به سنت پیامبرش ازدواج کرد و حاصل این ازدواج آسمانی سه پسر شد. پدر
خانواده حالا کارمند دولت بود. در بیمارستان لبافینژاد مشغول کار شده بود.
محمدتقی هیئتی بود. دم گرم اهالی هیئت حضرت رقیه (س) مشام جانش را تا حوالی
خیمههای نیمه سوخته یا شاید گودال نیزه برده بود و سخت بیتابش کرده بود؛
و چه کسی میدانست رازهای مگوی محمدتقی را.
این بسیجی عاشق و پدر متعهد با شروع جنگ فرصت را غنیمت شمرد و از طرف بسیج
بیمارستان راهی میدان مبارزه شد تا شاید کمی به بیقراریهای دلش پاسخ دهد.
بارها در این راه مجروح شد، اما درد تن مانع او نشد و دوباره اعزام شد.
این بار برادرش علیاکبر خودش را به محمدتقی رساند. هر دو برادر این بار در
میدان معرکه در کنار هم در مصاف با دشمن ایستادند. محمدتقی، اما گوی سبقت
را ربود و در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس به شهادت رسید.
خبر شهادت که به علیاکبر رسید بیتاب وصال شد. علیاکبر، پنج روز در میدان
مبارزه حضور داشت و سرانجام در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۱، درست پنج روز بعد از
شهادت برادرش، محمدتقی، در خرمشهر بر اثر بمباران دشمن در عملیات الی
بیتالمقدس به شهادت رسید و کمی بعد پیکر پاکش در جوار مزار برادرش در
بهشتزهرای تهران به خاک سپرده شد.