به گزارش پایگاه 598، روزنامه کیهان در یادداشتی به قلم «جعفر
بلوری» نوشت: چرا لیبرالهای وطنی نتیجه نمیگیرند؟ چرا دشمن با وجود اینکه
با «تمام» ظرفیت و توان وارد میدان شده، تمام اصول انسانی و قوانینی که
بعضا، واضع آن است را زیر پا گذاشته، به ایران که میرسد، به در بسته
میخورد؟ چه اتفاقی میافتد که با وجود این همه فشار اقتصادی، تحریم،
بیعملی و بدعملی، بمباران افکار عمومی، مردم همچنان حماسه میآفرینند؟ و
در یک کلام...چرا دشمن حریف این کشور و این ملت نمیشود؟
1- میگویند شورویِ لنین و استالین، رژیم کمونیستی مورد نظر مارکس نبود
چرا که این دو، طبق «نظریه تاریخ مارکس» اقدام نکردند و از روی مرحله
بورژوازی به مرحله کمونیسم «پریدند». «نظریه تاریخ مارکس» را هم به ترتیب
زیر و از راست به چپ عنوان کردهاند:
کمون اولیه یا دوران غارنشینی، بردهداری، فئودالیسم، سرمایهداری،
سوسیالیسم و در نهایت کمونیسم. مارکس معتقد بود هر یک از این مراحل «باید»
باشد و به طور خودجوش و طبیعی و به صورت تک تک طی شود تا وقتی به مرحله
کمونیسم میرسد، به هدف ایدهآل ادعایی برسد. گفته میشود، بلایی که لنین و
به ویژه استالین بر سر مردم شوروی آوردند، حاصل کپیِ ناقص و ناشیانه این
فرمول (فارغ از درست یا غلط بودن آن) بود. به عبارت دیگر، فرمولی که این دو
به کار بردند، فرمول اصلی نبود، تقلبی بود! اگرچه فرمول مارکس هم به نوبه
خود فرمولی غیرعلمی، ناکارآمد و در نهایت زائیده برداشتهای مادی و
ناهمخوان» با واقعیتها بود.
لیبرالها و هواداران نظام سرمایهداری نیز برای رسیدن به هدف «ایدهآل»
خود یعنی توسعه (اقتصادی یا سیاسی) فرمولهایی را تهیه کردهاند. یکی از
مهمترین این فرمولها مربوط است به «والت ویتمن روستو»، اقتصاددان و
سیاستمدار مشهور آمریکایی (1916-2003) که گفته میشود، بخشی از لیبرالها
در ایران از او هم الهام گرفتهاند! مراحل رشد از نظر «رستو» هم به این شکل
عنوان و تاکید شده این مراحل «باید» به ترتیب طی شود: 1- جامعه سنتی 2-
شرایط ماقبل جهش اقتصادی که در آن شروط ضروری محقق شدهاند. 3- جهش
اقتصادی4- میل و خیز به سوی کمال 5- مرحله سطح بالای مصرف انبوه.
فرض بگیریم در مرحله اول یعنی «جامعه سنتی» هستیم و میخواهیم وارد مراحل
ماقبل جهش اقتصادی شویم. «شروط ضروری» که در مرحله 2 آمده «باید محقق شده
باشند» کدامند؟ آیا این شروط را درست تشخیص داده و مهیا کردهاند؟ در
چارچوب این نظریه، اگر جهش اقتصادی صورت نمیگیرد، و هنوز در مرحله اولیم،
طبیعتا میبایست ایراد در همین مرحله باشد و تا این شروط مهیا نشده از جهش
اقتصادی خبری نیست. (این نکته، صرفا یک بحث تئوریک است و لزوما به معنای
تایید نظریههای فوق نیست. میخواهیم برای توضیح بهتر مسئله، در فضای فکری
لیبرالهای وطنی سیر، و نقدی بر عملکرد 7 سال گذشته این جریان سیاسی کرده
باشیم.) اگر لیبرالها در غرب در اقتصاد نتیجههایی گرفتهاند، طبق حساب و
کتاب و فرمولی است که دارند. حساب و کتاب و فرمول لیبرالهای وطنی کدام
است؟ دوباره به فرمول 5 مرحلهای «روستو» نگاه کنید! کدامیک از آن مراحل
را طی کردهاند؟ مذاکره از موضع ضعف آن هم برای چوب حراج زدن به مولفههای
قدرت شد فرمول؟ میخواهیم بگوییم، این قماش، «لیبرال» هم نیستند و صرفا
ادای لیبرالها را در میآورند. اینکه چه هستند، ما هم نمیدانیم. این پاسخ
سؤال اول!
2- اما اینکه، «دشمن» خارجی چرا نتیجه نمیگیرد؟ بد نیست بدانید، این
مسئله اخیرا باعث حیرت ستوننویس شرکت رسانه جمعیِ چندملیتیِ «بلومبرگ» نیز
شده است. برای یافتن پاسخ این سؤال کمی به عقب بر گردیم. دشمن چند سالی
است صراحتا هدف از اعمال تحریمهای شدید علیه ایران را «شوراندن مردم علیه
حاکمیت» و «براندازی» عنوان میکند. اما بهرغم پیادهسازی تمام فرمولهایی
که نظریهپردازانشان تهیه کردهاند، نتیجه نمیگیرند. در حالی که در
بسیاری از کشورهای دیگر با کمتر از یک دهم این فشارها و جنگهای پیچیده و
عجیب و غریب رسانهای-روانی، نتیجه گرفتهاند. راز این معما چیست؟ برای
یافتن پاسخ این سؤال مهم شاید نظریه معروف «نیل اسملسر» به ما کمک کند.
«نیل ژوسف اسملسر»، جامعهشناس مشهور و معاصر آمریکایی یکی از
اندیشمندانی است که در حوزه «نظریه رفتار جمعی» (Theory Of Collective
Behavior) تحقیقاتی کرده است. چکیده سؤالی که او به دنبال یافتن پاسخ آن
میباشد، این است: «چه اتفاقاتی و به چه شکل و ترتیبی باید رخ دهد تا مردم
به سمت یک حرکت جمعی ترغیب شوند؟ (شورش کنند). اسملسر معتقد است باید 5
مرحله اول این فرمول طی شود تا این اتفاق بیفتد:
1- زمینه ساختاری 2- فشار ساختاری 3- باور تعمیم یافته 4- عوامل شتابدهنده 5- بسیج برای اقدام و 6- عملیات کنترل اجتماعی.
برای طولانی نشدن بحث، فقط به این اشاره کرده و میگذریم که، طبق نظر
اسملسر، این پنج مرحله اگر یکی پس از دیگری طی شود مردم خواهند شورید. او
مشکلات اقتصادی را به عنوان یک عامل ابتدایی مثال میزند که در مرحله اول
قرار دارد. او معتقد است مردم باید بپذیرند «چنین مسئلهای» وجود دارد. به
این نتیجه برسند، حاکمیت نمیخواهد این مشکل حل شود. اگر بین مردم امید به
بهبود شرایط وجود داشته باشد، مشکل حل میشود. اما اگر مردم ناامید شوند،
وارد مرحله بعدی میشوند. اعتراضها اگر شروع شد، نیاز به عوامل شتابدهنده
است. مثلا کشته شدن یک معترض! طوری که باعث برانگیخته شدن احساسات و خشم
جمعی و تحریک عمومی شود این روند ادامه پیدا میکند تا...مرحله 6 که کار
ماموران تامینکننده امنیت (که تعیینکننده عنوان میکند) شروع میشود. قصد
تشریح مفصل این «فرمول» را نداریم. صرفا میخواهیم بگوییم، این اندیشمند
آمریکایی معتقد است باید چنین روندی به طور طبیعی طی شود تا آن اتفاق(اینجا
شورش) به وقوع بپیوندد. حالا برگردیم به ایران خودمان که مدتی است دشمن،
تلاش زیادی میکند، فرمول «اسملسر» را به شکل «مصنوعی» و به زور بر مردم
تحمیل کند! اول تحریم میکند و اموال ملتی را میدزدد تا مشکل
اقتصادی(زمینه ساختاری) ایجاد کند و به قول پمپئو «به مردم گرسنگی دهد».
یعنی ایجاد بحران مصنوعی و زورکی! جالب است، در تریبونهای رسمی نیز تصریح
میکند، هدفِ غاییِ فشارهای اقتصادی، مردم و گرسنگی دادن به آنها جهت گرفتن
مولفههای قدرت یک کشور در وسط نا امنترین منطقه جهان است! اگر عامل
فشارها دشمن است، مردم چرا باید علیه حاکمیت خود بشورند؟!
یا مثلا برای قسمت «عوامل شتابدهنده» فرمول فوق، آدمکش اجیر و دست به
ترور هدفمند مردم میزند! (یک مرحله مصنوعی و تقلبی دیگر). دستکاریهای
ناشیانه فرمولها و تهیه نوع تقلبی آن؛ ایجاد تجمع، آن هم چند ده میلیونی
اما، علیه دشمن و در حمایت از جمهوری اسلامی ایران!
«قطعا» پاسخهای دیگری برای این سؤالها وجود دارد که احتمالا به آنها قبلا
پرداخته شده و ما اینجا، صرفا به دنبال پاسخ و تحلیلی بودیم که فکر
میکنیم کمتر به آن توجه شده بود. و باز قطعا اعتقاد داریم که، بسیاری از
تحولاتی که در این کشور رخ میدهند و توطئههای بزرگی که خنثی میشوند را
نمیتوان، «مادی» به تحلیل نشست که به قول رهبر معظم انقلاب، «افراد متکی
به تحلیلهای مادی، ناتوان از مشاهده دست قدرت خداوند در این حوادث هستند».
(27 دیماه 98/خطبههای به یاد ماندنی نماز جمعه)