روند تحولات منطقهای نشانههایی از بحران و تصاعد تهدیدات را منعکس
میسازد. در شرایط بحران بازیگران نیازمند بهرهگیری از سازوکارهای قدرت،
ابتکار تحرک و انعطافپذیری هستند، هریک از نشانههای یاد شده میتواند
بخشی از واقعیتهای ثباتسازی و تعادل منطقهای را ایجاد کند. کنش تهاجمی
ایالات متحده در برخورد با فرماندهی رسمی نظامی و راهبردی ایران یکی از
شاخصهای اصلی تهدیدسازی را منعکس میسازد، اگرچه شهادت سردار سلیمانی با
واکنش عمومی جامعه ایران و بازیگران مستقل سیاست بینالملل نسبت به اقدامات
تروریستی آمریکا همراه شده اما این امر نمیتواند در طولانی مدت جایگزین
مطلوب و مناسبی برای معادله قدرت باشد.
اقدام انتقامی ایران در چارچوب
ماده51 ملل متحد شکل گرفته و بیانگر آن است که هرگونه اقدام تهاجمی با
واکنش متقابل و نسبتاً هماهنگ همراه خواهد شد. اقدام ایران از این جهت
اهمیت دارد که اولاً واکنشی در برابر سیاست تهاجمی ایالات متحده محسوب شده و
از سوی دیگر میتواند زمینه مدیریت و کنترل بحران را بهوجود آورد. اگرچه
اقدام انجام شده به لحاظ وزن راهبردی متوازن نیست اما بهعنوان اولین قدم
در مقابله با سیاستهای تهاجمی و یکجانبه میتواند اثربخش بوده و زمینه
لازم برای تعادل امنیت منطقهای را بهوجود آورد.
در فضای بحران و
تهدیدات کشوری همانند ایران که محور گفتمان مقاومت در محیط منطقهای محسوب
میشود، نمیتوانست در برابر اقدام تهاجمی آمریکا بدون واکنش باقی بماند،
واکنش ایران ماهیت تاکتیکی داشته و به معنای آمادگی برای اقدام متقابل است.
اگر ایران از راهبرد سازش بهره میگرفت و اقدام واکنشی در برابر سیاست
تهاجمی آمریکا به انجام نمیرساند امنیت منطقهای با نشانههایی از تهدید
فزاینده همراه میشد. برهم خوردن فضای موازنه قدرت، چالشهای امنیتی کشورها
و بازیگران را افزایش خواهد داد. بنابراین طبیعی به نظر میرسد که هر
کشوری همانند ایران که با تهدیدات آشکار مستقیم و بحرانساز کشوری همانند
آمریکا روبهرو شود، چارهای جز اقدام واکنشی نخواهد داشت.
اقدام واکنشی
ایران بخشی از ضرورتهای راهبردی محسوب میشود اما توازن همهجانبه با
اقدام آمریکا را نداشته است، راهبرد در فضای امنیت ملی باید مبتنی بر
اصطکاک در نقطه ثقل دشمن باشد. پایگاههای آمریکایی که مورد هدف یگانهای
موشکی ایران قرار گرفتند در زمره نقاط ثقل قدرت ملی آمریکا محسوب نمیشود،
درحالیکه سردار سلیمانی بهعنوان فرمانده نیروی قدس را میتوان نمادی از
نقطه ثقل تاکتیکی و راهبردی ایران در محیط منطقهای دانست که این موضوع عدم
توازن چالشهای بیشتری برای امنیت ملی ایران ایجاد میکند. یعنی اینکه
ممکن است در آینده ایالات متحده از سازوکارهای تهاجمی شدیدتری در برخورد با
ایران استفاده کند برای ترمیم چنین وضعیتی نقش جبهه مقاومت بهعنوان
بازیگران متحد منطقه ایران اهمیت دارد. اهمیت جبهه مقاومت به چگونگی نقش
تکمیلی آن برای دستاوردهای مقاومت و سازوکارهای کنش مقابلهجویانه با
بازیگرانی است که در برابر جبهه مقاومت اقدامات تهاجمی به انجام میرسانند.
درعین
حال میتوان به این جمعبندی رسید که اقدام ایران گام نخستین کم شدت و
معطوف به اقدام مقابلهجویانه هوشیاری بوده است. اگر ایران در صدد بود تا
از سازوکارهای اقدام انتقامی متقابل استفاده نماید، طبعاً در آن شرایط
تاسیساتی هدفگیری میشدند که دارای تمرکز بیشتری از نیرو، تجهیزات و
قابلیتهای تهاجمی آمریکا بوده است. در فضای بحران اقدام متقابل گامی مناسب
در جهت مدیریت تهدیدات بوده، مشروط برآنکه از توازن نسبی و اثربخشی مطلوب
برخوردار باشد.
از آنجایی که اقدام ایران در مقابله با پایگاه تهاجمی
آمریکا در منطقه ماهیت تدافعی و واکنشی داشته است، بنابراین ایالات متحده
براساس راهبرد نظامی و امنیتی خود به انجام اقدام متقابل مبادرت خواهد کرد.
در
شرایط موجود بسیاری از کارگزاران اجرایی و راهبردی ایالات متحده با
سیاستهای تهاجمی ترامپ در منطقه و در برخورد با ایران مخالفت داشتهاند .
مجلس نمایندگان آمریکا تلاش دارد قانونی را تصویب کند تا براساس آن میزان
اثربخشی قدرت یکجانبه ترامپ در برخورد با ایران کنترل شود.
فضای اجتماعی
و راهبردی ایالات متحده نیز حمایت موثری از اقدام ترامپ به انجام
نرساندند، در این شرایط اگرچه ترامپ به انجام اقدامات انتقامی گسترده علیه
ایران تهدید توییتری کرده بود اما فضای عملیاتی و نظامی آمریکا اجازه انجام
چنین اقدامی را به ترامپ نخواهد داد. الگوی رفتاری ایران ماهیت مرحلهای
محدود و کم شدت داشته است بنابراین احتمال انجام اقدامات پرشدت از سوی
آمریکا علیه ایران بسیار محدود به نظر میرسد اگر ترامپ به انجام اقدامات
پرشدت مبادرت نماید در آن شرایط، ضربه دوم ایران طبعاً سنگینتر و فراگیرتر
خواهد بود.