اول اینکه دولت و حامیان آن از سخنگفتن با مردم میگویند اتفاقا مساله بسیار مهمی است، نه اینکه مطالبه آنها باشد، بلکه مطالبه 6 ساله مردمی است که از دولت توضیحی درمورد اقداماتش میخواهند اما پاسخی نمیگیرند. این خواسته اجابتنشده البته صرفا برای مردم نیست، چراکه رسانهها هم با برگزاری یکی، دو نشست خبری در دوران دولت دوازدهم جزء کسانی هستند که از دولت توضیح میخواهند ولی پاسخی نمیگیرند. اگر بخواهیم مثال عینی بزنیم، باید از همین ماجرای بنزین بگوییم، جایی که دولت نشان داد اساسا اعتقادی به سخنگفتن با مردم و اقناع افکارعمومی ندارد و احتمالا گمان میکند با شوک، جامعه بهتر اداره میشود و مردم احساس خوشایندتری دارند. از اینرو سوال اصلی مردم این است که اگر میخواهید توضیح دهید و با مردم حرف بزنید چرا درمورد بنزین آنگونه رفتار کردید و حالا چه شده است که بعد از این همه وقت و اقدام، یکباره به یاد حرفزدن با مردم آنهم درمورد تاثیرات تحریمها افتادهاید؟
دوم خیلیها درمورد موضوعی هم که دولتمردان تصمیم گرفتهاند با مردم سخن بگویند، سوال دارند. برای مثال از دولت میپرسند درمورد وعدههای انتخاباتی چرا اظهارنظر نمیکنید و گزارش 100 روزهای را که قرار بود از سال 92 درمورد عملکرد دولت به مردم ارائه دهید، پی نمیگیرید؟ یا اینکه مثلا چرا نمیگویید اثرات مذاکره برای کشور چه بوده و چه دستاوردهایی مدل و الگوی مذاکراتی دولت یازدهم و دوازدهم برای کشور داشته است؟ این سوال هم از پایهبنا به این دلیل است که خیلیها بهویژه کارشناسان سیاست خارجی در داخل و حتی برخی در خارج، معتقد بودند مدل مذاکراتی که باعث پدید آمدن برجام شده، دارای نواقص بسیار زیادی بوده که توافق نهایی را سست و یکطرفه به سود غربیها کرده است. ناگفته نماند این نکته نافی سخنگفتن با مردم یا در میان گذاشتن اثرات تحریم با آنها نیست، بلکه مطالبه این است که اگر در یک مورد با مردم سخن گفته میشود، درمورد مسائل دیگر هم مردم محرم دانسته شوند و با آنها تعامل صورت پذیرد. از اینرو برای تکمیل گفتوگوی دولتمردان و رسانههای حامی آنها با مردم درباره اثرات تحریم که بجاست و باید هم گفته شود، ما هم بخشی از اثرات مذاکره و نتایج خوشبینی به آمریکا را از همین مسیر در ادامه ذکر خواهیم کرد.
چند پرده از مذاکرات به روایت وندی شرمن
ماجرای کوتاه آمدن آمریکا در مقابل غنیسازی
پس از احوالپرسی به شکل گروهی به طبقه بالا رفتیم و بیشتر آن روز گرم را در بالکن طبقه دوم ویلا به مذاکره نشستیم. ایرانیها پافشاری میکردند غنیسازی برای مصارف غیرنظامی و صلحآمیز، حق ذاتی آنها بهعنوان دولتی مستقل بود و هیچ عهدنامهای را نقض نمیساخت. حالا رئیسجمهور اوباما که انتخاب روحانی به ریاستجمهوری را فرصتی میدید، تصمیم گرفت در مسیر مذاکرات محرمانه تغییر عمدهای ایجاد کند. او مطرح کرد حاضر است حداقل به پذیرش میزان محدودی از غنیسازی فکر کند بهشرطی که بهطور جدی تحت نظارت و تاییدشدنی باشد. درواقع ما امتیاز خاصی نمیدادیم. ایران در همان زمان هم کاملا در دانش غنیسازی اورانیوم خبره بود. آنها به ذخیره خود هر روز میافزودند، چه ما میخواستیم آن را به رسمیت بپذیریم و چه نپذیریم. اگر ما به تاسیساتشان حمله میکردیم، آنها دوباره میساختند و احتمالا اینبار در زیرزمین و ما نمیتوانستیم با بمب، دانششان را از بین ببریم. پافشاری بر موضع غنیسازی صفر باعث میشد شرکای اروپایی کلافه شوند و در اعمال تحریمهایشان تعلل کنند. همچنین به ایران فرصت میداد تا آمریکا را بهعنوان طرف آشتیناپذیر معرفی کند. در عوض، این پیشنهاد جدید به ما اجازه میداد بر فعالیتهای هستهای ایران مسلط شویم و در عین حال اجازه میداد ایران بگوید توانسته در برابر جهان مقاومت کند و برنامه هستهای غیرنظامیاش را نگه دارد.
توئیت روحانی دست ایران را رو کرد
هنگامی که کری و لاوروف داشتند حرف میزدند، جواد ظریف با چهرهای خسته و محتاط وارد اتاق شد. بحثی بین آنها شروع شد. بهنظر ما در آن موقع دیگر هیچ چیزی بر سر راه تکمیل توافق وجود نداشت. ما فقط منتظر جواب مثبت ظریف بودیم. هروقت ما برای گرفتن جواب نهایی به او نزدیک میشدیم، انگار حالش منقلب میشد و موضوع را عوض میکرد. مشخص شد او در یک جلسه شلوغ که همه وزرا حاضر هستند و همه معاونان نظارت دارند، هرگز پاسخ نهایی را نخواهد داد. من پیشنهاد دادم جلسه خلوتی با حضور چهار مقام اصلی (کری، لاوروف، موگرینی و ظریف) برگزار شود تا بشود به نتیجه نهایی رسید و البته در دقایق پایانی، لحظات دراماتیکی پیش آمد؛ وقتی کری و موگرینی تلاش میکردند در سوئیت کری کار را نهایی کنند، لاوروف نه برای اولینبار، به ظریف طعنه زد که آیا اصلا ظریف اجازه لازم را برای بستن توافق دارد؟ پاسخ ظریف این بود که به چیز بیشتری نیاز دارد. سپس ناگهان به سمت در حرکت کرد. کری با استفاده از عصایش جلوی در را گرفت و از ظریف خواست که بماند. ظریف باید متوجه میشد که حرف لاوروف کلافگی همه ما را از این وضع نشان میداد. با این حال، آن لحظه مفید بود زیرا آنچه ما میخواستیم را واضح ساخت. دیگر برای ظریف وقت و راه فراری باقی نمانده بود. ولی هنوز کار تمام نشده بود. کری با عصای زیربغلش ناگهان به اتاقی که ما در آن جمع شده بودیم آمد و گفت ظریف به چیز دیگری نیاز دارد؛ برای ما منظور این حرف آشنا بود. من صبرم تمام شده بود و درمورد چنین چیزی مقاومت کردم. یک روز قبل روحانی، رئیسجمهور ایران، توئیتی زده بود به این مضمون که توافق تقریبا آماده است. با آنکه او خیلی سریع این توئیت را پاک کرد، ولی دست ایران را رو کرد. آنها دیگر در موقعیتی نبودند که توافق را از بین ببرند. با این حال، کری در آن اتاق بود، نه من. او میتوانست درمورد اینکه به چه نیاز است قضاوت بهتری داشته باشد. در هر صورت ما برای این لحظه آماده بودیم. کریس بکمایر فهرست کوتاهی از اشخاص حقیقی و حقوقی در دست داشت و ما میتوانستیم به کسانی که تحریمهایشان تعلیق میشد، اضافه کنیم. در هر مذاکرهای خردمندانه است که برخی از امتیازات جزئی را در دست نگه دارید تا بهموقع بتوانید بدون دادن هزینهای واقعی، وانمود کنید عقبنشینی کردهاید. کریس برگه کاغذ را به کری داد و کری نیز عصا به دست به اتاقش بازگشت. چند دقیقه بعد کری جلوی در آمد و گفت: تمام شد!
توقع نداشتم بهخاطر اشکهایم از مواضعشان عقبنشینی کنند
جلسه که شروع شد، دو ایرانی یکی از فرمولهایی را که من در نمودارم کشیده بودم، پذیرفتند. محدودیتهایی که رویش توافق کردند با خواستههای رئیسجمهور همسو بود. ناگهان حس کردم در آستانه موفقیت هستیم، در حالی که تا چند ساعت قبل همهچیز ناامیدکننده بود. بعد عراقچی راست نشست. گفت قبل از اینکه طرح کلی تصمیم به نتیجه برسد مطلب دیگری هست که باید درموردش بحث شود. بعد درمورد مسالهای که قبلا به نتیجه رسیده بود، بحث کرد. این ویژگی عادی سبک مناظره ایرانیان بود: همین که بهنظر میرسید توافق حتمی است، ناگهان مشکلی جدید ایجاد میشد. چیزی را که میخواستید به شما دادیم، حالا یکی از چیزهایی که از ما گرفتهاید به ما بدهید. اما در آن لحظه من صبرم بهسر رسیده بود. درست در لحظهای که در آستانه توافق قرار داشتیم، خطر این وجود داشت که همهچیز از دست برود. با توجه به آنچه خارج از این جلسه ممکن بود رخ دهد و تمام زحماتی که ما کشیده بودیم، این حرکت او برای من دیوانهکننده بود. من جواب دادم: عباس، کافی است. شما همیشه بیشتر میخواهید. ما اینجا هستیم در حالی که از مهلت مقرر عبور کردهایم و کنگره بهزودی به تعطیلات میرود. من میشنیدم که دارم داد میزنم، در این لحظه خشمم نسبت به خواستههای ایرانیان آنقدر زیاد بود که نتوانم تاکتیکی جلو بروم. اولینباری نبود که این اتفاق برایم میافتاد، اما مطمئنا ناراحتکنندهترینشان بود. نمیدانم کی عصبهای سیستم احساسیام بین خشم و گریه جابهجا شده بود. در هر صورت، کار دیگری از من برنمیآمد جز آنکه اشکهایم را نادیده بگیرم و ادامه دهم. من به ایرانیها کلافگیام را توضیح دادم و اینکه چگونه تاکتیکهای آنها برنامههای زندگیام را بههم ریخته است و گفتم: من دیگر نمیدانم چه کنم، اما مهمتر از همه، شما دارید تمام زحماتمان را به خطر میاندازید.عراقچی و روانچی مبهوت شده بودند. برای اولینبار در طول ماهها مذاکرات سخت، گیج و ساکت بودند. توقع نداشتم دادوفریاد احساسی دلیلی برای عقبکشیدن از مواضعشان باشد. پس از سکوت طولانیمدت، عراقچی نکتهای را که به آن اعتراض کرده بود، پس گرفت. اشکهای من به او نشان داد که دیگر چیزی برای دادن به آنها وجود ندارد و ما پس از آن توانستیم بر سر لحن قطعنامه سازمانملل به توافق برسیم. آن لحظه اشک ریختن، حرکتی نهایی بود که این مکعب روبیک را حل کرد.
آخرین کارت بازی آمریکا
هر روز میگذشت اما ظریف هنوز قادر نبود خودش را بهجایی برساند که بله بگوید. عصر ۱۳ جولای که هفدهمین شب حضور ما در وین بود ظریف، لاوروف، فدریکا موگرینی، مسئول جدید سیاست خارجی اتحادیه اروپا را به اتاق آمریکا در کوبورگ دعوت کردم. با پاهای درب و داغانم که روی یک صندلی گذاشته شده بود، نشسته بودم و داشتیم به حرفهای ظریف گوش میکردیم که داشت دلایل خودش را درباره اینکه چرا توافقی که ما در حال حرکت به سمتش بودیم بهاندازه کافی برای ایران خوب نبود را یکییکی علامت میزد. نزدیکهای نیمهشب، لاوروف که قصد داشت روز بعد عازم ازبکستان شود حرفهایش را قطع کرد و گفت: «جواد، شاید مساله این است که اصلا اختیار توافقکردن را نداری؟ اگر اینطور است، به ما بگو. داری وقتمان را تلف میکنی.»ظریف از حرفهای تحریکآمیز لاوروف خشمگین شد. مخالفت شدیدش با طعنه لاوروف را اینطور نشان داد که با عصبانیت از روی مبل بلند شد و به سمت در رفت. با حداکثر سرعتی که میتوانستم از جایم پریدم و تلوتلوخوران با عصایم به سمتش دویدم تا جلویش را بگیرم. در حالی که تلاش میکردم ظریف را آرام کنم، به او گفتم: «این را میدانم که سرگئی نمیخواست به تو توهین کند. ساعتهای سختوطولانی را صرف این کار کردهایم و حالا قابل درک است که تنشها اوج گرفتهاند. ما تصور نمیکنیم کار دیگری باشد که بتوانیم انجام دهیم. توافق، اینجا است. لحظه حقیقت فرا رسیده، میخواهی آن را بپذیری یا ردش میکنی؟ بعد از چند لحظه، اذعان کرد آماده پذیرفتن توافق است؛ فقط -از میان چندین موردی که مطالبه کرده بود- یک چیز دیگر میخواست تا توافق را از دیدگاه خودش منصفانه کند. با سرعت هرچه تمامتر به اتاق بغلی رفتم.
رابرت مالی از شورای امنیت ملی [آمریکا]، جان فاینر و وندی شرمن در آنجا منتظر تازهترین خبرها بودند. «چیزی پیدا کنید که بدون هزینهتراشی برای ما و بدون اینکه ذرهای در مسائل اساسی تغییر ایجاد شود باعث شود او (ظریف) بتواند مشکلات را پشتسر بگذارد. تنها مانعی که الان وجود دارد همین است. نظری دارید؟» کریس بکمایر، کارشناس مسائل تحریمی ما با احتیاط شروع به صحبت کردن کرد و گفت: «یک چیزی هست...» خزانهداری آمریکا از قبل آماده شده بود نام ۱۲ نفر از کسانی را که در فهرست ایرانیهای تحت تحریم قرار داشتند از این فهرست خارج کند. ما آنموقع از این تصمیم برای لحظهای مثل حالا صرف نظر کردیم و این کارتی بود که ایالات متحده در جیب عقب ما گذاشته بود. حالا وقتش بود که آن را بازی کنیم. کریس توصیه کرد: «اینها آدمهای چندان اثرگذاری نیستند. ممکن است [خروج این افراد از فهرست تحریمها] کافی نباشد..» اما من میدانستم چیزی که اهمیت داشت ژست این مساله و احترام گذاشتن به تصمیمهای سختی بود که ایرانیها گرفته بودند. عصایم را قاپیدم و به سمت در رفتم. دوباره وارد اتاقی شدم که سرگئی و جواد در آن نشسته بودند. به جواد گفتم ما میخواهیم برای اینکه کار را به خاتمه برسانیم، یک گام دیگر برداریم. فهرست اسامیای را که آماده بودیم آنها را از تحریمها خارج کنیم، به او دادم و پرسیدم: «توافق تمام است؟» بعد از آنکه با هم دست دادیم، به اتاقم برگشتم و در آنجا با رئیسجمهور تماس گرفتم تا خبر را به او برسانم. توافقی را که میخواستیم به دست آورده بودیم.»
تکنیک عجیب طولانیشدن فرآیند رفع تحریم
در فاصله ۱۶ تا ۲۳ تیرماه ۹۴، یعنی هفته پایانی مذاکرات پیچیده و فشرده در وین میان ایران و کشورهای 1+5، رسانهها از هتل محل مذاکرات علایم ایجاد یک بنبست را در گفتوگوها مخابره میکردند. مثلا خبرگزاری رویترز در ۲۰ تیرماه گزارش داد: «طرفهای مذاکره بر سر موضوعاتی ازجمله تحریمهای تسلیحاتی سازمانملل متحد ضد ایران که غربیها خواهان باقیماندن آن هستند، اختلاف دارند.» اما درنهایت ۲۳ تیرماه برجام به امضا رسید. اما اصل ماجرای آن چند روز نفسگیر و ماهیت بنبست آن چند روز، بعدها در اظهارات برخی سیاستمداران روسی مشخص شد. چند روز بعد از حصول این توافق، سرگئی لاوروف در مصاحبهای پرده از راز آن بنبست چندروزه در مذاکرات برداشت. او در مصاحبهای گفت: «ما و چین میخواستیم تحریمهای تسلیحاتی لغو شود، اما بهرغم حمایت ما، خود تیم ایرانی موافقت کردند که تحریمها تا پنجسال ادامه یابد! درنهایت همکاران ایرانی ما که طبیعتا در این مورد تصمیمگیرنده اصلی بودند، موافقت کردند که در این مورد معامله کنند. طبیعتا ما و چین با توجه به اینکه ایران با آن موافق بود، از آن حمایت کردیم. در این دوره، تسلیحاتی که به ایران داده میشود باید تحت نظارت شورای امنیت سازمانملل باشد.» حدود یکسال بعد سرگئی ریابکوف، معاون وزیر امور خارجه روسیه و مذاکرهکننده ارشد روسیه در توافق هستهای ایران با 1+5، در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم گفت: «این موضوعی پنهان نیست که روسیه طی مذاکرات هستهای حامی رفع تحریمهای تسلیحاتی ایران در زودترین موعد ممکن بود، ما حتی در مقاطعی پیشنهادهایی را تدوین کردیم که براساس آن تحریم تسلیحاتی یکماه پس از اجرای برجام رفع شود، اما نتیجه متفاوت بود.» در دیماه ۹۵ وندی شرمن، مذاکرهکننده ارشد آمریکا در مذاکرات هستهای با ایران، در مصاحبهای با پروژه «راشا مترز» در دانشگاه هاروارد گفت: «یکی از نقاط واگرایی و اختلاف ما و روسها که البته در اواخر مذاکرات روی میز گذاشته شد، قطعنامه سازمانملل درخصوص تحریم موشکی و تسلیحاتی بود. روسیه معتقد بود نباید هیچ محدودیتی روی موشک و تسلیحات باشد. آنها هیچ محدودیتی را روی موشکهای خودشان نمیخواستند و البته فکر میکردند چنین محدودیتی نباید بر ایرانیان هم اعمال شود. نهایتا بر سر این موضوع مصالحه کردیم.»
توهم عدم همراهی کشورها با تحریم
«شما میدانید که آقای اوباما 18 ماه دیگر رئیسجمهوری آمریکا نخواهند بود. برآوردی که خیلی از دوستان داخل کشور دارند این است که در این 18ماه ما مشکلی از طرف آمریکا نخواهیم داشت اما همانطور که میدانید این توافق مخالفان جدی دارد و اکثر کاندیداهای ریاستجمهوری در آمریکا اعلام کردهاند در اولین یا دومین روز ریاستجمهوریشان این توافق را میخواهند لغو کنند. این سوال را از آقای کری هفته پیش در کمیسیون روابط خارجی کمیسیون مجلس نمایندگان پرسیدند که آیا رئیسجمهور بعدی ملزم به اجرای این توافق است؟ جواب آقای کری منفی بود که نه، ملزم نیست.» این عبارت بخشی از سوال و البته هشدار مهم و چندباره فواد ایزدی به اعضای تیم وزارت امور خارجه بود که چرا پیشبینی آینده را نکردهاید؟ اگر رئیسجمهور بعدی آمریکا زیر توافق زد آنگاه چه خواهید کرد و چه واکنشی خواهید داشت؟ ایزدی در تکمله سوالش پای الزام حقوقی برجام را هم به میان کشید و با اشاره به گفتههای کری مبنیبر اینکه توافق با ایران از نظر حقوقی الزامآور نیست، پرسید جایگزین قطعنامه آیا ما مکانیسم دیگری داریم که الزام حقوقی برای طرف مقابل جهت انجام تعهداتش ایجاد کند؟ به گفته این استاد دانشگاه، ما زمانی متوجه میشویم که طرف مقابل به تعهدات خود عمل نمیکند که ما به همه تعهدات عمل کردهایم و آژانس راستیآزمایی کرده است. آیا زمانی که طرف مقابل باید این کار را انجام دهد، مکانیسم حقوقی وجود دارد؟ پاسخ ظریف به این سوال روشن و البته تاملبرانگیز بود.
او الزام حقوقی طرف مقابل را برای انجام تعهدات، چندجانبه بودن توافق و تایید آن از سوی شورای امنیت دانست. وزیر امور خارجه با اشاره به قطعنامه شورای امنیت دراینباره به مقایسه تحریمهای آمریکا در دهه 90 –که آمریکا در اوج اقتدار بود- و تحریمهای این کشور در سالهای اخیر و نیز بیاثر بودن آنها در مقابل تاثیرگذاری تحریمهای اخیر پرداخت و گفت دلیل آن بود که تحریمهای سالهای اخیر بارشده بر یک مبنای مقبولیت بینالمللی، براساس امنیتیسازی ایران و ایرانهراسی است. ظریف با بیان آنکه اوباما نه از سر علاقه که چارهای ندارد برجام را بپذیرد، گفت: «آمریکا نمیتواند برای مخالفت با برجام، شورای امنیت را با خود همراه سازد و حتی اگر رئیسجمهور آمریکا بخواهد تحریمها را با یک امضا برگرداند، کسی در دنیا این تحریمها را اجرا نمیکند.» ظریف موضوع «تعلیق» را هم رد کرد و علت نگرانی منتقدان را آن دانست که اسنپبک را در نظر میگیرند. او با بیان آنکه ما هم توان بازگشت داریم، ادامه داد: «اگر شما میگویید آمریکا یکشبه میتواند بازگشت انجام دهد ما هم یکشبه میتوانیم بازگشت انجام دهیم بهخاطر اینکه بازگشت ما با یکسری پیچومهره است، ضمن اینکه ما داریم برنامه تحقیق و توسعهمان را پیش میبریم با بالاترین سانتریفیوژ.»آنطور که ظریف متوجه شده بود «تعلیق» فاقد موضوعیتاست.
مکانیسم ماشه، ایراد بزرگ برجام
مکانیسم داوری در برجام بارها و دقیقا از زمانی که هنوز این توافق اجرایی نشده بود، از سوی کارشناسان مورد انتقاد قرار گرفت و گفته شد ایران بههیچوجه نمیتواند شکایات خود را بهنحو موثری پیگیری کند و به نتیجه برساند. در گزارش کمیسیون مشترک برجام هم بهصراحت این مساله ذکر شد و آمد: «مکانیسمهای داوری بهطور کاملا واضح و عامدانه بر ضد ایران تنظیم شده و این مکانیسمها عملا برای ایران غیرقابل مراجعه است. ایران در هیچ مراجعهای به این مکانیسمها برنده نخواهد بود، بنابراین عملا نمیتواند به هیچ نقض کلی یا جزئی از سوی 1+5 بهنحوی واکنش نشان دهد که منجر به برهمخوردن توافق نشود.» با این حال اما هیچ توجهی به ایرادات بندهای 36 و 37 برجام نشد و مکانیسمی که بعدا بهنام «ماشه» معروف شد، از جانب ایران مورد پذیرش قرار گرفت. در این مکانیسم کشورهای 1+5 میتوانند بهسرعت و تنها ظرف مدت دو، سهماه برجام را خاتمه دهند، یعنی نسبت به برجام و تعهدات ایران اعتراض کنند و حتی بدون داشتن استدلال کافی، کار را به شورای امنیت بکشانند و با کنار زدن حق وتوی اعضا، برجام را فروریخته و 6 قطعنامه قبلی را احیا کنند. طبعا در این مکانیسم دست ایران نیز بهجایی بند نیست، یعنی اگر ایران نسبت به اجرای تعهدات طرف مقابل اعتراض داشته باشد تنها میتواند اعتراض خود را به جلسه کمیسیون مشترک و سپس نشست وزرا ببرد و اگر نتواند از این دو که بهواقع هیچ اهرم فشاری نیستند نتیجه لازم را کسب کند، میتواند درخواست تشکیل جلسه شورای امنیت را داشته باشد و اگر آنجا هم مشکل حل نشد، نتیجه خاتمه برجام و احیای 6 قطعنامه قبلی بهصورت اتوماتیک خواهد بود.
تضمین به موگرینی و ذبح منافع اقتصادی برجام
وقتی که آمریکا بنا داشت از برجام خارج شود، در ایران نیز تهدیدهای مشابهی میشد که احتمالا مقابلهبهمثل ایران درصورت ترک برجام از سوی ترامپ را افزایش میداد. در آن برهه یعنی فروردین و اردیبهشت سال 97، اروپاییها که احتمال میدادند بلافاصله بعد از خروج آمریکا از برجام، از جانب تهران اقدام مشابهی صورت گیرد، پیشنهادهایی را روی میز ایران قرار دادند تا درصورت خروج ترامپ از توافق هستهای، ایران با استفاده از این مزایای جدید اروپا قبول کند که در برجام باقی بماند. در آن برهه اروپاییها گفته بودند جبران خسارت خروج آمریکا برای ایران را خواهند کرد و منافع اقتصادی ایران را با راهکارهایی تامین میکنند. اتحادیه اروپا همان زمان به ایران قول همکاری در خرید نفت را داد و برای این کار حتی 10 پالایشگاه متناسب با نفت ایران را در کشورهایی چون ایتالیا، یونان، اسپانیا و پرتغال درنظر گرفت و وعده کرد این پالایشگاهها در دوران تحریم به خرید نفت از ایران ادامه خواهند داد تا از این مسیر بخشی از تحریمهای آمریکا علیه صادرات نفت ایران جبران شود.با وجود این اما اروپاییها از انجام این تعهد خود به بهانههای مختلف سر باز زدند و هرگز آن را محقق نکردند.
درباره چرایی این ماجرا واقعیت قدری متفاوت است و مسائل پیچیدهتری وجود دارد که لازم است ارزیابی شوند. توضیح اینکه دقت در اظهارنظرها و کنشهای سیاسی آن روزها گرهگشای اصلی این ماجراست. اگر خاطرتان باشد در آن زمان خبرهایی آمد که حسن روحانی به فدریکا موگرینی، مسئول هماهنگکننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا تضمین داده که درصورت خروج آمریکا از برجام، ایران بازهم در این توافق باقی خواهد ماند و از آن خارج نمیشود، تضمینی که در داخل کشور بهشدت مورد نقد قرار گرفت و کارشناسان حتی گفتند خروج سریع ترامپ بعد از این اتفاق صورت گرفته است و بهاصطلاح باعث باز شدن مشت ایران در مقابل طرف غربی شده است. حالا باید بگوییم که ماجرای آن 10 پالایشگاه هم مشابه همین تحلیل است و باید علت اصلی اجرایینشدن آن وعده را در همین تضمین به موگرینی درخصوص عدم خروج ایران از برجام با وجود خروج آمریکا دید، همان چیزی که در داخل برای اقناع افکارعمومی صبر استراتژیک و راهبردی خوانده شد درصورتی که تنها نامی که میتوان بر آن گذاشت «منتظر نشستن و نگاه کردن» بود.
* فرهیختگان