این اظهارنظر البته در حالی است که چندیپیش خبری از قول او در رسانهها منتشر شد مبنیبر اینکه تاکنون هرچه داشته برای کشور بهکار گرفته است و بعد از این بنایی برای حضور در انتخابات ندارد. آن موضع غیررسمی اما حالا در جمع خبرنگاران گفته شده و ظاهرا قطعیت یافته است و به این صورت انتخابات آینده و مجلس یازدهم را باید تحتتاثیر چنین تصمیمی تصور کرد. البته باید این نکته را هم همیشه در ذهن داشت که در سیاست هیچچیز قطعی و صددرصدی نیست و هر چیزی ممکن است تحت شرایطی به وقوع بپیوندد!
الف- پیش از هر نکتهای باید به پیشزمینههای احتمالی تصمیم علی لاریجانی برای خداحافظی با مجلس اشاره کرد و دید چرا او با سابقه سه دوره ریاست، حالا چنین تصمیمی گرفته است.
اولین دلیل را باید در کاهش محبوبیت علی لاریجانی در قم دید. او در انتخابات گذشته برای کسب رتبه اول مغلوب کاندیدای اصولگرایان یعنی احمد امیرآبادی شد و نهایتا با حمایت اصلاحطلبان در قم بهعنوان دومین نماینده این شهر راهی پارلمان شد. اتفاقی که البته برای او اصلا خوشایند نبود، چراکه بیشتر از فضای سیاسی قم ممکن بود این اتفاق برای او در صحن مجلس حاشیهساز شود که البته به لطف تکثر سنگین در مجلس دهم، او توانست این مرحله را نیز با موفقیت پشتسر بگذارد و با قدرت قابلتوجهش در بازیگری میان جریانات سیاسی، دوباره به ریاست مجلس برسد. این تکثر بالا حتی آنقدر برای لاریجانی امتیاز به حساب میآمد که در مقابل اصلاحطلبانی که در انتخابات از او حمایت کرده بودند و حتی نیروهای متصل به وی را در لیست تهران قرار دادند، بایستد و با شکست محمدرضا عارف او را برای چهارسال گوشهنشین بهارستان کند.
دومین مساله، چسبندگی قابلتوجه علی لاریجانی به حسن روحانی و دولت اوست، همان اتفاقی که نماد تام و تمام و تاریخیاش، تصویب پرسرعت برجام در مجلس بود. واقعهای 20 دقیقهای که یکسوی آن دولت قرار داشت و سوی دیگر علیرضا زاکانی، رئیس کمیسیون ویژه بررسی برجام و تیمش که با دهها ساعت کار روی توافق، ملاحظات اساسی روی آن داشتند بههمراه منتقدانی که برجام را دارای نواقص جدی میدانستند و مخالف تایید اینگونه آن در پارلمان بودند. خلاصه ماجرا اینکه ماحصل همراهی سطح بالای علی لاریحانی با حسن روحانی طی 6 سال گذشته، نهتنها برای رئیس کنونی مجلس امتیاز مثبتی به حساب نیامده، که امروز بهدلیل شکست دولت روحانی در انجام وعدههای انتخابی و افول قابلتوجه وی در افکارعمومی، تمامی کسانی که بهعنوان حامی دولت در این سالها شناخته میشدند نیز جایگاه پیشین خود را از دست داده و از چشم جامعه افتادهاند. ناگفته نماند همین همراهی و چسبندگی با دولت هم بود که رای علی لاریجانی را در قم ریخت و نگذاشت وی رای اول این شهر شود. حالا دو ریسک مهم جلوی علی لاریجانی قرار دارد، اول اینکه آیا او امکان پیروزی در انتخابات را دارد یا خیر؟ و دوم اینکه اساسا حتی اگر پیروز شود میتواند دوباره در جایگاه ریاست مجلس قرار بگیرد؟ این دو سوال بسیار مهم که احتمال هیچکدامشان برای لاریجانی قابل توجه نیست شاید اصلیترین دلایل او برای عدم شرکت در انتخابات مجلس باشد، چراکه شکست در هر سطحی آینده سیاسی او را با چالشی جدی مواجه خواهد کرد.
سومین نکته جدایی او از اصولگرایان است. چه اینکه علت این اتفاق همراهی و اتفاقنظر وی با دولت و حتی اصلاحطلبان در بزنگاههایی مانند انتخابات مجلس دهم بوده باشد یا مسائل دیگر، واقعیت کنونی این است که لاریجانی امروز نهتنها با پایداریها که اظهرمنالشمس است که با بخش بزرگتری از اصولگرایان زاویه جدی دارد و طبیعتا از همراهی آنها در مناسبات و میادین رقابت سیاسی برخوردار نیست. همین شورای اقدام ائتلاف اصولگرایان که چندیقبل، پیشقدم شدند و لیست انتخاباتی خود را در قم در غیاب نام علی لاریجانی با احمد امیرآبادی، مجتبی ذوالنور و علیرضا زاکانی بستند مهمترین نشانه این ماجراست و نشان میدهد لاریجانی نمیتواند روی بدنه رای این جریان در قم که کم هم نیست، حساب کند. از طرفی اصلاحطلبان در قم نه بدنه دارند و نه بعد از جدایی نعمتی و جلالی از فراکسیون امید مجلس نهم، علاقهای برای حمایت لاریجانی. آنها البته با مواضع اخیر خود این پیام را به علی لایجانی داده بودند که نمیخواهند از وی حتی درصورت نامزدی از تهران حمایت کنند.
ب- وضعیت مجلس آینده چگونه خواهد شد؟
علی لاریجانی در مجلس گذشته در قامت یک
بازیگر میان جریانات سیاسی حاضر شد و توانست رای اصولگرایان را از سر الزام
و جلوگیری از پیروزی یک اصلاحطلب و رای مستقلین را با تشکیل فراکسیون
مستقلین در حمایت از خود و دولت، برای رسیدن به کرسی ریاست بگیرد. در مسائل
مختلف دیگر هم او به همین منوال جلو رفت و هرچند نمیتوانست در نقاط مهم
مانند همین ماجرای افزایش نرخ بنزین، فاصله نزدیک خود را با دولت زیاد نشان
دهد. از اینرو بهنظر میرسد که با نبود او و چهرههای مشابه وی مانند
ناطقنوری و در سطوح پایینتر باهنر و امثالهم، امکان شکلگیری جریانی
خاکستری یا همان مستقلین و تشکیل سه فراکسیون همعرض منتفی خواهد شد. از
طرف دیگر وضعیت دولت هم به احتمال فراوان در همراهی مجلس به چالش کشیده
میشود.
ج- آینده سیاسی علی لاریجانی
سومین و آخرین موضوع است. کنار نشستن برای یک استخوان خردکرده میدان سیاست
حتما بسیار دشوار خواهد بود، چنانکه حتی برخی هست و نیستشان در دوری از
قدرت تعریف میشود. علی لاریجانی سالهاست که کاندیدای بالقوهای برای
انتخابات ریاستجمهوری به حساب میآید و در یکی، دو سال اخیر هم تحلیلهای
زیادی درباره امکان حضور وی در انتخابات مطرح شده است. از اینرو بهنظر
میرسد این عدم کاندیداتوری در انتخابات مجلس نشانهای برای افزایش امکان
حضور وی در انتخابات 1400 باشد.در این مورد البته لاریجانی بهخوبی میداند
کارنامهاش در دوران ریاستجمهوری حسن روحانی، دامنگیر او در هرگونه رقابت
سیاسی برای گرفتن رای از مردم خواهد بود. رئیس مجلس میداند شرط پیروزی در
انتخابات آتی جدایی هرچه بیشتر از دولت حاضر و سیاستهای شکستخورده آن
است و طبیعتا یکی از راههای فاصلهگذاری، عدم کاندیداتوری در مجلس است تا
از این مسیر او بتواند قید و بندهای عرفی و حقوقی ریاست یک قوه را از خود
بزداید و به بازسازی چهره خود در افکارعمومی بپردازد.دست آخر اما گوشهچشم
او به امکانات سیاسی ذاتیاش در سیاست داخلی و اتفاقات سیاست خارجی است.
کارگزارانیها از اصلاحطلبان همچنان با لاریجانی همدل هستند و در روزهای
تند شدن اتحاد ملت و دیگر احزاب اصلاحطلب، احتمالا آنها مجدد در میان جناح
بهاصطلاح چپ، دست بالاتر را خواهند داشت. از طرفی با امکان انشقاق میان
اصولگرایان، بعید نیست جامعه روحانیت و جبهه پیروان در حمایت از او برخیزند
و برخی دیگر از احزاب را نیز بتوانند با خود همراه کنند. سیاست خارجی اما
ممکن است فضا را بیشتر برای او فراهم کند. در صورت شکست ترامپ در انتخابات
اکتبر آینده، و پیروزی فردی مانند جو بایدن، فضای سیاست خارجی ایران یحتمل
تغییر خواهد کرد و در این فضاست که شاید کسی از جنس علی لاریجانی که سابقه
مذاکراتی هم دارد، بتواند بیشتر از دیگران از طبقه متوسط رای بگیرد.
* علی جمشیدی-فرهیختگان