به گزارش سرویس اجتماعی پایگاه 598، دربند 12 اصل سوم قانون اساسی آمده است که دولت جمهوری اسلامی ایران موظف به پی ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هرنوع محرومیت در زمینه تغذیه و مسکن و کار و بهداشت است.
در جریان انقلاب اسلامی طبقات محروم و مستضعف جامعه، نقش بسزایی در سرنگونی رژیم داشتهاند.
یکی از شعارهای اصلی و اولیه انقلاب اسلامی حمایت از مستضعفان بوده است.
امام خمینی همواره از پابرهنهها و زاغهنشینان بهعنوان " ولینعمت" یاد میکردند و خواهان خدمتگزاری بیشتر به آنها بود. از دیدگاه معمار انقلاب اسلامی پیروزی انقلاب مرهون تلاش مستضعفین بوده و طبقات بالا کاری نکردهاند نخواهند کرد.
با توجه به اینکه بار سنگین انقلاب بر دوش قشر مستضعف است...وظیفهداریم فعالیت و توجه را به نواحی محروم، خصوصاً جنوب شهر، که در رژیم گذشته توجهی به آنها نشده، معطوف کنیم[1]
در اوایل دهه 70 با تغییر مسیر و خارج شدن مدیران وقت از ریل انقلاب، جامعه به سمت مصرفگرایی و مانور تجمل روی آورد و بستری برای ایجاد شکاف طبقاتی در جامعه شد و مستضعفان که سهم بسزایی در به ثمر رساندن انقلاب داشتن در زیر چرخدندههای توسعه و سازندگی موردنظر دولت وقت مجدداً به حاشیه رفتند و آسیبهای جبرانناپذیری به پیکره نظام شهری و حقوق افراد وارد شد که هنوز هم اثرات آن را در جامعه میتوان مشاهده کرد. یکی از مشکلات ناشی از تفکر توسعه محوری دولت سازندگی تشدید حاشیهنشینی در کشور بود.
شهرسازی در حوزههای مختلف ازجمله حاشیهنشینی به بنبست رسیده است مراکز آکادمیک در این چند دهه نتوانستهاند به تولید علم جدید در حل مشکل حاشیهنشینی نائل بشوند و اقدامات انجامشده گاه باعث تشدید مشکل شده است چنانچه مسئله حاشیهنشینی مسئله جدی حاکمیت و دولتها نباشد در آیندهای نهچندان دور مناطق حاشیهنشین پتانسیل و ظرفیت تبدیلشدن به پایگاه و مراکز بحرانهای امنیتی و اجتماعی را دارد.
طبق آمارهای مختلف نزدیک به یکسوم جمعیت شهری حاشیهنشین هستند این جمعیت شهری در حاشیه شهرها سرمایههای اجتماعی شهر هستند بیتوجهی و محروم کردن آنان از عدالت و خدمات حداقلی شهروندی بسترساز وقوع پدیده وندالیسم است. اینکه بیان میشود مناطق حاشیه شهر فلان خطر را دارد و برای شهر خطرناک است این برچسب زدن به این بافت اجتماعی خود عامل دوگانگی در شهر است. اگر به هر دلیلی افرادی به شهر برای سکونت مهاجرت کردهاند وظیفه مدیریت شهری است که برنامهریزی صحیح برای اسکان داشته باشد نه اینکه ادعا کند شهر باید گران اداره شود، تا هرکس نتواند شهرنشین بشود این نگاه، نگاه سرمایهداری است. البته باید مکانیزم رونق تولید را هم در شهرهای کوچک و روستاها فعالسازی کرد تا مهاجرت کنترل بشود. به نظر میرسد از دلایل اصلی عدم استقرار حاشیهنشینان در متن شهر هزینه مسکن است سؤالی که مطرح میشود این است که چرا در ایرانزمین بهعنوان یک کالا باید خریدوفروش شود؟ ما در ایران کمبود زمینداریم؟
نگاهها به مسئله حاشیهنشینی در ایران آزمونوخطا بوده است در دورهای تخریب کامل محله را داشتیم در دورهای تخریب و نوسازی و دورهای هم بحث توانمندسازی و تشویق سرمایهداران به سرمایهگذاری در بافت را داشتهایم و اکنون در این دولت نیز بحث بازآفرینی شهری موردبحث است. این نوع اقدامات و برنامهها به دلیل نداشتن پارادایم فکری مشخص و تقلید از نظام سرمایهداری محکومبه شکست است. از مشکلات این نوع نگاهها اولویت داشتن مباحث اقتصادی و ورود سرمایهگذار به مناطق حاشیهنشین است.
ورود سرمایهگذار خصوصی به بافت مسئلهدار توصیه نمیشود چراکه ارزشهای فرهنگی و اجتماعی بافت در حاشیه قرار میگیرد و هویت بافت از بین میرود. سرمایهگذار فقط بادید سود حداکثری به منطقه مینگرد و به دلیل عدم دید شبکهای مردم ساکن بافت بیشترین آسیب را میبینند. مشکل دیگر در این طرحها عدم همزیستی کارشناسان شهری با اقشار کمدرآمد و مستضعف بوده است خیلی از کارشناسان و مشاورآنگاهی اصلاً بافت را نمیبینند و برای آن راهبرد در نظر میگیرند این نحوه برخورد درست نیست و مسئلهای را حل نمیکند و فقط عدهای دلال از این اشتباه راهبردی کارشناسان سود میبرند. نگاه بالا به پایین که کارشناسان و مهندسین مشاوره به اقشار مستضعف دارند مورد تأیید دین نیست با این رویکردها حل مشکلات حاشیهنشینی در توان دولتها نیست.
اگر دانش موجود توانایی حل مسئله و پاسخ به پرسشهای اداره امور جامعه را نداشته باشد باید دانش جدیدی تولید شود درزمینهٔ بافت فرسوده ما باید پارادایم نگاهمان به بافت مسئلهدار را تغییر دهیم همانطور که در مباحث نظامی با پیروی از الگوی دینی و بومی توانستیم بحران امنیت را سپری کنیم و امروز به امنترین کشور منطقه تبدیل شویم در بحث حاشیهنشینی نیز میتوان با نگاه به درون و تبعیت از ارزشهای دینی به الگویی برای دیگر کشورها در جهت حل مشکل حاشیهنشینی تبدیل شد.
اگر سازمانی متشکل از ارگانهای متنوع فرا دولتی تشکیل نشود و بهصورت مستمر مدلهای داخلی را مورد ارزیابی قرار ندهد باروی کار آمدن دولتها مسئله حاشیهنشینی حل نخواهد شد مداخله مستقیم نیز کارساز نیست افراد داخل بافت در ابتدا باید بازیابی هویتی و منزلتی بشوند سپس طرحهای اشتغال خرد درون بافت ایجاد بشود و آنگاه مؤلفههای دیگر کیفیت زندگی وارد فاز اجرا بشود این نوع مدیریت هم باید توسط مکان دائمی که پایگاه اجتماعی و مورد اعتماد مردم است انجام بپذیرد مسجد محله میتواند پایگاه توانمندسازی اقشار کمدرآمد باشد.
پیشنهاد میشود سازمان بنیاد مستضعفان و سازمان اوقاف وامورخیریه وقوه قضائیه با استفاده از ظرفیتهای سپاه و بسیج به کمک دولت بیایند
پیشنهاد میشود یک سازمان با یک فرآیندمتفاوت از ساختار اداری با پارادایم جدید و نه صرفاً تخصصی در حوزه حاشیهنشینی ایجاد بشود و بهصورت متمرکز به حل مشکلات بپردازد و محل استقرار نیز مساجد محلات هدف باشد.
پیشنهاد میشود بهجای برگزاری همایشات و نشستهای تکراری و گاه تبلیغاتی، کارشناسان و مشاوران حوزه شهرسازی الگوها و مدلهای مدنظر را نسبت به مناطق حاشیهنشین به وزارت راه و شهرسازی ارائه دهند و دولت این مدلها را در مناطق مختلف اجرا کند و در یک بازه زمانی میانمدت، پس از دریافت بازخوردها و ارزیابی مدلها، الگوهای برتر را در مناطق هدف پیادهسازی و اجرا کند.
[1] صحیفه امام، ج 15، ص 273
پایان بخش هشتم...
نویسنده: علی حجازیان پژوهشگر شهرسازی اسلامی