از بیرون که به رسانه ملی نگاه کنی، معجونی است از حرکات موزون و آواز و گزارش و سریالهای عاشقانه کلیشه ای و البته برای سرپوش نهادن بر این همه نقص، یکی دو برنامه و سریال موفق هم قابل مشاهده است.
ماه رمضان "پنج کیلومتر تا بهشت" را می بینی. روحی که مانتو به تن دارد و در آن عالم هم دست از ارتباط با نامحرم برنمیدارد و با آنکه خودکشی کرده است، به آرامش ابدی میرسد. سریال "سقوط یک فرشته" هم به بهانه نمایش بدیهای روابط دختر و پسر، نمایش کاملی از این گونه روابط را بین دختر حاجی و دوستش دارد. شیطان هم که در طول فیلم با ظاهر یک انسان مذهبی است و در نهایت تغییر چهره میدهد. بی شک تصویر شیطان به شکل یک انسان مذهبی، هر چند در نهایت تغییر کند، از اثرات مخرب آن نمیکاهد.
ناگهان چند سریال جنجالی و غمگین به روی آنتن میرود و کسی پاسخگو نیست که چه به خورد این ملت داده میشود؟ آنقدر آش شور می شود که خودشان هم از خودشان انتقاد می کنند و فریاد میزنند: آی دزد را بگیرید! و ما هم که میدانیم دزد کیست، فقط سکوت می کنیم. همزمانی سریالهای "تا ثریا" " شیدایی" و "پنجره" فضای رسانه را تغییر می دهد. آنقدر اعتراضات بالا میگیرد که مجبور میشوند 500 دقیقه "تا ثریا" را حذف نمایند و برای رفع و رجوع این خرابکاری، "خنده بازار" را دوباره روی آنتن می برند و تصور این است که مشکل حل شده است و به قول دوستی تلویزیون است و هفتاد میلیون موش آزمایشگاهی! اینجاست که صدای امثال آقای سلحشور در میآید که: "اصلا در صدا و سیما با این عقیده که سناریو باید تکمیل شود و بعد جلوی دوربین برود مبارزه می شود ... دقیقه نود طوری فیلم را به آنتن می ر سانند که مسئولین اصلا فرصت نمی کنند بازبینی کنند."
حاشیه های این چند سریال به اینجا ختم نمیشود و حتی مجلس هم واکنش نشان میدهد. جدال نخبگان با ضرغامی، این بار نیز منجر به نامهای سرگشاده به وی میشود که البته این بار هم مثل همیشه رسانه ملی با بی اعتنایی عبور میکند. این بی اعتنایی تا آنجاست که حتی سریال "پنجره" با ایرادات واضح عقیدتی، همچنان ادامه مییابد.
"تا ثریا" سریالی است برای تخریب زن مسلمان چادری که سیل اعتراضات، منجر به توقف آن میشود. اما سازندگان فیلم، تمام نفرت خود از فرهنگ دینی را در قسمت های آخر به نمایش میگذارند. تعجب آنجاست که چادر میشود عامل قتل و اگر این زن، همچون دخترانش انسان روشنفکری بود و چادر به سر نداشت، قاتل نمیشد و زندگیش دچار این همه مشکل نمیشد. نکته ای مشکوک در برنامه های سیما این است که هر چه بدبختی و عقوبت است، بر سر شخصیتهای مذهبی میبارد و سایرین چون اعتقاداتی مذهبی ندارند، زندگی شادی دارند. بنابراین اینطور به مردم القا می شود که: بیایید انسان معتقدی نباشیم تا زندگی شادتر و آرامتری داشته باشیم!
"پنجره" هم که پنجره ای شد برای ترویج افکار پائولو کوئیلیو و هرچه فریاد زده شد، که این سریال، عقاید مردم را به سخره گرفته است، کسی نشنید (و البته اگر ما بگوییم مدیران رسانه ملی این فریادها را نشنیدند، بزرگترین شوخی سال را کرده ایم) انتقادها را سایت بالاترین شنید و واکنش نشان داد، اما مهندس ضرغامی عزیز ما نشنید!
عادی سازی روابط دختر و پسر و کاهش سن عاشقی هم نقطه سیاه دیگری است که در "وضعیت سفید" و "تا ثریا" نشان داده شد. روابط با نامحرم در بسیاری از برنامه ها، عادی جلوه داده شد و حتی در برخی موارد، آنان یکدیگر را با نام کوچک خطاب می کردند. البته گویا دیگر اعتراض به مجریان خانمی که دیگر لباس فرم ندارند و پیراهنهای رنگارنگ میپوشند، نوعی بی کلاسی محسوب شود!
"جمع ما" یکی دیگر از برنامههای جنجالی سیما بود که با انتقاد مجری آن از طرح تفکیک جنسیتی، مخالفتهای بسیاری را برانگیخت. برخی موضوعاتی که در این برنامه مطرح میشد نیز مشکوک بود. خرابکاریهای مربوط به دکور و سقوط مهمان از صندلی، از دیگر شاهکارهای این برنامه بود.
اشتباهات فقط به سریال ها متوقف نمی شود و بخشهای خبری نیز اشکالات عمده ای داشت. به عنوان مثال در روزهای برفی، فرصت زیادی به برف و حواشی آن پرداخته میشود. عدم پرداختن مناسب به انقلابهای منطقه نیز از خطاهای دیگر رسانه ملی است. این خطا تا آنجا پیش میرود که قسمت اعظم سخنان جوانان کشورهای اسلامی مقابل رهبر انقلاب، سانسور میشود.
به دهه فجر که میرسیم، بیشترین هنر دوستان سیما، پخش آهنگهای انقلابی است. امسال دهه فجر با پخش سریال "ششمین نفر" همراه بود. سریالی که فقط به نمایش حماقتهای انقلابیون میپرداخت. انقلابیونی که یکی از خودشان را میکشند، به یکدیگر اعتماد ندارند و .... از همه بدتر هم عشق مثلثی کثیف یک زن شوهردار با پسرخالهاش، میشود یادآور خاطرات حماسی دوران انقلاب!
ویژه برنامه های انتخابات یا راهپیمایی هم که محدود شد به پخش مکرر آهنگهای تکراری و گزارشهای مردمی. آنقدر که حال انسان از هرچه راهپیمایی و انتخابات است بهم بخورد!
اما باید اعتراف کرد، "مختارنامه" آبروی رسانه ملی شد. ساخت قوی و محتوای بالای آن از برجستگی های این سریال محسوب می گردد. البته پخش چند نمونه برنامه موفق، نمیتواند سرپوشی باشد بر خطاهای فاحش رسانه ملی و به قول آقای سلحشور، موجب ساکت کردن و بستن دهان منتقدین شود.
و اما "راز"؛ اینکه برنامهای در صدا و سیما باشد که به مسائل آخرالزمانی بپردازد، در جای خود شاهکار محسوب میشود- آنهم در این برهوت برنامههای خوب و سازنده- و اگر این کار را شخصی مثل نادر طالب زاده بسازد که در این مورد همیشه دستی بر آتش داشته، مسلما برنامهای قابل اعتنا خواهد بود. بررسی جریانات روز جهان رسانه، مسائل سیاسی مرتبط با آخرالزمان و بعضا مسائل اقتصادی و ... از موضوعات "راز" است. بررسی فیلم های استراتژیک هالیوود با نگاهی کاملا محتوایی و آسیب شناسانه و با هدف آشنایی مخاطب با افکار پنهان این فیلم ها، در زمانی که تمامی برنامههای رسانه جولانگاه افکار غربی و مخرب شده اند، "راز" را به مثابه نوری در تاریکی قرار داده است.
اگرچه پخش سریال "شوق پرواز" ما را امیدوار و خوشحال کرد که بالاخره هنرمندان ما متوجه قهرمانان دینی و بومی این مملکت شدهاند، اما آنچه انتظار ما بود کجا و این سریال کجا؟! داستان زندگی شهید عباس بابایی به تنهایی جذابیت و زیبایی کافی برای نمایش را داشت و بازی درخشان بازیگرانش از جمله شهاب حسینی و الهام حمیدی نیز به آن قوت خاصی می بخشید. اما نحوه آمیختن این قصه به فضای امروز جامعه، و ماجراهای لیلی و نامزدش در بسیاری از سکانسها خط سیر قصه را خراب و آن را تبدیل به مستندی بی کشش میکرد.جلوههای ویژه و صحنههای پرواز هم به جز یکی دو مورد، کاملا این احساس را به مخاطب منتقل میکرد که از روی صحنههای انیمیشن برداشته شده و به نوعی سرهم بندی است. چیزی که در قسمت پایانی به خوبی قابل درک بود.
برنامه های سخنرانی سیما هم اگرچه ساعت 6:30 دقیقه صبح (برای گنجشک ها!) پخش می شد، از نقاط قوت است. اما ای کاش مدیریتی بود تا بر کلیت محتوای ارایه شده نظارت میکرد. "سمت خدا" از نمونه های موفق این گونه برنامه هاست که با حضور مجدد حجت الاسلام پناهیان، عمق محتوایی خاصی پیدا کرد.
از اشتباهات دیگر رسانه ملی میتوان به ترویج گسترده مصرف گرایی در برنامه آشپزی "بهونه" نام برد. دیروز، امروز فردایی که دیگر رمق روزهای نخستین را ندارد. برنامه های کودک و انواع عمو خالههای رنگارنگ و آموزش حرکات موزون به کودکان معصوم ایران زمین هم که جای بسی گلایه دارد. "یک لقمه خنده" بد نیست، اما اینکه هدف این همه تلاش، پخت غذا باشد کمی مضحک است و آیا نمی توان هدف دیگری برگزید؟
جنجال دیگری که رسانه ملی در این سال داشت برنامه "پارک ملت" بود و سخنان جنجالی افروغ که باز هم نامه جمعی از طلاب را به دنبال داشت.
اعتراضها به رسانه ملی به انواع نامه ها در سال 90 ختم نمی شود و جمعی از دانشجویان هم در تاریخ 29 دی، در تجمعی فریاد اعتراض خود به رسانه ملی را بیان می کنند که طبق معمول، با بایکوت کامل خبری او مواجه می شود.