عدالتطلب که باشی فرقی نمیکند دلت برای مدافعان حرم حضرت زینب (س) در
سوریه بتپد یا برای کارگران و کشاورزان روستایی دورافتاده در ایران.
عدالتطلب که باشی کاراکترهای فیلمت ممکن است در صحرای سوزان و بیابانهای
عراق و شام باشند یا در زمینها و مزرعههای سیستان و بلوچستان. عدالتطلب
که باشی با اینکه در عنفوان جوانی پایت به جشنوارههای اروپایی باز شده و
مزه آن را چشیدهای، اما پشت به آن گوسالههای سامری میکنی و جایزهات را
جای دیگر طلب میکنی. این عدالتطلبی البته وابستگی هم میآورد و باعث
میشود ژست فیلمساز مستقل گرفتن را فراموش کنی و سختی این پشتپا زدنها را
به جان بخری.
از عدالتطلبی تقریباً در اغلب آثار ابراهیم حاتمیکیا میتوان ردپایی پیدا
کرد. چه آن زمان که با ساخت فیلم «از کرخه تا راین» موضوع مهاجرت برخی
جانبازان دفاع مقدس به کشور آلمان را در قالب یک اثر سوزناک به تصویر کشید و
چه زمانی که در فیلم «ارتفاع پست» مرثیهای بر وضعیت نابسامان یک خانواده
خوزستانی سرود که سرپرست خانواده به خاطر تنگنای اقتصادی خود و خانوادهاش
را در مخمصهای سخت گرفتار کرده بود. اینبار، اما حاتمیکیا زمین مبارزه
را از شام به داخل کشور آورده است. او اگر لازم باشد برای ترسیم وضعیت
مظلومانه ایثارگران دفاع مقدس زمانی به قلب اروپا میرود و گاهی اگر لازم
بداند راوی مظلومیت مدافعان حرم میشود و اینبار گویی قرار است در کنار
آنهایی قرار گیرد که امام راحل از آنان به عنوان، ولی نعمتان انقلاب یاد
کرده است.
وقتی میگوییم ابراهیم حاتمیکیا، فیلمساز متعهدی است دقیقاً از چه چیزی
حرف میزنیم. او دشوارترین راه را برای فیلمسازی انتخاب کرده است. از سویی
دلبسته انقلاب اسلامی و آرمانهای آن است و در برهههای مختلف با آثارش به
جایگاه جهاد و ایثار پرداخته است و از سویی دیگر در برخی آثارش به موضوع
عدالت اجتماعی نظر کرده است. از این بابت شاید بتوان گفت هیچکس به اندازه
حاتمیکیا به لحاظ انتخاب سوژههایش و نسبت به آن با انقلاب اسلامی در نقطه
تعادل نایستاده است.
او یک سال و نیم پیش در جریان برگزاری جشنواره فیلم فجر با صدایی رسا به
وابستگیهای قلبیاش اشاره کرد. وقتی قرار باشد هنرمند وابستگی معنوی به
اهدافش را انکار نکند، کار سختی در پیش خواهد داشت. عبارت «من فیلمساز
وابستهام» حاتمیکیا شاید از سوی خیلیها درست و بجا فهم نشد. وابستگی او
اگرچه به انقلاب اسلامی و آرمانهای آن غیرقابل انکار است، اما حاتمیکیا
به عنوان فیلمسازی معترض شناخته میشود. اعتراض او با دیگر فیلمسازانی که
صرفاً دوست دارند ادای معترض بودن را دربیاورند و بعضی وقتها نیز نقش خود
را خوب بازی میکنند، متفاوت است. این است که او معترض بودن را به عنوان
حربهای برای تثبیت خود در میان یک نحله فکری یا طبقه اجتماعی انتخاب نکرده
است. او میداند آرمانهای انقلاب در همه ابعاد به ویژه بعد اجتماعی آن
باید یک مطالبه همیشگی برای رسیدن به مقصود باشد و برای همین نمیتواند در
آثارش نسبت به نقاط منفی و نامطلوب جامعه واکنش نشان ندهد.
حاتمیکیا در عین حال که به عرصه دفاع سخت نظر داشته و در این وادی همواره
نگاهی آسیبشناسانه را دنبال کرده و صرفاً تکبعدی به موضوع جنگ نگاه نکرده
است، نیمنگاهی به عرصههای دیگر نیز داشته و از موضوعات مهم دیگری که جزو
آرمانهای اساسی انقلاب بودهاند، غفلت نکرده است.
او میتوانست مانند اغلب فیلمسازانی که استعداد خود را موازی با فضای غالب
هنری کشور تنظیم کردهاند و وضع مطلوب را در بیوضعی مطلق جستهاند راه و
روشی عافیتطلبانه در پیش گیرد و از مواهب بودن در این وضعیت بینصیب
نماند، هر چند او با همین دستفرمان آرمانگرایانه نیز همواره در سینمای
ایران در جایگاهی قرار داشته که حتی منتقدانش هم نتوانستهاند اثرگذاریاش
را انکار کنند.
برای حاتمیکیا مقاومت صرفاً در مقابل دشمن خارجی منحصر نمیشود. او
میداند که دشمنان این آب و خاک به داخل هم نفوذ کردهاند و در قالب
دستگاههای مفسده انگیز اقتصادی منافع ملت را به تاراج میبرند. درباره
فیلم تازه حاتمیکیا البته نمیتوان بیش از این پیشگویی کرد، اما کارنامه
فیلمسازی او نشان میدهد که به سینما نگاهی متعهدانه و دغدغهمند دارد و
هنر را صرفاً برای هنر نمیخواهد.
«خروج» بیستمین فیلم ابراهیم حاتمیکیا در مقام کارگردان در سینمای ایران
است که پس از طی مراحل پیشتولید دیروز با حضور عوامل در گچساران جلوی
دوربین رفت. این سومین ساخته اوست که با همکاری سازمان هنری رسانهای اوج
ساخته میشود.