میرکاظمی در این گفتگو از حواشی کار خود با دولت نهم و دهم، پرده برداشت. گفتگوی مشروح همشهری اقتصاد با وزیر سابق بازرگانی و نفت را در ادامه میخوانید.
• آقای دکتر چطور وارد اقتصاد و سیاست و کابینه و دولت آقای احمدینژاد شدید؟
- در تهران دوران ابتدایی و دبیرستان را گذراندهام و بلافاصله دانشگاه علم و صنعت رشته مهندسی صنایع پذیرفته شدم. فوق لیسانس را نیز در همانجا گذراندم و در همان رشته و دکترا نیز هم در بورسیه اعزام به خارج قبول شدم و هم در تربیت مدرس که البته ترجیح دادم تربیت مدرس را انتخاب کنم، ضمن اینکه در سال 67 نیز تدریس را با کارشناسی ارشد مهندسی صنایع در دانشگاه علم و صنعت آغاز کردم. در ادامه به تدریج دروس مهندسی صنایع را در مقاطع تحصیلات تکمیلی تدریس کرده، چند انجمن علمی تشکیل دادم که انجمن لجستیک، انجمن مهندسی تعمیرات از جمله آن است و در عین حال، چند مرکز تحقیقاتی از جمله "مرکز مطالعات و بررسی سیستمها و افزایش بهرهوری"، "مرکز مطالعات بنیادی" و "مرکز مطالعات لجستیک" نیز راهاندازی کردم. در مسیر اجرا نیز از ابتدای انقلاب فرهنگی در دانشگاه علم و صنعت فعال بودم و در تعطیلی دانشگاه که در زمان دفاع مقدس بود، بر حسب تکلیف وارد سپاه شدم و بعد از مدت کوتاهی، مسئول یکی از مناطق هفتگانه سپاه تهران شدم، بعد از آن نیز در حوزههای دانشگاهها ادامه کار دادم. در آخرین مسئولیتها هم به عنوان وزیر بازرگانی و وزیر نفت مشغول به کار بودم.
• سابقه آشنایی شما با رئیسجمهور از همان دانشگاه علم و صنعت شروع شد؟
- بله. در زمانی که انقلاب فرهنگی در علم و صنعت شروع شد، با او و جمعی از دوستان کار را دنبال میکردیم.
• قبل از آن روزی که خبر کاندیدا شدن وی را برای دولت نهم شنیدید، میدانستید که وی میخواهد کاندید شوند یا برای شما غیرمنتظره بود؟
- بعد از اینکه احمدینژاد برای استانداری اردبیل انتخاب شد، بنده نیز در تهران مسئولیتهایی داشتم که منجر به این شد که ارتباط زیادی با او نداشته باشم؛ ولی زمانی که به شهرداری تهران آمد، باز هم ارتباط زیادی با وی نداشتم تا زمانی که وی، بنده را دعوت به همکاری کرد. آن زمان بود که مجدد این ارتباط برقرار شد.
• به دکتر احمدینژاد رای دادید؟
- بله هم در سال 84 و هم در سال 88 به او رای دادم.
• چطور دعوت به کار شدید؟ تماس از جانب خود وی بود؟
-
بله. در ایامی که او افراد پیشنهادی برای وزرا را مطالعه میکرد، من به
همراه خانواده در حج بودم. بعد از اینکه بازگشتم، دوستان اعلام کردند که
آقای دکتر احمدینژاد شما را به دفترش دعوت کرده است. در واقع از جانب
کمیتههایی که افراد را برای احراز پست وزارت بررسی کرده بودند، نام بنده
نیز بود. بعد که پرسیدم که چطور یاد ما افتادید، متوجه شدم که از مراکز
مختلفی نام بنده مطرح شده بود که از جمله آن بسیج اساتید، انجمنهای علمی
مختلف و سپاه کاندیدا شده بودم. حتی برای وزارتخانههای دیگر به جز
بازرگانی نیز بنده مطرح شده بودم؛ اما بنده بیاطلاع بودم. وقتی برگشتم
نزدیک به نهایی شدن این اسامی بود که از بنده نیز دعوت شد تا در بخش
بازرگانی کشور به دلیل دارا بودن مدرک در رشته مهندسی صنایع که به
زنجیرههای تامین مرتبط است، مشغول به کار شوم. مهمتر از این، در زمان دفاع
مقدس من سابقه کار در لجستیک سپاه را داشتم.
• از همان ابتدا برای پست وزارت بازرگانی پیشنهاد شده بودید؟
- بله. البته در فهرستهایی که به کمیته بررسی افراد ارایه شده بود، نام بنده برای وزارتخانههای دیگر نیز مطرح شده بود. طبق آنچه که از دوستان مسئول در آن کمیته اطلاع پیدا کردم، برای وزارت صنایع نیز پیشنهاد شده بودم. بعد از آن نیز حتی زمانیکه با دکتر احمدی نژاد صحبت کردیم، من گفتم که در دانشگاه شاهد مشغول به کار هستم و علاقمندم در کارهای علمی و تحقیقاتی باشم و رغبتی به پذیرش این مسئولیتها ندارم، حتی چندین نام هم پیشنهاد دادم که از آنها به جای بنده استفاده شود، ولی کمیته بررسی کرده بود، جمع بندی کرده بود که من حتما بروم که توفیقی شد که در خدمت مردم در این مقطع 4 سال باشیم.
• و آن میثاقنامه را هم امضا کردید؟
- میثاق نامه چیز بدی نبود. بحث آنها این بود که ارزشها را محفوظ بدارید و کار اقتصادی نکنید. این موضوع بدی نبود.
• ولی در اذهان عمومی این طور شکل گرفت که رئیسجمهور قصد دارد در انتخاب معاونان وزارتخانهها و روند کاری آنها دخالت داشته باشد.
-
خیر. این طور نبود که حتی چند نفر را پیشنهاد دادند، شاید در اذهان عمومی
این بود که وقتی فردی مسئولیتی را میپذیرد، باید شروط آن را نیز بپذیرد،
ولی حداقل در مورد بنده این موضوع صادق نبود. هیچ شرطی مطرح نبود. در ایران
کار اجرایی سختی کار مطرح نیست بلکه حواشی خستهکننده میشود و افرادی که
در دانشگاه کار میکنند، رغبتی به ورود به کارهای اجرایی ندارند و بیشتر
راغب هستند که در کارهای علمی و تحقیقاتی بمانند، به خاطر این حواشی نه به
خاطر اینکه کار سخت است، چراکه اگر کار را خدمت برای مردم بدانیم، لذت بخش
است ولی از حاشیهها و مسائلی که هر روز در جامعه است، خستهکننده برای
افراد میشود.
گاهی برخی مسئولیتها را به برخی افراد پیشنهاد
میدادم، باید چند بار جلسه میگذاشتم تا او قبول کند؛ چراکه افرادی که
بخواهند سالم کار کنند و برای خود برنامه داشته باشند، به راحتی زیر بار
مسئولیت این چنینی و حواشی آن نمیروند. ممکن است فردی اهداف دیگری داشته
باشد که تمام شروط را هم بپذیرد، اما حداقل بنده این موضوع را تجربه نکردم،
نه آقای دکتر شروطی برای بنده گذاشته بود و نه من شروطی را برای وی تعیین
کرده بودم. در این زمینه واقعیت این بود و باید به مردم درست اطلاعات داد.
•
باتوجه به اینکه کار کردن با آقای احمدینژاد خیلی نفسگیر و پر انرژی
بود، در زمان مسئولیت خود از ادامه این همکاری خسته و منصرف نشدید. سفرهای
استانی و جلسات تا نیمههای شب، بسیار انرژیبر بود. حتی شنیده میشد که
برخی وزرای کابینه با افت فشار خون و مسائل سلامت مواجه میشدند؟
-
سابقه کاری من این طور بوده است و من پرکار بوده ام. افرادی هم که با بنده
کار میکردند، عموما بر این باور بودند که من آنها را از نفس میاندازم و
دائم پرکار هستم. معمولا صبحت تا آخر شب مشغول بودهام، شخصا برای بنده کار
با وی سخت نبوده است. نه کاهش فشار پیدا کردم و ممکن بود که در برخی مقاطع
زمانی، خواب کمی داشتیم، ولی به دلیل اینکه کار انجام میشد، خسته
نمیشدیم. اگر هم خستگی بود، از حواشی بود. حواشی کار که تنها بحث دولت
نیست و به همه جوانب کار برمیگردد.
• هیچ وقت تصمیم نگرفتید به خاطر حواشی، دولت را ترک کنید؟
-
مشکلی نداشتیم. در طول دولت تعداد سئوالاتی که از وزرا میشد، بسیار زیاد
بود و خیلی از این سئوالات، سئوالات منطقی نبود. درخواست چیز دیگری بود،
سوال بر مبنای دیگری شکل میگرفت. همانطور که وزرا هم میگویند. اگر فردی
هم بخواهد بر روی اصول خود پافشاری کند، دائم باید پاسخ بدهد و ما نیز این
کار را میکردیم ولی واقعا نه در دوره نفت و بازرگانی و نه حتی در رای
اعتماد، کوچکترین عقب نشینی از اصول نداشتم و کمترین رای را حتی در دولت
دهم آوردم و میتوانستم رای بالاتری هم بیاورم. برخی از نمایندگان مجمعی دو
لیست جلوی من میگذاشتند و میگفتند که اگر امضا کنید، ما همه مجمع به شما
رای میدهیم که بنده نپذیرفتم. اگر قرار است بروم نفت، میروم که این
مشکلات را اصلاح کنم، در غیر این صورت ضروری ندارد، اگر شما مرا شایسته
میدانید رای دهید، و میدانستم که رای هم به بنده نمیدادند؛ چون من لیست
را امضا نمیکردم.
• پس روزهای پرچالشی را با مجلس داشتید، چراکه
عام نمایندگان درخواستهایی داشتند که ممکن بود عملیاتی نباشد یا زیرساخت
این اجازه را ندهد که فلان طرح و پروژه، احداث شود.
- بحث رای
اعتماد چند مطلب بود، برخی ازآقایان میدانستند که بنده اهل معامله نیستم.
آنها میدانستند که بنده پای معامله نمیرفتم؛ برخیها این درخواست را
داشتند که آن چیزی که منافع ملی را در بر نداشت ولی برای شهر حوزه انتخابیه
آنها مناسب بود، را اجرا کنیم، این منافع بخشی را پشتیبانی میکرد، در
حالیک ه در شرایط محدودیت منابع مالی، نباید منابع را به جای منافع ملی به
منافع بخشی اختصاص دهیم. برخی این را بهانه میکردند که رشته مهندسی صنایع
به حوزه وزارت نفت نزدیک نیست که آنها با این رشته آشنا نبودند، در حالی که
این رشته، یک رشته مدیریتی و تولیدی است و اتفاقا در صنعت نفت به افرادی
نیاز است که این دانش را داشته باشد. یعنی اینکه دانش نفت داشته باشد، بحثی
نیست ولی باید دانش مدیریت کلان هم داشته باشد.
مدیریت صنایع دید
خوب سیستمی به افراد میدهد و آن زمانی که بنده فارغ التحصیل شدم، افراد
کمی بودند که سه مقطع را مهندسی صنایع خوانده باشند. معمولا افراد یک یا دو
مقطع تحصیلی خود را در رشتههای متفاوت گذرانده بودند. بنده خیلی خوب
میتوانستم مسائل تولید و ارتقای کیفیت را دنبال کنم و در سازمانهای
اقتصادی نیز همین متد را به کار بردم و نگاه سیستمی و تحلیل گرایانه به کار
داشتم.
برخی نمایندگان این رشته را نمیشناختند و میگفتند که
مهندسی صنایع رشته مرتبطی با نفت نیست، برخی نیز خصومت شخصی داشتند و هنوز
بنده وارد حوزه وزارت نفت نشده بودم، شروع به مصاحبه کردن بر علیه اینجانب
میکردند. اینها بحث شخصی بود و جریان رای اعتماد را نیز میدانید و بعد
وارد نفت شدم. بنده علاقهای به درگیر شدن به مسائل دیگری مثل حوزه وزارت
نفت نداشتم و علاقمند به بازگشت به دانشگاه بودم که مجدد آقای دکتر
احمدینژاد دو سه هفته قبل از اینکه اسامی وزرا برای وزارت نفت اعلام شود،
جلساتی با بنده داشت و صحبت کرد که بپذیرم که به وزارت نفت بروم. آقای
شیخالاسلام که مسئول دفتر رئیسجمهور بودند، برنامه میدادند که
کاندیداهای وزارتخانهها آن را پر کنند، بنده آن فرم را بدون اینکه تکمیل
کنم، بازگردانده و عذرخواهی کردم و گفتم که برنامه دارم به دانشگاه برگردم.
اتفاقاتی افتاد و خود رئیسجمهور گلهمند بودند و بنده به دلیل اینکه وی
از من ناراحت نشود، این مسئولیت را پذیرفتم که به وی کمک دهم.
برخیها
فکر میکنند که آقای رئیسجمهور ده تا شرط برای ارایه یک مسئولیت به فردی
میگذارند که واقعا این طور نیست، حداقل بنده جلساتی که با وی داشتم، این
طور نبود و حتی جلساتی برگزار میشد که بنده را قانع کنند که این مسئولیت
را بپذیرم. این عین واقعیت است که میگویم تا مردم نسبت به این مسائل روشن
شوند. اینکه بنده هم مسئولیت نمیپذیرفتم نیز دلایلی داشت، اواخر دولت نهم
احساس میکردم که به دلیل اختلاف سلایق یا درخواستهایی که برای برخی
افراد و مدیران بود، قادر به ادامه کار نیستم، چراکه معتقد بودم که یک وزیر
باید مدیرانش را خود انتخاب کند و برای همین پاسخگو است، اگر قرار است که
فرد دیگری به جای وزیر، مدیرانش را انتخاب کند، بنابراین پاسخگویی معنا
ندارد.
• این فشارها از سمت مجلس بود یا گروه خاصی در دولت؟
-
در مجلس نیز برخی افراد علاقه مند بودند که نفرات آنها در انتصاب استانها
حضور داشته باشند، ولی بنده نمیپذیرفتند و گروهی منصوب شده بودند که
کاملا افراد را برای احراز پست در وزارتخانه بررسی میکرده و بنده نیز شخصا
با آنها مصاحبه میکردم، شاید برای یک پست، چندین نفر مورد مصاحبه قرار
میگرفت ولی بنده توجهی به حواشی نداشتم، خیلی افراد شاید بودند که یک نفر
را معرفی میکردند.
یکسری سوالات در مجلس به دلیل معرفی کردن برخی
افراد است که دوست دارند برخی افراد در فلان استان یا شهرستان، به عنوان
مدیر مورد انتخاب واقع شوند، حتی ممکن بود که در میان آنها افراد مناسبی هم
باشند. بالاخره این حق یک وزیر و مسئول است که خود انتخاب کرده و بعد
پاسخگو باشد. واقعا نمایندگانی داشته ایم که اگر همکاران ما در انتصابات
استانی با وی مشورت میکردند، به صراحت اعلام میکرد که در این کار دخالتی
نخواهند داشت. این طور نمایندگانی نیز بودند که نه تنها وارد نمیشدند،
بلکه برای مسئولان استانی مشورت هم نمیدادند و معتقد بودند که این حق یک
وزیر است که خود انتخاب کند.
• جریان انحرافی، در وزارتخانه شما در زمان تصدی بر وزارت بازرگانی یا وزارت نفت، ورود پیدا نکردند؟
-
خیر. در زمان بازرگانی بنده، تمامی معاونانم را خود انتخاب کردم. در اواخر
دولت نهم، آقای رئیسجمهور نظرشان این بود که برخی از آنها باید تغییر
کنند، فرد خاصی را نیز پیشنهاد نداده بودند، من واقعیت هرچه بررسی میکردم
متوجه میشدم که این افراد کار خود را خوب بلد هستند و شایستگی در انجام
امور دارند، بنده نیز از عملکرد آنها راضی بودم، مشکلات سیاسی و مالی
نداشتند، تعجب میکردم و یکی از اختلاف نظرهایی که داشتیم بر سر این موضوع
بود، چراکه بنده قانع نمیشدم که فردی را بیدلیل از کار خود برکنار کنم.
ایشان هم اطلاعاتی اگر داشتند در اختیار بنده قرار نمیدادند و بنده نیز
اصرار داشتم که باید قانع شوم، مدیری که خوب است اگر تغییرش دهم، شاید بی
عدالتی و بیانصافی باشد، چراکه باید از مدیر خود حمایت کنم. اگر غیر از
این عمل شود، ادامه کار در سیستم مقدور نیست، چراکه وقتی مدیری که به
شایستگی مشغول به کار است، تغییر یابد، نمیتوان سازمان را اداره کرد. صلاح
نمیدانستم این کار انجام شود و البته بعد از آن به ایشان نیز گفتم که
بهتر است در بقیه موارد به شما کمک کنم و مسئولیت نپذیرم تا احساس نشود که
میخواهم از بار مسئولیت شانه خالی کنم، البته وقتی مسئولیتی در کار نباشد،
فرد راحتتر میتواند زندگی کند. کار کردن خستهکننده نیست، برخی حواشی
است که مدیران ما را در کشور مستهلک میکند و باید برای آن فکری کرد، این
استهلاک در کار نیست، خستگی فیزیکی در کار نیست، ولی وقتی مسائل جنبی، از
حاشیه به متن آید، علاقمند به کار نخواهی بود.
• در دوره وزارت بازرگانی، کاری که بیشتر شما را اذیت کرد، چه بود؟
-
در دوران بازرگانی مشکلی که از ابتدای کار وجود داشت، هجمه سنگینی بر روی
گرانی بود، هنوز ما وارد نشده بودیم که شکر بهم ریخت، البته مدیریت شد ولی
چند مطلب مثل خشکسالی و گرانی جهانی مواد غذایی و به تبع آن کمبود در بازار
و نیز سرمازدگی سال 86 از جمله مواردی بود که منجر به نابسامانیهایی شد
که از ما انرژی میگرفت. افزایش قیمت به 152 دلار نیز سبب افزایش قیمت مواد
غذایی به 400 درصد شد، مشکلات زیادی در کشور ایجاد کرد.
ما
میدانیم که در آن ایام، بیشتر وقت خود را در حال مدیریت ایام بودیم، ولی
برنامههای اساسی مثل محوریت توسعه صادرات در کشور، تحت هیچ شرایطی اجازه
وارد شدن خدشه به آن را ندادیم. در زمان مدیریت 4 ساله بنده بر وزارت
بازرگانی نیز میزان صادرات غیرنفتی به اندازه 16 سال قبل از آن رسید. این
رشد هنوز هم ادامه دارد، و بایستی برای نیاز به ارز کشور، بخش قابل توجهی و
همه آن را از صادرات غیرنفتی به دست آوریم به این مفهوم که نیازی به
صادرات نفت نباشد و اگر صادرات نفت باشد، صرف سرمایهگذاری در فناوریهای
نو باشد.
موضوع ایران کد و تجارت الکترونیک نیز از جمله نیازهای
حوزه تجارت کشور بود، اما تنظیم بازار با هماهنگی اصناف پیش رفت و کارها به
اتاق بازرگانی و شورای اصناف واگذار شد تا دولت به ماموریتهای خود
بپردازد. در کنار این، حواشی نیز وجود داشت. موضوع گندم بحران جدی برای ما
بود، اخبار آن را نیز نمیتوانستیم منتشر کنیم، چراکه به محض انتشار آن،
حتما یک کیسه آرد هم دیگر در درب نانواییها یافت نمیشد. اینها موضوعاتی
است که در مقاطعی وزرا و مسئولان را درگیر میکند، بعدها میتوان آنها را
منتشر کرد تا همگان بدانند که چه گذشته است.
• تصور میکنم شما خیلی
زود این سختیها را فراموش کردید، چراکه باز مسئولیت وزارت نفت را
پذیرفتید. در حالی نفت نیز وزارتخانه سیاسی و حیاتی است و به طور قطع، باید
سپر آهنین به تن میکردید.
- بخشی از مشکلات بسته به شرایط موجود،
بوجود آمده بود که از جمله بهم ریختگی قیمت مواد غذایی در دنیا، مشکلات
گندم، افزایش نقدینگی که آثار تورمی آن در بازار باید از سوی وزارت
بازرگانی پاسخ داده میشد، است. کارهای اساسی نیز انجام شد. اینکه یک
جاهایی که برای رفع برخی مشکلات به برخی حوزهها متوسل میشدیم، مسائل
پیچیدهتر میشد که کار را سخت میکرد، این تصور بوجود میآمد که برخی به
دنبال چه چیز در اقتصاد ایران هستند.
آیا این افراد منافع ملی را در
نظر میگرفتند یا میخواهند همواره با تک تازی، خود را مطرح کنند؟ به
اعتقاد بنده، افرادی با درجه و رتبه علمی، هیچگاه خود را درگیر این موضوع
نمیکنند و فردی که سبک است، با جریانات این طرف و آن طرف میرود. این
مدیران را مستهلک میکند. در دولت نهم همه تلاش میکردند که کار انجام شود،
برخی جاها نه تنها مورد حمایت واقع نمیشدند، بلکه سرعت آنها را نیز کم
میکردند.
• بحثی که چند وقتی است در اقتصاد سیاسی مطرح میشود،
موضوع "تجارت نفوذ" است که نمونه آن نیز با فساد بزرگ 3000 میلیارد تومانی
مشاهده شد، کانالهای زیرزمینی شکل گرفت و وزارت بازرگانی در دولت دهم نیز
از این اختلاس و گروه آریا بیبهره نماند و آنها به عنوان مباشر وارد شدند.
آیا در زمان مسئولیت خود در حوزه وزارت نفت و بازرگانی اجازه دادید که این
شبکهها شکل گیرند؟
- در جریان اختلاس 3000 میلیارد تومان، نامهای
بنا به پیشنهاد فردی سرشناس، به وزارت بازرگانی ارسال شده بود که گروه آریا
را به عنوان مباشر تامین کالا معرفی کرده بود که البته ریالی هم به آنها
پرداخت نشد و خوشبختانه به سرعت جلوی کار گرفته شد.
• ولی مشخص میشود که این پتانسیل در بخش تجارت داخلی و خارجی کشور وجود دارد که کانالهای زیرزمینی شکل گیرد؟
- در حوزه تجارت، در دولت نهم اولین اقدامی که بنده در روزهای اول تصدی بر وزارت بازرگانی داشتم، که البته به مصوبه دولت تبدیل شد و حتی در برنامه چهارم توسعه نیز پیاده سازی شد، این بود که به هیچ وجه برای واردات کشور، نیاز به مجوز نباشد، وقتی مجوز برداشته شود و صرفا رعایت استانداردها و تعرفه باشد، رانتی وجود ندارد که فردی بخواهد از آن استفاده کند.
در 4
سالی که بنده وزیر بودم، هیچ امتیاز ویژهای وجود نداشته و زمینه آن از
بین رفته بود. برخی از کارها مثل تنظیم بازار به اصناف واگذار شد و دولت
خود را کنار کشید، بنابراین بیشتر تلاش شد که به کارهای زیربنایی و ستادی
بپردازیم. در حوزه تجارت فردی نمیتواند اعلام کند که از رانتی برخوردار
است، چراکه مجوزی دست وزارت بازرگانی نیست که بر مبنای آن رانت ایجاد شود.
اخیرا با توجه به اصلاحیه قانون ماده 16 بهره وری کشاورزی این نگرانی وجود
دارد، هرچقدر بتوانیم مجوز را در تجارت حذف کنیم، کسی نمیتواند از رانتی
استفاده کند. همین که به برخی این مجوز داده شود و به برخی دیگر داده نشود،
خود فضای رانتآلودی را ایجاد میکند. این در دوران بنده نبود و اصلا
اجازه داده نمیشد که برای واردات کالا مجوز صادر کنند. این که انجام
میشود، متاسفانه قانون شده است و باید اصلاح شود، اگر بخواهیم از بخش
کشاورزی حمایت کنیم، حتما باید نوع حمایت را از این شیوه تغییر دهیم. اینکه
واردات را مجوزی کنیم، در کنار آن باید مطمئن بود که حاشیه رانتی هم بوجود
خواهد آمد. در حوزه تجارت به یک کلام، مجوزهای دیگر را حذف کنیم، راهی
برای سوءاستفاده باقی نخواهد ماند.
• بنابراین هیچ درخواستی نیز برای اینکه امضای طلایی به کسی داده شود، مطرح نشد؟
-
امتیاز طلایی در کار نبود، وقتی امتیاز در اختیار همه است و باید ضوابط و
شرایط تنها رعایت شود، نیازی به امضا نیست. در آن دوره مجوزی برای کسی صادر
نشد، چراکه نیاز به مجوز نبود و تجارت کاملا روند آزاد خود را طی کرد.
اخیرا این قانون وضع شد و متاسفانه رانتی هم شکل گرفت. بهتر است این اتفاق
نمیافتاد و نوع حمایت را تغییر میدادیم.
• هم اکنون از ادامه
فرایند پروژههایی که در دوره شما کلید خورد و در دوره معاون شما که به
عنوان وزیر انتخاب شد، ادامه یافت، راضی هستید؟
- آقای دکتر غضنفری
هم رشته ما است و مهندسی صنایع خوانده است، او این مسیر را دنبال میکند و
به نتیجه نیز خواهد رساند. این جریانات طوری نیست که در مقطعی شروع و متوقف
شود، بلکه این فرآیند ادامه یابد تا جایی که تجارت به روند آرامی برسد.
• شما در معرفی آقای دکتر غضنفری به عنوان وزیر به رئیسجمهور دخالت داشتید؟
-
آقای دکتر احمدینژاد از بنده نظرخواهی کرد و بنده نیز گفتم که اگر شما،
وی را برای سپردن ماموریتهای تجارت خارجی انتخاب کردهاید، گزینه مناسبی
است. بستگی به این دارد که شما از حوزه بازرگانی در دولت دهم، چه ماموریتی
را انتظار دارید. اگر ماموریتهای توسعه صادرات و امور بینالملل را دنبال
میکنید، آقای دکتر غضنفری گزینه مناسبی است. اگر میخواهید که بازرگانی را
به حوزه بازار بکشانید، از سایر افراد استفاده کنید که بنده به دکتر
احمدینژاد، آقای مهندس مفتح را پیشنهاد دادم که ایشان راغب بودند که بخش
بازرگانی در حوزه بینالملل فعال باشد، که به این دلیل آقای دکتر غضنفری
انتخاب شدند، البته کاندیداهای دیگری هم بودند که از میان آنها او انتخاب
شد.
• در کوچ به وزارت نفت، خیلی از مدیران خود را همراه بردید.
-
البته بنده کوچ نکردم. دو سه نفر از افرادی که در دفتر وزارتی مشغول به
کار بودند را همراه کردم. در حوزه وزارت نفت، عمدتا از نیروهای جوان
تحصیلکرده و با شهرت خوب انتخاب کردم. شاید دو سه نفر در حوزه نفت با بنده
همراه شدند و بنده فردی را با خود نبردم. عمدتا تلاش کردیم که همه مدیران
را از زیرمجموعههای مختلف نفت انتخاب کنم، اما روالی را بر هم زدم، چراکه
این طور مرسوم شده بود که عدهای خاص همواره مدیر باشند، تغییراتی ایجاد
کرده و تلاش کردم جامعه مدیریتی آنجا را گستردهتر کنم.
• حوزه وزارت نفت را چطور میدیدید؟ آیا با توجه به مسائل بینالمللی کار کردن در این حوزه راحت بود؟
-
برای بنده کار کردن در حوزه نفت، راحتتر از حوزه بازرگانی بود و اگر به
حوزه بازرگانی رفتم، به دلیل سابقه تجربی بود که در انجمن لجستیک و زنجیره
تامین در سازمان اقتصادی و بازرگانی اتکا بود و مهمتر از آن کاری که در
لجستیک سپاه در دوران دفاع مقدس داشتم، منجر شد که مسئولیت را بپذیرم. هم
اکنون بخش بازرگانی کشور در زنجیرههای ارزش و شبکهها در حال نمود یافتن
است. کار سختی نبود و خیلی سریع، مسائل نفت را فرا گرفتم. بنده حتی به
عنوان نماینده دولت در دفاع از واردات گندم و بنزین مامور شدم و بنابراین
ناآشنا به این امور نبودم. بنابراین کار در حوزه تولیدی سخت نبود و
برنامههای اساسی نیز در حوزه میدانهای مشترک، برنامهریزی برای تولید
صیانتی و جذب منابع شروع کردم.
خط قرمز ما در برنامه پنجم 25 تا 30
میلیارد دلار سرمایهگذاری سالانه در صنعت نفت است؛ 25 میلیارد آن البته
باید در بخش بالادستی سرمایهگذاری شود، ضمن اینکه نباید توسعه پارس جنوبی
را نیز نادیده گرفت. در این حوزه از جهت کار کردن سخت نبود، ولی به لحاظ
حواشی کار خستهکننده بود، چراکه پای حوزه نفت در میان است و درخواستهایی
که در مورد آن مطرح میشود.
بنده به فردی مقاوم معروف بودم، در رای
اعتماد نفت بسیار خوشحال بودم، چراکه وقتی به وزارت نفت وارد شدم، به هیچ
فردی بدهی نداشتم، بنابراین راحت تصمیم میگرفتم و هر موضوعی که کارشناسی
بود، عمل میکردم و اگر کارشناسی نبود، زیر بار نمیرفتم و رد میکردم.
باید بر روی اصول محکم بود تا بتوان کشور را اداره کرد. سختیهای نفت زمانی
بود که منابع نفتی در تنگنا قرار میگرفت، از یک سو تحریم در خارج از
مرزها اعمال میشد و از سوی دیگر، تحریم داخلی اعمال میشد.
برخی
اوقات پول نفت را برای سرمایهگذاری در اختیار وزارت نفت نمیگذاشتند و
بنده نیز مجبور بودم که برای چانهزنی در بودجه به مجلس بروم، علیرغم اینکه
دولت پیشنهاد داده بود، البته دولت که نه معاونت برنامهریزی و نظارت
راهبردی پیشنهاد میشد و بنده مجبور بودم که مقابل دولت قرار گیرم، گاهی
نمایندگان مجلس میگفتند که شما با دولت دعواهای خود را به سرانجام رسانید و
سپس به کمیسیون بیایید. این مشکلات وجود داشت؛ میدانهای نفتی ما قدمتی
بالای 50 سال دارند و کاهش طبیعی در این میدانها به دلیل کاهش فشار به چشم
میخورد که باید این نرخ را کاهش دهیم. این کار نیز احتیاج به
سرمایهگذاری دارد. اروپا و آمریکا نفت را تحریم کرده بودند و به شدت به
شرکتهای بینالمللی فشار وارد میآوردند که با ایران قطع همکاری کنند.
بنابراین
اینکه عدهای پول نفت را جای دیگری هزینه کنند، شرایط سختی بود. مجبور
شدم که تیمهایی را برای جذب منابع مشغول به کار کنم که دهها روش را به کار
بردند تا بتوانیم منابعی را برای نفت بیاوریم و سال 89، بیش از 24 میلیارد
دلار جذب صنعت نفت کشور شد در حالی که در کل برنامه سوم، 33 میلیارد دلار
جذب منابع صورت گرفته است. جذب این منابع انرژی بالایی برد و برنامهریزی
گستردهای صورت گرفت و انضباط مالی ایجاد شد، تا اگر اعلام شد که پروژهای
در اولویت قرار دارد، منابع مالی آن تامین شده باشد.
• خروج شما از وزارت نفت به چه دلیل بود؛ شما درخواست دادید یا رئیسجمهور؟
-
ورود بنده با اصرار زیاد رئیسجمهور همراه شد و ایشان تاکید داشت که بنده
برای نفت انتخاب شدهام، در حالی که تاکید من این بود که به دانشگاه
برگردم. کار کردن سخت نیست، اگر بخواهیم اصولی و علمی کار کرده و باج به
کسی ندهیم، با مشکلات عدیدهای مواجه میشویم. ماههای اول بحث اختلافات
بالا گرفت، وی تاکید داشت که برخی از مدیران باید بروند. روحیه بنده نیز
این نبود، با ایشان نیز صحبت کردم و گفتم که وزیری نیستم که مدیرانم را
دیگران انتخاب کنند. خودم انتخاب میکنم و پاسخگو هستم، از قضا رئیسجمهور
نیز از افرادی که محکم جلوی وی بایستند، خوشش میآید، دیگران ناراحت
میشدند که آن دیگران را نیز همه میدانند که کجا هستند و چکار میکنند.
همان اوایل مسائل بوجود آمد و به این رسید که الحمدالله ادغام توفیقی شد که
به دانشگاه برگردم.
• آیا هنوز با رئیسجمهور علیرغم این اختلافات ارتباط دارید؟
-
دوستی ما با دکتر احمدینژاد از سال 57 بود. ما با هم دوست هستیم ولی
اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف سلیقه دلیل بر این نیست که با هم سلام و علیک
هم نداشته باشیم. البته بعد از خروج از کابینه ارتباط خاصی با هم نداشتیم
ولی از سال 57 با هم رفاقت داشتیم و سلام و علیک ما نیز برقرار هست؛ اگرچه
ممکن است که همکاران خوبی برای هم نباشیم. این دلیل نمیشود که همه چیز را
بر هم بریزیم. بنده واقعا خوشحال شدم و سجده شکر کردم وقتی نامه آمد و
مسئولیت را از بنده سلب کردند.
• آن نامه به دفتر شما ارسال شد؟
- بله
• حامل چه پیامی بود؟
-
نفت در نیرو ادغام شد، این عنوان نامه بود. کارشناسان قبلی که در دولت کار
کرده بودند، این زمزمه را داشتند که بخشی از حوزههای وزارت نیرو به دلیل
اجرای اصل 44 باید از بدنه این وزارتخانه جدا شود. بخشی از کار نیز به
شهرداریها و مردم واگذار خواهد شد و بخشی نیز شبکه انتقال میماند که باید
به وزارت نفت منتقل میشد. بعد از اینکه این نامه را دیدم، با معاون اول
رئیسجمهور تماس گرفتم. از ایشان سوال کردم که آیا این نامه را شما امضا
کردهاید، ایشان نیز یا متوجه نشده بود که چه چیز را امضا کرده است یا
متوجه شده بود، بالاخره با احتیاط جواب داد که قرار بود که نیرو در نفت
ادغام شود. در حالی که گفتم شما این نامه را امضا کردهاید. به هرحال بنده
نیز تشکر کردم و گفتم که به سر کار خود در دانشگاه باز میگردم. او
میخواست که موضوع را تلطیف کند، ولی بار از دوش ما برداشته شد، مصداق این
ضربالمثل که اگر این چاه آب نداشت، برای ما نان داشت.
• همان روزها
مطرح میشد که به دفتر کار خود نرفتهاید، عدهای هم گفتند که رفتهاید.
بالاخره بعد از این که خبر را شنیدید، به دفتر کار خود رفتید یا خیر؟