سرویس بین الملل پایگاه 598-مهدی هواسی؛ 1_طی ماههای اخیر شاهد حملات هوایی جنگنده های اسرائیل به مواضعی در خاک لبنان، سوریه و عراق بودهایم. بر اساس ادعای اسراییل این حملات پایگاههای ایران را در این کشورها هدف قرار داده است و نتانیاهو نیز در یک سخنرانی مدعی شد که هر پایگاهی متعلق به ایران باشد به آن حمله خواهد کرد.
سوالی که در این بین مطرح میشود این است که اگر چنانچه این ادعا درست باشد؛ چرا تاکنون ایران پاسخی متناسبی به این حملات نداده است!؟ این در حالی است که یکی از شعارهای اصلی ایران این بوده، اگر خطایی از اسراییل سر بزند ایران آنرا نابود خواهد کرد ولی شواهد گویای این امر است که ایران اقدام متقابلی خاصی جز محکوم کردن این حملات اسراییل به سوریه و عراق انجام نداده است.
2_برخی شرایط سیاسی، تحریمهای بین المللی، فشار اقتصادی، نارضایتیها از وضعیت معیشت، احتمال انزوای بیشتر در مجامع بین المللی از یک سو و تاکید رییس جمهور آمریکا برای تامین امنیت اسراییل و احتمال ورود آمریکا به درگیری بین ایران و رژیم صهیونیستی از سوی دیگر را علت عدم واکنش جمهوری اسلامی ایران به حملات یاد شده است.
برخی دیگر هم معتقدند، ایران پس از خروج آمریکا از برجام سعی در تنشزدایی داشته و به همین خاطر شاهد تساهل و تسامح در سایر زمینهها از جمله بحث نظامی در برابر غرب هستیم.
در پاسخ به این شبهه میتوان گفت مشاهدات و واقعیات خلاف این ادعاست و ایران بارها ثابت کرده است که در صیانت از امنیت و حقوق خود در برابر بیگانگان مصمم و قاطع است. آنچه در ورود غیر قانونی پهپاد ابر قدرتی چون آمریکا _که در اطراف کشورمان دهها پایگاه نظامی دارد_ و یا عکس العملی که پس از توقف نفتکش ایرانی به دستور دولت انگلیس در تنگه جبل الطارق انجام شد؛ نشان داد که جمهوری اسلامی در پاسخ به تهدید علیه امنیت و استیفای حق و حفظ حقوقش نه تنها سکوت نمیکند که بلکه واکنشها سخت و جدی خواهد بود.
حتی بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران، عکس العملی که ایران در قبال توقیف نفتکشاش در تنگه جبلالطارق داشت را تحریک آمیز تلقی کردند؛ اما جمهوری اسلامی ایران با توقیف متقابل نفتکش انگلیسی ثابت کرد که تنش زدایی بهانهای برای ابای از رویارویی مستقیم با ابر قدرت ها نیست.
اما این سوال همچنان مطرح است که چرا ایران با این وجود در برابر حملات اسراییل به خاک سوریه و عراق و لبنان سکوت کرده است!؟
3_قاطبه حملات اسراییل در سوریه متمرکز بر زیرساختهای کشور سوریه _ مثل حمله به شهرک صنعتی شیخ نجار در حلب یا کارخانجات صنایع دفاعی سوریه در مصیاف حماه و یا صنایع فناوری در حومه شهر لاذقیه_ و متوجه نیروهای رسمی کشورهای سوریه و عراق و لبنان _نظیر ارتش سوریه، حزبالله و حشد شعبی_ بوده است و نه خود نیروهای ایرانی و قرارگاههایی که ایرانیها در سوریه مستقر هستند.
این نیروها غالبا متشکل از مردم بومی همان منطقه و شهروندان آن کشور هستند که به جهت مقابله با نیروهای تکفیری برآمده از دل استکبار، سلاح به دست گرفتهاند.
جز یک مورد که آنهم در پایگاه هوایی تیفور در ریف شرقی حمص سوریه که شهادت چند تن از پاسداران ایرانی توسط موشکهای اسراییلی تایید شد و دو سه مورد دیگر که احتمال میرفته مواضع ایرانی هدف حمله جنگندههای رژیم صهیونیستی باشند؛ گزارش رسمی و قابل تاییدی از حمله اسراییل به مواضع و نیروهای ایرانی وجود ندارد.
لذا میتوان گفت که از آنجایی که اولا_این اتفاقات خارج از مرزهای ایران بوده و حملات نیز مستقیم متوجه نیروهای ایرانی نبوده است؛ اقدام متقابل نیز از سوی ایران به این حملات از نظر حقوق بین الملل نقض قوانین آن کشورها محسوب میگردد.
درثانی_از طرفی اقدام متقابل ایران از خاک کشورهای دیگر برای حمله به اسراییل میتواند به بروز اختلافات یا تشدید اختلافات داخلی احزاب و گروههای آن کشورها منجر شود.
ثالثا_میتوان گفت ایران مایل است احزاب و گروههای لبنانی، سوری و عراق همانطور که خود علیه تکفیریها در کشورشان به پا خواستند و خار در چشم حامیانشان شدند؛ در مواجه با رژم صهیونیستی نیز خودشان تصمیم گیرنده اصلی باشند.
گواه ادعاهای بالا را میشود در اخبار این روزهای منطقه جستوجو کرد. خبرهایی _نظیر واکنش سعد حریری به نقض حریم هوایی لبنان از سوی اسراییل و یا واکنش دولت عراق به قصد اسراییل جهت پیوستن به ائتلاف خلیج فارس و واکنش دولت کویت به حملات هوایی اسراییل_ که مستولی آن است که جمهوری اسلامی ایران به بخشی از اهدافش ایدئولوژیکاش دست یافته است و چهرههایی که پیشتر نزدیک به غرب و عربستان تعریف میشدهاند و یا از لحاظ سیاسی، مشی مصالحه با غرب را دنبال میکردهاند را در برابر اسراییل با خود همصدا کرده است و منتج به آن شده که اقدامات متهورانه اسراییل به ضد خودش بدل شود و یقینا اسراییل را به کرنش خواهد کشاند و تندرویهایش در منطقه را متوقف خواهد کرد.