به گزارش پایگاه 598، تلویزیون را خاموش میکنم تا کمی این ذهن آشفته و پریشان آرام بگیرد،
چشمانم را روی هم میگذارم ولی ناگهان صدایی آشنا به گوش میرسد و سراسیمه
چشم باز میکنم شاید دستم خورده به کنترل تلویزیون و روشن شده، اما
تلویزیون در همان وضعیت قبلی است و صدا از جایی آنسوی دیوارهای نازک واحد
مسکونی خودمان به گوش میرسد. صدایی که چند لحظه پیش با خاموش کردنِ
تلویزیون آن را ساکت کرده بودم حالا روزنهای از میان بافت آجر و سیمان و
گچ پیدا کرده و خود را به گوش من رسانده است. انگار از این صدا و صداهای
مشابه تکراری رهایی نداریم. صداهایی که میتوان گفت یک احظه هم پخش شدن
آنها از تلویزیون قطع نمیشود و حداقل در یک شبکه پخش میشود و ذهن و روان
مخاطب را خراش میدهد. صداهایی مانند «زندگی یعنی همین...»، «خاویار
بادمجون...» و یا «دوغش رو میخوای، شیرش رو میخوای ...»
این صدا فقط صدای تبلیغات تلویزیونی نیست، فقط صدای بازاریابی نیست، بلکه
صدای مصرفگرایی بیحد و مرز است! مصرفگرایی که برخاسته از اصالت سود است و
هرقدر بیشتر مصرف کنیم بیشتر صاحبان سرمایه سود میبرند.
این روزها از دست تبلیغات تلویزیونی رهایی نداریم و هر شبکهای را باز
میکنیم، یکی از این نشانهای تجاری مشغول جولان دادن روی ذهن و روان مخاطب
است. مخاطبی که بیاختیار است و برای گذران نیمساعت از اوقات فراغت
انتهای شبهای تابستانی خود به «رسانه ملی» متوسل شده ولی آنجا نیز با
ترافیک شدید تبلیغات بازرگانی «دانشگاه عمومی» روبهرو است. تبلیغاتی که
بیمحابا مخاطب را به مصرف و خرید دعوت میکند و در این ماراتن بزرگ سعی
میکنند گوی سبقت را از هم بربایند.
مصرفگرایی یکی از اصلیترین خصیصههای زندگی در عصر جدید است و
سرمایهداری تلاش میکند با ترغیب و تهییج اعضای یک جامعه به مصرف بیشتر
پایههای خود را مستحکمتر کند. این واقعیت که در جامعهای با رویکردهای
سرمایهداری زندگی میکنیم گریزناپذیر است.
سرمایهداری با دعوت شهروندان به مصرف بیشتر در واقع زمینه محکم شدن
پایههای خود را فراهم میکند؛ زیرا مصرف بیشتر به بازگشت سود بیشتر کمک
میکند. مصرفگرایی عملی، مبتنی بر نیاز نیست و با ایجاد زرق و برق تلاش
میکند تا نیاز کاذب ایجاد کند و خرید و مصرف را دامن بزند و از این طریق
سود بیشتر کسب کند. در حالی که در فرهنگ دینی و حتی بومی ما مصرف بهقاعده
توصیه شده و فرهنگ قناعت بر فرهنگ اسراف غلبه دارد. «در جامعه مصرفی، هر
چیز و هر فرآورده، از جمله محصولات فرهنگی (بینشها، اندیشهها، ارزشها،
گرایشها، سلیقهها، نمادها، الگوها و... در قالب متون و اقلام
رســانهای)، حتی بدن و شــخصیت افراد و نیز اشیای فاقد مالکیت نظیر هوا و
امور نفسانی غیر قابل انتقال، نظیر عشق و... قابلیت تبدیل شدن به کالا با
نرخ و قیمت خاص متناسب با معیارهای حاکم بر بازار مربوط و معادله عرضه و
تقاضا را دارد.»1 به همین خاطر است که میبینیم امروز در جامعه تبرج و مصرف
بیش از هر چیز دیگری اصالت دارد و هرکس بیشتر مصرف کند، جایگاه بهتری در
میان افکار عمومی پیدا میکند. حتی طبقاتی که توانایی همراه شدن با موج
مصرفگرایی ندارند نیز با رضایت دادن به مصحولات و کالاهای دست چندم از نظر
کیفیت سعی میکنند از این قطار شتابان مصرف جا نمانند.
تلویزیون خواسته یا ناخواسته در این زمین بازی میکند. هرچند میدانیم
وضعیت اقتصادی سبب میشود که رسانه به سمت جذب سرمایه برود و بهترین راه
تبلیغات بازرگانی است، ولی خب رسانه ملی بنا به فرمایش رهبر کبیر انقلاب
«باید دانشگاه عمومی باشد»، اما چیزی که امروز شاهد هستیم، بیشتر به یک
فروشگاه بزرگ اقلام مصرفی شباهت دارد.
«اصالتیابی مصرف، پدیدهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی اســت که تقریبا پس
از وقوع انقلاب صنعتی در غرب و عمدتا پس از جنگ دوم جهانی به این طرف،
اشاعه یافته و اکنون به یکی از الگوهای متعارف و عادتهای نوعی در
سبکزندگی عموم تبدیل شده است. مصرفگرایی متضمن ایدئولــوژی و بلکه خود،
نوعی ایدئولوژی اسـت که در قالبهای رفتاری مسرفانه نمود مییابد. مدعای
ایدئولوژی نهفته در مصرفگرایی، این است که خوشبختی این جهانی، چیزی جز
قدرت و امکان بهرهبرداری پیاپی از کالاها و خدمات متنوع و ارضاء کننده
نیست.»
نکتهای که در برابر مصرف بیرویه وجود دارد این است که پایانی برای آن
متصور نیستیم و نمیتوانیم بگوییم کجا متوقف میشود. بلکه مانند شعله آتشی
است که با مصرف بیشتر زبانه میکشد و نفس انسانی را سیراب نمیکند. تنها
راه مقابله با این فرهنگ، تقویت فرهنگ قناعت و پرهیز از اسراف است. فرهنگی
که با کار فرهنگی صرف نمیتوان امید به گسترش آن داشت بلکه نمود آن در
رفتار اقطاب اثرگذار جامعه میتواند زمینه فراگیر شدن و نفوذ آن در میان
عموم را انتظار داشت. رفتاری که دیگر خریدن و مصرف کردن در آن اصالت ندارد و
بودن انسان با مصرف کردن او گره نخورده است.
منبع:فارس