به گزارش پایگاه 598، بدگمانی یکی از علتهای
اختلاف بین زوجین است که در صورت عدم آموزش مهارتهای زندگی و مراجعه به
مشاور میتواند به بروز اعمال مجرمانه منجر شود. در پروندهای که با همین
موضوع در ۱۳تیرسال۹۴ تشکیل شد، مأموران پلیس ورامین از درگیری مردی به
نام مهران با صاحب یک مغازه به نام پوریا باخبر و راهی محل شدند. برادر
پوریا که پلیس را از ماجرا باخبر کردهبود، گفت: «لحظاتی قبل برادرم تماس
گرفت و ماجرای درگیری را خبر داد. وقتی خودم را به مغازه رساندم دیدم مهران
با برادرم درگیر شده و قصد دارد او را با چاقو به قتل برساند که مانع
شدم.»
بعد از آن بود که مهران بازداشت شد و
مورد تحقیق قرار گرفت. او گفت: «دو ماه قبل پوریا همراه دو برادرش و یکی از
دوستانش، همسرم را ربودند و به او تعرض کردند. بعد از آن بود که از آنها
شکایت کردم و مأموران هر چهار نفرشان را بازداشت کردند. اما خیلی زود
متهمان آزاد شدند. این موضوع باعث شد به ماجرا مظنون شوم و در این باره
تحقیق کردم تا اینکه دو شب قبل پوریا را در خانهام دیدم. خواستم او و
همسرم را به قتل برسانم که پوریا فرار کرد، اما همسرم را به قتل رساندم که
جسدش در خانه رها شده است.»
بعد از آن بود که مأموران راهی خانه متهم شدند و با جسد همسرش نعیمه مواجه
شدند. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مهران به پلیسآگاهی منتقل و پس از
اعتراف به جرمش و بازسازی صحنه جرم روانه زندان شد. تحقیقات بعدی پلیس با
بررسی تماسهای زن جوان، اما نشان داد که نعیمه، زنی پاکدامن بوده و با کسی
رابطه نداشتهاست و حادثه در جریان بدگمانی شوهرش رقم خوردهاست. با کامل
شدن تحقیقات پرونده صبح دیروز روی میز هیئت قضایی شعبه هفتم دادگاه کیفری
یک استان تهران به ریاست قاضی کیخواه قرار گرفت. ابتدای جلسه مادر مقتول
درخواست قصاص، اما دخترش اعلام گذشت کرد. در ادامه متهم در جایگاه قرار
گرفت و با قبول جرمش گفت: «دو ماه قبل از حادثه متوجه افسردگی همسرم شدم تا
اینکه در لباسهایش یک دستنوشته پیدا کردم.
در این مورد با همسرم صحبت کردم که گفت مدتی قبل چند مرد او را ربوده و او
را تهدید کرده بودند که در این باره با کسی حرف نزند. این شد که با هم به
اداره پلیس رفتیم و علیه آن مردان شکایت کردیم. چهار مرد جوان که سه نفر از
آنها برادر بودند دستگیر شدند، اما جرمشان را انکار کردند و با قرار
وثیقه آزاد شدند. دو ماه از این ماجرا گذشته بود تا اینکه یکشب همسرم به
من ۲۱عدد قرص داد و بعد از خوردن آنها خوابم برد. ساعتی بعد بیدار شدم آب
بخورم که دیدم پوریا در خانهمان است. خواستم او و همسرم را به قتل
برسانم، اما پوریا فرار کرد.» متهم در خصوص قتل همسرش گفت: «پس از فرار
پوریا، دست و پای همسرم را بستم و او را کتک زدم. صبح روز بعد بود که او را
با ضربات چاقو به قتل رساندم. بعد از آن شب، را هم کنار جسد ماندم تا
اینکه فردای آن روز به مغازه پوریا رفتم که او را هم به قتل برسانم که
برادرش از راه رسید و موفق نشدم.»
قاضی سؤال کرد شما چطور فهمیدی که همسرت، تو را با ۲۱قرص مسموم کردهاست، نه بیشتر و نه کمتر؟
[متهم سکوت کرد.]قاضی سوال کرد: پزشکی قانونی مسمومیت تو را با قرص تأیید نکردهاست.
متهم گفت: حتماً قرص خورده بودم که توانستم یک شب کنار جسد بخوابم!
در ادامه سه برادر یک به یک در جایگاه قرار گرفتند و جرمشان را انکار
کردند. برادر بزرگتر گفت: «سالهاست معلم هستم و با آبرو زندگی کردهام.
متهم دروغ میگوید و همه این حرفها را خودش به همسرش یاد دادهبود تا از
ما اخاذی کند. حالا هم به خاطر بدگمانی، همسرش را کشته است و این دروغها
را میگوید.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.
منبع: روزنامه جوان