خبرنامه دانشجویان در ادامه نوشت: در این میان بخشی تقصیر این مهاجرت را به گردن فروغی، مدیر نسبتا جدید شبکه سه انداخته اند، همان شخصی که دعوایش با عادل فردوسی پور در نهایت به تعطیل شدن برنامه نود ختم شد. حال هر چند فروغی و میرزایی برخوردی در فضای رسانه ای و حتی مجازی با یکدیگر نداشته اند اما برخی معتقدند رفتارهای رسانه ملی و مدیر شبکه سه باعث رفتن مزدک شده است. استدلال این اشخاص نیز این است که مزدک پس از آن که دیده است در حال کنار گذاشته شدن از صدا و سیما است، خود بار سفر را بسته و نامهربانی های مدیر شبکه سه را با رفتنش جبران کرده است.
البته هر کسی از ظن خود یار این گزارشگر سفر کرده شده است، مثلا عصر ایران در بخشی از گزارش خود پیرامون مزدک میرزایی نوشته است: «در سیستم مدیریتی ایران، بسیاری از آدم حتی آنهایی که معروف هستند جایی برای پیشرفت ندارند و تبدیل به یک آدمآهنی میشوند که هر روز یک کار را تکرار میکنند. این تکرار و عدم پیشرفت باعث میشود آنها به دنبال رسیدن به فضای جدید باشند حتی اگر آن سوی آبها باشد. شکوفایی در ایران اصلا مورد توجه نیست. انسان برای پیشرفت باید امکان شکوفایی داشته باشد. در وهله دوم، محروم کردن عادل فردوسیپور از اجرای برنامه نود و گزارش فوتبال، شاید این زنگ خطر را برای میرزایی به صدا درآورد که، مزدک! اینها که عادل با آن محبوبیت و موفقیت را اینچنین کنار گذاشتند با تو چه خواهند کرد؟»
خبرآنلاین نیز روز گذشته هر چند تقصیر ها را به گردن صدا و سیما انداخته بود اما در نهایت یادی از کسانی که به آن طرف آب رفته بودند کرده و نوشته بود:« اسمها را بیایید مرور کنیم. آنها که رفتند از روشنزاده و مانوک خدابخشی تا فریبرز قریب و صالحنیا تا مجید وارث، کدام یک در یادها ماندند؟ مهدی رستمپور اگر میماند ستارهتر بود یا حالا که رفته؟ اینها که هیچ، فرشید منافی کجاست حالا؟ آن ستاره بینظیر رادیو جوان آیا درخششی دارد؟ سینا ولیالله هم اگر گل کرده، برای جنس متفاوت کاریاست که کرده، وگرنه شاید او هم این شهرت را نداشت. حالا احتمالا مزدک در رویای ساخت ۹۰ خودش است، هزاران مایل آنطرفتر و اینجا دوستانش باید نگرانش باشند که سدمحمد حسینی جدیدی از پسری که دوستش داریم، ساخته نشود. پسری معمولی که همیشه استاندارد است اما نه ستاره است و نه روحیه این مدل ماجراجوییها را دارد.»
گزارش خبرآنلاین به قلم فرهاد عشوندی پیرامون مهاجرت مزدک میرزایی
امروز اما جهانگیر کوثری در گفت و گویی که با روزنامه هفت صبح داشت در پاسخ سوال «یعنی مزدک هم با تلویزیون دچار چالش شده است؟» گفت: «نه؛ مزدک میرزایی الان برای زندگی اش دست به یک انتخاب زده است و تصمیم گرفته از ایران برود. کاری به این ندارد که تلویزیون اخراجش کند یا نه و یک انسان آزاد تصمیم گرفته با همسر و فرزند جای دیگری را برای زندگی انتخاب کند. تازه دلایل مستندی برای این تصمیم دارد؛ پدرش خارج از ایران زندگی می کند و طبیعی است که دلتنگی هایی پیش بیاید و بخواهد پیش پدرش باشد.»
او در ادامه و در پاسخ به سوال موکد خبرنگار که شائبه ها و شایعات دیگری پیرامون رفتن مزدک مطرح است می گوید:« ببینید مزدک انتخاب کرده؛ چرا باید این مسئله را بزرگ کنیم؟ چرا باید مسئله «اپوزیسیون نمایی» را به میان بکشیم. مزدک انتخاب کرده در این مقطع جور دیگری زندگی کند. این نه اتفاق عجیبی است و نه نشانه ای از اعتراض. اگر یک روز همسر شما بگوید، می خواهم فلان کشور زندگی کنم چون دنبال شرایطی ام که آنجا محقق می شود، چه می کنید؟»
در این میان سکوت خود مزدک دست افراد را برای هر نوع تحلیلی باز گذاشته است تحلیل هایی که جنس شان بیشتر حمله به صدا و سیماست تا این که بخواهد دلایل قهر کردن مزدک را بررسی کند. به خصوص که اکنون می توان دوباره فروغی را مصوب رفتن مجری دیگری دانست که حاشیه ای نداشته و رفتن آن تنها می توانسته هزینه ای برای صدا و سیما باشد.
اما حتی اگر سخنان منتقدان در مورد رفتار صدا و سیما را درست بدانیم آیا قرار است هر کسی که دوره کاری اش در صدا و سیما به پایان می رسد مهاجرت کند و یا برای صدا و سیما خط و نشان بکشد؟ گلایه هایی که بیش از آنکه فنی باشد ناظر بر حضور افرادی خاص در تلویزیون است. این روند به خصوص در میان بازیگران رایج است، اگر بازیگری تا همین چند وقت پیش در تمام شبکه های تلویزیونی دیده می شد برای چند وقت پروژه ای با صدا و سیما نداشته و یا از حقوق پایین خود نسبت به دیگری شکایت داشته باشد، نه تنها صدا و سیما بلکه کلیت وضعیت کشور را به باد انتقاد بگیرد، هر چند اگر کمی عمیق شوید می فهمید ماجرا یا از حقوق کم نشات می گیرد یا از عدم حضورشان در تلویزیون.
از تمام این ها که بگذریم به نظر می رسد تمام حاشیه هایی که پس از رفتن مزدک به وجود آمده است بیش از آن که بررسی چرایی رفتن مزدک باشد ادامه همان تسویه حساب های منتقدان بر سر بیرون رفتن عادل از صدا و سیما است. مزدک اما در این میان بیش از آنکه رفتنش اهمیت داشته باشد کجا رفتن او اهمیت پیدا کرده است. رفتنی که می تواند از او یک نیروی اپوزسیون بسازد و مزدک بی حاشیه را به فردی مانند سیدمحمد حسینی بسازد.
همچنین روزنامه کیهان امروز در مطلبی نوشت:این مستند «تاریخنگاری سرخابی» نام داشت و به تهیهکنندگی مزدک میرزایی بنا بود برای شبکه مستند سیما تولید شود. بر اساس سند موجود، برای این پروژه مستندسازی بیش از یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون ریال برآورد شده بود که مزدک میرزایی سهچهارم آن را هم بهعنوان پیش پرداخت دریافت کرده بود. طبق این سند اقساطی از کل قرارداد هم به تهیهکننده پرداخت شده بود. هم اکنون سرنوشت این مستند و پول دریافتی از سوی میرزایی، نامعلوم است.